Sunday, December 30, 2007

باید تعرض کرد!

در چند سال اخیر یک قاعده بر اوضاع سیاسی ایران حاکم بوده است. از دل هر تحول سیاسی چپ قوی تر و وسیع تر بیرون آمده است. حتی آنوقت که تصور بر این بوده که راست دارد تعرض میکند، آخر سر چپ قوی تر از میدان بیرون آمده است.
حرکات وسیع دانشجویی از 13 تا 18 آذر در دانشگاههای سراسر کشور (بقول حمید تقوایی "هفته 16 آذر") یکبار دیگر بر این روند به چپ چرخیدن جامعه تاکید گذاشت و آنرا با قاطعیت بیشتر اثبات کرد. در حالیکه راست - از رژیم اسلامی و وزرات اطلاعاتش، تا تحکیم وحدت و بردران لیبرال و "وی او ای" تا اپوزیسیون راست و پرو رژیم و همینطور چپ های غیر کارگری در پس هیاهوی "نه جنگ" و "دفاع از مدنیت" و "دفاع از آب خاک" – در یک "اتحاد مقدس" اعلام نشده قرار داشتند، هفته 16 آذر همه این تلاشها را صاف و ساده جارو کرد. چپ و سرنگونی طلبی و آزادی و برابری و سوسیالیسم را بیش از پیش مطرح کرد. "تظاهرات مارکسیست ها" را به همه رسانه های مهم دنیا برد. "دانشجوی آزادی خواه و برابری طلب" را به خبرگزاریهای داخل و خارج و حتی متون رسمی و غیر رسمی دولتها تحمیل کرد. این یک موضوع صرفا مربوط به دانشگاه و یا تعرض چپ در محدوده دانشگاه نبود. (در واقع هیچگاه نبوده است. اعتراض در دانشگاه در ایران همواره بارومتر اوضاع سیاسی بوده و امسال روشنتر از همیشه چنین بود.) هفته 16 آذر به کل نیروهای سیاسی و اجتماعی چه در ایران و چه در خارج ایران (حتی به مایوس ترین شکست طلبان) با قطعیت اعلام کرد که گفتمان مسلط بر اعتراض جامعه ایران چپ است. گفتمان مسلط دیگر دوم خرداد و رفراندم و نسخه های زمان جنگی آنها، "رژیم چنج" و "صلح" و "نه جنگ" و نظیر این، نیست. گفتمان چپ است و سرنگونی و سوسیالیسم و آزادیخواهی و برابری طلبی و دخالت مردم.
در شماره اخیر نشریه در این باره مفصل صحبت کرده ایم. اکنون میخواهیم بطور اثباتی و کمی مشخصتر به این بپردازیم که بعد از این 16 آذر سرخ و سراسری، این چپ چه باید یکند.

واقعیت این است که همان صف قبلی، همان صفی که یک سر آن قدرت حاکم و وزارت اطلاعاتش و سر دیگر آن گرایشات راست و شکست طلب در اپوزیسیون است، پس از پیروزی خیره کننده چپ در برابر آن ایستاده است و یا برای فرو بردن چپ به حالت دفاعی و ایجاد تفرقه و سردرگمی در صفوف آن تلاش میکند. در واقع همان تلاش مشترک طبقاتی قبل از 16 آذر (با وجود همه تفاوت های بخش های مختلف آن) اکنون در شکل پیچیده تری در جریان است تا جلوی پیشروی بیشتر چپ و سوسیالیسم، جلوی به ثمر نشستن پیروزی در 16 آذر را بگیرد یا دامنه و دستاوردهای آنرا کم کند. وزرات اطلاعات طبعا با حربه خودش و بطور مستقیم ظاهر میشود. دستگیری و اعمال رعب و فشار. اما آنها که شعارهای "تمامیت ارضی" ، "صلح و دمکراسی" ، "جبهه متحد ضد جنگ" و "نه به جنگ" (که همه ورژن راست تا چپ یک شعار است!) روی دستشان باد کرده است، البته برای آزادی دانشجویان زندانی تلاش میکنند (بویژه چپ هایشان، که این بسیار خوب است) ولی میخواهند چپ را در همین حد متوقف کنند. اگر نتوانستند با شعار "نه جنگ" جلوی 16 آذر سرخ و سوسیالیستی را بگیرند، حالا میخواهند توقع و پیشروی چپ را محدود کنند.
آزادی دانشجویان زندانی بی شک مساله بسیار مهمی است. آزادی فوری و بی قید و شرط دانشجویان بی تردید یک حلقه مهم در تثبیت پیروزی های 16 آذر است و از همه این حرفها گذشته یک امر انسانی و اولویت بی چون و چرا است. ولی اشتباه محض است اگر چپ در همین حد بایستد و چند قدم آنطرف تر را نبیند. اشتباه محض است، هم بخاطر همان آزادی فوری دانشجویان، و هم مهمتر برای پیشروی چپ در توازن قوای فعلی. چپ باید تعرض به جمهوری اسلامی را در دستور بگذارد.
اما این تعرض به چه معنی است؟ واضح است که منظور حرکات بی ریشه و نسنجیده نیست. بلکه بسیج بیشترین قوا علیه جمهوری اسلامی و حول سوسیالیسم و آزادیخواهی و برابری طلبی است. در وحله اول، این تعرض به معنای این است که جهت این مبارزه را روشنتر در مقابل مردم قرار دهیم. یعنی افق یک انقلاب وسیع و توده ای برای سوسیالیسم و رهایی را بطور روشن در جامعه توضیح دهیم. اکنون باید نقشه یک انقلاب سوسیالیستی در ابعاد اجتماعی عرضه شود و هر کسی بداند کجای کل نقشه قرار دارد. این کاری است که ما مدتهاست به آن مشغول بودیم و در همین پلنوم قبلی حزب قدم های مشخصتری هم در این جهت برداشتیم. اکنون پس از این 16 آذر سرخ ضرورت آن مورد تاکید دو چندان قرار میگیرد.
در واقع باید به این مساله اساسی توجه داشت که جوهر تحولات ایران عبارت از حل و فصل بحران جمهوری اسلامی است. این قبل از 16 آذر صادق بود و بعد از آن نیز صادق است. چپ و راست در قبال این بحران وارد جدالی سخت و سهمگین شده اند و چپ و سوسیالیسم دست بالا دارد. اگر کسی حتی یک ذره تردید هم داشت، این 16 آذر باید نشان داده باشد که ما با یک جنبش عظیم و رادیکال چپ در سراسر کشور روبرو هستیم. که دانشگاه و پرچم های سرخش و شعارهایی مثل "آزادی، برابری، هویت انسانی" تازه پوسته این جنبش عظیم است. بدنه اصلی این جنبش را طبقه کارگر با اعتصابات و مبارزات وقفه ناپذیرش تشکیل میدهد. هرکس اعتراضات کارگران در سالهای اخیر و همینطور اعتراضات ملعمان، پرستاران و مبارزه هرروزه زنان با جمهوری اسلامی را در نظر آورد بخوبی می فهمد که پشت صحنه "هفته 16 آذر" سرخ و سراسری، یک قدرت فوق العاده اجتماعی قرار دارد که آماده میشود تا هر آن با تمام هیبت خود به صحنه بیاید. چپ همه تاکتیک هایش را باید حول به میدان آوردن و متشکل ساختن این نیرو برای سرنگونی جمهوری اسلامی و برقراری آزادی و برابری، یا به عبارت دیگر یک انقلاب سوسیالیستی عظیم و پرقدرت، تعیین کند.

با این جهت گیری عمومی به چند جنبه مشخص بپردازیم که بطور بلافصل به اوضاع فعلی وصل میشود. در این مورد میشود به موارد بیشتری اشاره کرد، ما اینجا فقط به چند مورد عاجل میپردازیم:

اول- مبارزه برای آزادی دانشجویان زندانی را میتوان و باید به یک جنبش وسیع و متحد برای آزادی همه زندانیان سیاسی ارتقاء داد. باید همه بخش های معترض جامعه، از کارگران تا معلمان و زنان و دانشجویان را حول شعار آزادی بی قید و شرط دانشجویان و همه زندانیان سیاسی متحد کرد. باید مردم و افکار عمومی دنیا را به حمایت فعال از مبارزه برای آزادی دانشجویان و همه زندانیان سیاسی کشاند. این به معنی کمرنک کردن مبارزه برای آزادی دانشجویان نیست، برعکس برجسته کردن مبارزه برای آزادی فوری دانشجویان زندانی توجه و سمپاتی عمومی را در ایران و در دنیا بر می انگیزد. این بهترین فرصت است که این اعتراض را به مبارزه برای آزادی همه زندانیان سیاسی ارتقاء دهیم.
در این رابطه نقش دانشجویان و برپا کردن حرکات سراسری در همه دانشگاه فوق العاده مهم است. همچنانکه که قبلا هم گفتیم این تلاش را باید در خدمت تشکل سراسری و علنی دانشجویان قرار داد. چپ در دانشگاه نباید احیانا در خود فرو رود و یا کم تحرک شود. چه برای آزادی رفقای در بند و چه در هر زمینه دیگر باید با حرارت پیش رود. به میدان آمدن صف وسیعی از دانشجویان چپ در 16 آذر امکان بیشتری فراهم کرده که چپ اکنون توده وسیع دانشجویان را به میدان آورد.
همینطور نقش خانواده های دانشجویان زندانی، همچنانکه تا همینجا هم چنین بوده است، حیاتی است. باید از تفرقه و دسته بندی های کاذب و مضر بین خانواده ها پرهیز کرد. همه این دانشجویان چپ اند، همه این دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب اند. همه اینها با هر درک و اختلافی برای آرمان آزادی و برابری به زندان افتاده اند و باید برای آزادی همه آنها و همینطور همه زندانیان سیاسی متحد شد. خانواده ها به توصیه های مضر که با رادیو ها مصاحبه نکنید نباید گوش دهند. تجربه به خوبی نشان داده است که تنها فاکتوری که جمهوری اسلامی را به عقب میراند بسیج نیروی سیاسی و افکار عمومی در داخل و خارج کشور است.

دوم- اما هنوز مبارزه برای آزادی زندانی سیاسی نباید حد پیشروی چپ و همه مشغله آن باشد. این تنها زمینه ای برای پیشروی در جهت فراهم کردن مقدمات سرنگونی است. باید اوضاع را به سمت سرنگونی جمهوری اسلامی به قدرت کارگران و مردم و تحت پرچم سوسیالیسم و چپ به پیش راند. مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی را نیز باید در همین چهارچوب دید. یک فاکتور مهم دیگر در این زمینه تلاش برای ایزوله کردن جمهوری اسلامی در جهان است. اکنون بهترین فرصت برای تحقق این جهت گیری است که حزب ما مدتهاست بر آن تاکید دارد. رژیمی که چنین وحشیانه علیه زنان، کارگران، معلمان و دانشجویان رفتار میکند باید در جهان منزوی شود. باید از مجامع بین المللی بیرون انداخته شود. (در این مورد حمید تقوایی و خلیل کیوان در نشریه انترناسیونال نوشته اند و شما را به مطالعه نوشته های آنها رجوع میدهیم.)

سوم- باید وسیعا و با تمام قوا برای 8 مارس آماده شد. امسال صدمین سالگرد هشت مارس است. سازمان "علیه تبعیض" فی الحال زنگ تدارک هشت مارس را به صدا درآورده است. باید امسال در باد موافق صدمین سالگرد 8 مارس که توجه تمام جهان را به خود معطوف خواهد کرد، برای آزادی زن در ایران مبارزه ای جانانه را به پیش برد و در محور این مبارزه، جای گفتگو ندارد که شعار "لغو حجاب" قرار دارد. امسال را باید سال لغو حجاب اعلام کرد. و از هم اکنون برای برپایی 8 مارسی صدبار وسیع تر و سرخ تر از قبل، تدارک دید. حجاب شیشه عمر دیو اسلامی است. این شیشه را در 8 مارس امسال باید بزمین کوبید!

به این لیست هنوز هم میشود اضافه کرد. برای مثال نمایش انتخابات رژیم در راه است و باید مردم را مهیا کرد که کل انتخابات را سر رژیم خراب کنند. جمهوری اسلامی باید برود. این حکم مردم است و اکنون چپ باید رهبری و سازماندهی مردم در اجرای این حکم را بر عهده بگیرد. یا اینکه احتمالا زمینه های اعتراضات معلمان و حرکات سراسری کارگری در چنین شرایطی بیشتر فراهم میشود... در هر حال خلاصه کلام این است، بعد از 16 آذر چپ در موقعیت بسیار مساعدتر سیاسی قرار گرفته است. چه در دانشگاه، چه در جامعه و چه در عرصه بین المللی و جلب توجه مردم جهان. باید از این موقعیت استفاده کرده و توده های هرچه وسیع تری را به میدان آورد. باید از این فرصت استفاده کرد و فشار جهانی و داخلی را بر جمهوری اسلامی افزایش داد و توازن قوا را بیش از قبل بنفع مردم به هم زد. چپ فقط به این ترتیب می تواند پیروزی اش در 16 آذر تثبیت کند، لطمات آنرا به پایین تر حد بیاورد و گام هایی محکم به جلو بردارد. واضح است که نقش حزب کمونیست کارگری، همچنانکه در مبارزه با هیاهوی جنگ و مسابقه راست روی اپوزیسیون قبل از 16 آذر شاهد آن بودیم، اکنون در پیشروی بعد از 16 آذر تعیین کننده است.
مصطفی صابر

Tuesday, December 4, 2007

space

a

Sunday, December 2, 2007

space

a

آقای زر افشان منزلت؛معیشت یا انرژی هسته ای کدام یک حق مسلم ماست؟شما کجا ایستاده اید؟

چند روز دیگر 16 آذر است…اما ما ،دانشگاه وجامعه در این تحولات سرنوشت ساز کجا ایستاده ایم؟کافی است اخبار و وقایع را دنبال کرده باشیم تا با پدیده ای به نام جنگ و ترس از خطر احتمالی آن رو به رو شویم.جنگ و موضوع ترس از آن تبعات گوناگونی را به دنبال داشته است .از گیج خوردن چپ سنتی و سوسیالیسم ضد امپریالیستی دهه 50-60 گرفته تا "شورای ملی صلح" دو خرداد ؛از اعلام مواضع سازمانهای معلوم الحالی همچون توده و اکثریت گرفته تا اعلام جبهه ضدجنگ زرافشان وآفیشهای 16 آذر…همگی خواسته و ناخواسته در یک مسیر گام بر میدارند.در اینکه حمله آمریکا به ایران خطری دور از محتمل که نه، نزدیک و ملموس است شکی نیست اما پراتیک ما به عنوان کمونیستها و سوسیالیستهای عصر حاضر چیست؟ چقدر از سوسیالیستهای بلشویکی انقلاب اکتبر عقب تر هستیم ؟ناسیونالیستهای خلقی بازمانده از کتیبه های سرمایه داری دولتی شوروی ومائویسم پوسیده چین در این شرایط مجددا دست به جیب شده و این بار کالائی را با نام جنبش ضدجنگ وصلح طلبی به بازار میآورند ؛غافل از اینکه این کالا خریداری ندارد.رفقای مردم دوست وریش سفیدان قبیله آدم خوبها کمی به اطراف خود نگاه کنید و ببینید که مردم از جنگ چه میگویند؟خوب گوش کنید ...درست است نه جنگ ، نه بمب را مردم میگویندومعیشت ،منزلت حق مسلم ماست را به جای انرژی هسته ای حق مسلم ماست فریاد میزنند.مردم پاسخ خود را به جنگ و عربده کشیهای دو طرف این دعوا داده اند ودر این میان صلح طلبی شما در بهترین حالت به نفع جمهوری اسلامی تمام میشود.نه به جنگ، نا خودآگاه به حفظ شرایط موجود کمک میکند.کافی است کمی به آفیشهای 16 آذر دانشگاه نگاه کنیم تا رد پای این عقب ماندگی را ببینیم.از سوسیالیسم یا بربریت از آزادی و برابری به صلح طلبی رسیده ایم."نه جنگ" میخواهد محور مطالبات امسال 16 آذر دانشگاه باشداما این خواسته ای است که متعلق به اپوزیسیون داخلی و پسر عموی انحصار طلب دو حکومت ایران و آمریکا است. دو خرداد در این طرف و دموکراتها در آن طرف.این ابزار برای تمامیت ویا تعدیل وضعیت موجود با اسم رمزهائی همچون مدنیت،صلح و دموکراسی وحقوق بشر به میدان میآیدو در این میان هیچ بعید نیست چندی دیگر آمریکا از فرط خوشحالی جایزه دیگری را برای این حرکت ،این بار مشترکا به شیرین عبادی و ناصر زرافشان اهدا کند،چرا که با حرکت خود فضائی را ایجاد میکنند که در آن دیگر بدون حمله به جمهوری اسلامی میشود فعالیتهای هسته ای خاورمیانه را نیز کنترل کرد.آمریکا با یک جمهوری اسلامی رام شده وسر به راه هیچ مشکلی ندارد اما همه مشکل اینجاست که جمهوری اسلامی مدام یک سرش در عراق ، سوریه، لبنان و فلسطین است و حتی به این فضا هم راضی نمیشود.

آمریکا به ایران نیاز دارد تا همچنان با بهانه کنترل فضای هسته ای، مبارزه با تروریسم اسلامی و برقراری دموکراسی وحقوق بشر روی سر مردم قداره بچرخاند و عربده بکشد.آنچه مشخص و واضح است اینکه ایران میتواند بر اداره عراق یا افغانستان تاثیر زیادی داشته باشد و این آمریکا را آزار میدهد.فرار از باتلاق عراق و خروج از آن نیاز به ایجاد تشنج و بحران در منطقه دیگری دارد اما ایران نمیتواند گزینه مناسبی برای این خواسته باشد.چرا که در ایران یک قطب قوی چپ و سوسیالیستی وجود دارد که به هیج وجه این قدرت در عراق و افغانستان دیده نمیشود.تفاوتی که سوسیالیسم و پیشروی آن درایران با سایر نقاط دنیا دارد این است که سوسیالیسم در جای خود ایستاده است...همانجائی که باید باشد که همانا ایجاد خطری مدام برای سرمایه داری و بشارتی روشن برای باز گرداندن اختیار به انسان است.تفاوت در اینجاست که مردم ایران سوسیالیسم همین امروز را میخواهند،قدرت سیاسی را میخواهند و جلوی راه خود دو راهی سوسیالیسم یا بربریت را قرار داده اند.و این کار را نه تنها برای جمهوری اسلامی ،بلکه برای هر رژیم سرمایه داردیگری با طول و عرض متفاوت سخت و طاقت فرسا میکند.حمله به ایران جمهوری اسلامی را به عنوان قربانی سیاستهای جنگ طلبانه آمریکا جاودانه میکند وفضای جهانی تروریسم اسلامی و جنبش ضد امپریالیستی را به شدت بر علیه آمریکا میشوراند.حمله به ایران بعید نیست، اما افتادن در دام هیاهوی طرفین این دعوا، برخی از رفقای خوش قلب همچون زرافشان را مجاب میکند با نام سوسیالیسم و جنبش "صلح خواهی طرف سوم" به ساز این ارکستر خوش آهنگ برقصند و نا خواسته آب به آسیاب جمهوری اسلامی بریزند.مخالفت با جنگ و صلح طلبی در بهترین حالت و نیت ؛گرفتن اجازه از سرمایه داری جهانی به نمایندگی آمریکا برای سرنگون کردن رژیم به دست خود مردم است .

اما سرنگونی خود موجب تعریف کردن مبارزات رفقا در خطهای متفاوتی شده است.سرنگون خواهان یا مشخصا چپهای سرنگونی طلب از جنبش سرنگونی سخن میگویند و هر گونه مخالفت با جنگی را مختوم به سرنگونی رژیم با دستان خود میبینند...امری که امروزحلوای نقد مبارزه است و رفقا به نسیه حمله نظامی میفروشندش.در این توازن قوا، طرف اصلی جبهه سوم یا همان طبقه کارگر در حال حاضر و در اولین گام جمهوری اسلامی است ،مبارزه ای که همزمان در بطن خواستگاه طبقاتی خودش در عناد با سرمایه داری جهانی نیز هست.رها کردن سرمایه داری داخلی با توجیه مبارزه با جبهه بزرگتری از اردوی سرمایه به نام آمریکا امری نامعقول ومریض است.نهایت دیدگاه های این دسته به اینجا ختم میشود که مگر جمهوری اسلامی محصول آمریکا نیست؟ پس با زدن آمریکا جمهوری اسلامی نیز قاعدتا میریزد و با این تحلیل مریض پشت انتخابات میروند و در نهایت "کمیته انتخابات آزاد "را از دل خود بیرون میدهد تا مجانینی همچون توده و اکثریت را پشت سر دو خرداد و استحاله چیان قبیله "سید خندان " به صف کند.اما چپ وقطب کمونیستی کارگران خواستگاه خودرا دنبال میکند وجنبش خود را فارغ از رقابت و کورس با دو خرداد پیش میبرد.مردم ایران جواب خودرا به جنگ داده اندو رفقای عزیز خلقی ما دارند از انتهای این صف میخ را از سر تخت به زمین میکوبند و گویا فراموش کرده اند وظیفه کمونیستها کندن کانالهای رادیکالسم کارگری بر پایه تحلیلهای مارکسیستی و لنینیستی پیشا پیش توده هاست.این رفقا بر این گمانند که این مردم نمیفهمند و حالیشان نیست،پس" ما سرسپرده مردم و منافع مردم هستیم. و مبنا و ضابطه تشخیص درستی یا نادرستی مواضع ما منافع مردم است. و هیچ چیز و هیچ خطری برای مردم الان بیش از دامن زدن به این تنش و احتمال نظامی شدن این بحران نیست. بنابراین من باز هم تأکید می‌کنم نیروهای دلسوز و آگاه و مردم دوست باید هرچه در توان دارند در درجه اول در متشکل کردن خودشان و بعد بردن این آگاهی به جامعه که عواقب این داستان، عواقب سر و ساده‌ای نیست. تا جامعه با واکنش خود در مقابل این موج مسموم بایستد." (گفتگو زرافشان با رادیو پیام آزادی 22 می 2006، پرانتز از م.ص)"

متشکل کردن نیروهای دلسوز وآگاه چیزی شبیه به تامین ارتشی از مردان قوی قبیله برای مقابله با قوای خارجی را تداعی میکند که ریش سفید قبیله فراخوان آن را داده است.اما در جواب به این رفقا باید گفت قطره آبی در خانه تان ریخته و درقامت یک مور بی دست و پا فریاد میزنید دنیا را آب برد.خیر عزیزان خود را با مردم هماهنگ کنید ... آنچه قرار است خودتان را با آن مسلح کنید و سپس برای جامعه به ارمغان ببرید در دل جامعه است ...آب در کوزه و شما گیج میخورید ...مردم خیلی فراتر از شما پیش میروند مگر اینکه خودتان را از جامعه دور و منزوی ببینید که در این صورت پیشنهاد میکنم وقایع اخیر را باز بینی کنید تا متوجه شوید نه سونامی احمدی نژاد طرفی بست و نه اعدامهای با نام ارذل واوباش...البته اعتراف به دوری از جامعه شهامت میخواهد مخصوصا اگر قبلا لازمه مبارزه را حظور فیزیکی در میان جامعه دانسته باشی .رفقا دیگر بس است!! محمود صالحی و منصور اسانلو را دریابید ،در مقابل شلاق و شکنجه کارگران و زنان بایستید از اعدام و سنگسار بگوئید از حقوق کارگران و تشکلهای مستقل بگوئید .خود را حول مطالبات خود سازمان دهید.نگران از دست رفتن جبهه دفاع از صلح نباشید که در نهایت در هیبت کاریکاتورهائی مثل آخوندهای میلیتانتی و یا تروتسکیستهای حزب اللهی با تی شرت سفید در صفوف اول اعتراضات ضد امپریالیستی تصویر میشوید.بعید میدانم این رفقا از درک این مسئله که دشمن دشمن من دوست من است عاجز باشند.یا شاید شرایط ایجاب میکند عاجز باشند.امری که یقه موجودیت خیلی از رفقای کمونیست غیر کارگری را میگیرد ،اثبات موجودیت خود با واقعیتی قدرتمند است.رفقائی که 16 آذرهای سرخ و سوسیالیستی را نمیبینند ،عزیزانی که یک مه و مراسم های مختلف با بهانه های گوناگون و با مضمون چپ و سوسیالیستی را نمیبینند ،اعتراض به اعدام و سنگسار را و در یک کلام رشد و پیشروی سکولاریسم توده ای را نمیبینند برای توجیه خود باید مدام توضیح پس دهند .باید مدام کمونیست و سوسیالیت بودن خود را یاد آوری کنند تا مبادا فراموش شوند که این کمونیستهای خانه نشین نیز موجودیت دارند.اما با مرزی به پهنای نیل که عصای موسی نیز نمیتواند از آن عبور کند.رفیق خانه نشین عزیزی که اعتقاد دارد سوسیالیسم مردم را رم میدهد ،سوسیالیسم سم توده هاست (گویا از این را از گفته های مارکس :مذهب افیون توده هاست استنتناج نموده است) ،راست رهبر اعتراضات است و از ابتکاراتی همچون مجلس موسسان و رفراندوم و دموکراسی سخن میگوید تا در نهایت بگوید نمیشود ،نکنیم و به ارتش شکست طلبان بپیوندند،نیز با فریاد وا مصیبتا که جنگ است سر میدهد وآیه های قوم پرستانه تلاوت میکند.اما رفقای صلح طلب ما برای چنین گامهائی باید نعلینهای سوسیالیستی را جلوی در جامعه در بیاورند چرا که این مسیر آنها را ناگزیر از قرار گرفتن در کنار جمهوری اسلامی میکند.اگر کمی تحرکات دیپلماتیک سران رژیم را ببینیم مشخصا تلاش برای رایزنی بر سر توافق دیده میشود،همه تلاش بر سر این است که طرف گفت و گو کیست؟ با کی باید معامله کرد؟.اما از سوی دیگر پرونده ایران پشت درهای شورای امنیت منتظر است و این یعنی نباید از این خطر غافل شد...اما وظیفه ما به عنوان کمونیست چیست؟ فراخوان به مردم برای صلح یا اینکه مردم خودتان قدرت را به دست بگیرید؟ کدام یک؟

 
[Valid RSS]