Wednesday, August 27, 2008
مصاحبه با خبرگزاری ایران خبر...اینا
باسلام . وبا تشكر از اينكه وقتتان را در اختيار ما گذاشتيد ميخواستيم به عنوان اولين سوال از شما بپرسيم كه
آيا جنبش دانشجويي براي شروع سال تحصيلي طرح مشخص اعتراضي بر عليه همه اعمال حكومت در روزهاي تعطيل ندارد؟
همانطور که در سالهای گذشته نیز شاهد بوده ایم جنبش دانشجوئی در ابتدای سال تحصیلی تحرک و واکنش چشمگیری نسبت به
وضعیت موجود نشان داده است؛امسال هم با یورش همه جانبه رژیم به مردم مسلما دانشگاه فضای اعتراض شدید به سیاستهای حاکمیت خواهد بود. امسال با توجه به موج وسیعتر اعدام ها،سرکوب،زندان،فقر،نا برابری ، فساد حکومتی و... مسلما به برنامه ای رادیکال و واقعی نیاز داریم که فعالان و بدنه جنبش دانشجوئی باید با هوشیاری و اتحاد آن را طرح و تامین کنند.رسالت جنبش دانشجوئی از ابتدای شکل گیری و مبارزه هم بر پایه نقد سیاستهای حاکمیت در تمامی زمینه ها بوده و هست بر همین اساس مبارزه در روزهای ابتدائی مبارزه ای همه جانبه در همه زمینه ها خواهد بود؛صدور حکم شلاق و زندان برای کارگران شرکت کننده در مراسم روز جهانی کارگر،نا امنی و تجاوز به حریم خصوصی جوانان و زنان در کوچه و خیابان به نام امنیت اجتماعی،ایجاد فضای رعب و وحشت به واسطه اعدام با نام برخورد با اراذل و اوباش،عدم پرداخت دستمزدها و اخراج هر روزه کارگران و زحمتکشان،زندانی کردن مخالفان و اعدام فعالین سیاسی پدیده های فراگیر و ضد انسانی رژیم برای بقا است که واکنش هر انسان آزادی خواهی رابه همراه دارد.جنبش دانشجوئی خود را برای پیشروی از همان روز اول آماده کرده است و همین موجبات ترس جمهوری اسلامی را فراهم اورده تا دست به بازداشت وسیع دانشجویان در روزهای تعطیل بزند،اخراج و برخوردوسیع با اساتید برجسته نیز میتواند انگیزه های
مضاعف اعتراض باشند.
آزادكردن يكسري از دانشجويان و دستگيري دانشجويان ديگر كه همگي بدون توجيه و دلايل سياسي ويا قضايي است چه هدفي را دنبال ميكند؟
برخوردهای اخیر اگر از بعد قضائی و در چهارچوب تعاریف جرائم توجیهی نداشته باشد اما برای حاکمیت دلایل زیادی دارد.جمهوری اسلامی احساس خطر میکند و با تمامی توانش به برخورد با معترضین میپردازد. دانشجویان پلی تکنیک پس از تحمل 15 ماه حبس به صورت مشروط آزاد شده اند ؛ضرورت در بند بودن این دانشجویان فاجعه حضور احمدی نژاد در پلی تکنیک و تسویه حساب با فعالین این دانشگاه بود که با سناریوی نشریات به مرحله اجرا درآمد.بیش از این نمیشد این دانشجویان را در بند نگه داشت چرا که حکم آزادی اینان از آذر ماه سال گذشته به بهانه های مختلف به تعویق انداخته شده بود.اما جنبش دانشجوئی درست در روزهای پس از یورش نیروهای سرکوب در روز دانشجو پیروزهای چشمگیری کسب کرد.اعتراض در دانشگاه سهند تبریز ،فاجعه دانشگاه زنجان و تحصن با شکوه دانشجویان تربیت معلم باعث خشم مسئولین وزارت علوم و سازمانهای سرکوب واطلاعاتی موازی آن شده است.توازن قوا قدم به قدم به پیش میرود ،بر همین اساس وزارت علوم با وحشت از اتحاد و همبستگی دانشجویان و در ایام تعطیلی دانشگاهها اقدام به برخورد شخصی و انفرادی کرده و دانشجویان را تک تک به زندان و دادگاه احضار میکند.حاکمیت با تمام اعوان و انثارش قبلا هم همین قصد را داشت که با تحصن و اتحاد مثال زدنی دانشجویان تربیت معلم شکست خورد.اما در مجموع بازداشت دانشجویان در این ایام نشانگر ضعف و درماندگی رژیم در مقابل اتحاد و همبستگی آنان است.این فضای بازداشت و زندان که اصطلاحا از جانب دانشجویان به سیاست مشت آهنین شناخته میشود همیشه نتیجه ای معکوس برای کلیت نظام داشته است.
اينكه اخيرا" دولت در تفهيم اتهامات دانشجويي حركات آنها را به نيروهاي برون مرزي واتهامات واهي ربط ميدهد چه دليلي دارد ؟
همانطور که واضح است هرگونه اعتراض و مبارزه برای کسب خواستهای ابتدائی سیاسی،اجتماعی و انسانی در فضای موجود با زندان و شکنجه و اعدام پاسخ داده میشود؛توجیه این عمل مفاهیمی همچون پاسداری از نظام ، تمامیت ارضی و امنیت ملی عنوان میشود.مفاهیمی کلی که میتواند دست جمهوری اسلامی را برای به بند کشیدن مخالفین باز بگذارد.وارد کردن اتهامات واهی و بی پایه جهت اعمال فشار و شکنجه و در نهایت گرفتن اعتراف از ویژگیهای بنیادی نهادهای رژیم بوده و هست.فشار آوردن به فعالین سیاسی برای اعتراف به ارتباط با گروهها و سازمانهای مشخصی برای صدور احکام سنگین زندان و اعدام اوج درماندگی و ناتوانی رژیم برای ایز بین بردن مخالفانش است.این یک جنبه این تعاریف است اما شعور سیاسی بشر متمدن امروز تاب این برخوردها را ندارد.در دنیای امروز مبارزه طبقاتی و سیاسی جنبشها را احزاب به پیش میبرند .این تعاریف مختص حاکمیتها و طرز تفکری از جنس متحجر و بسته جمهوری اسلامی وطالبان است،چرا که دنیای مجازی و بدون مرز ارتباطات امروز به سرعت به پیش میرود و هر انسانی حق دارد با هر نهاد،گروه و یا حزب سیاسی در ارتباط بوده ،طرفدار و یا مخالف سیاستهای آن باشد حال چه این تشکل،سازمان و یا حزب در داخل ایران باشد چه در خارج. جمهوری اسلامی توانائی مقابله با مخالفین سیاسی را ندارد تاریخ خونین دهه های60 و 70 ( که این روزها سالگرد آن را پشت سر گذاشتیم) ،ضرورت تجمع نیروهای رادیکال سیاسی را در خارج از کشور توجیه میکند
.
اينكه يكسري از فعالين دانشجويي شروع به انتخابات شوراهاي خود كرده اند موجب خشم دولت شده است آيا اين انتخابات هدف
مشخصي را دنبال ميكند ؟
شوراها شکل مترقی سازمان یابی اجتماعی برای کسب مطالبات و دخالت اکثری در اتفاقات و رخدادهای سیاسی و اجتماعی است.در فضائی که پایه ای ترین حقوق انسانی مانند حق تشکل،اعتراض و اعتصاب به رسمیت شناخته نمیشود ،جنبشها به خودی خود اقدام به چنین نهادهائی میکنند. شاهد هستیم که در سالهای اخیر برپائی مجامع امور صنفی در کارخانه ها و محافل کارگری،ایجاد تشکل و شوراهای دانشجوئی و زنان نمونه های بارز واکنش مردم به تعرض حاکمیت بوده است.هدف برپائی این شوراها و انتخابات منظم آن از طرف دانشجویان کسب مطالبات و پیش بردن امور سیاسی و صنفیشان است.مسلما رژیم از اتحاد دانشجویان برای کسب مطالباتشان ترس دارد.شوراها این قدرت را دارند که اعتراضات و مبارزات را به اتحاد و پیروزی بکشانند.
نظر شما در مورد تعويض اساتيد و روساي دانشگاه ها و بازنشسته كردن بي دليل و زودرس خيلي از استادان از طرف حكومت به چه دليل است ؟
بازنشسته کردن اجباری اساتید دانشگاهها از طرف رژیم با دلایلی همچون عدم آشنائی اساتید با اینترنت ،پائین بودن سطح علمی و قدیمی بودن محتوای تدریس و همچنین بالا بودن سن ایشان اعمال شده است اما در عمل بسیاری از این اساتید هنوز به سن 60 سال هم نرسیده اند . سن بازنشستگی اساتید در بخشنامه وزارت علوم 70 سال است در حالیکه اشخاصی همچون آیت الله عمید زنجانی 71 ساله در حال تدریس در دانشگاه تهران هستند.اعتراض نهادهای علمی و تحقیقاتی دانشجوئی نیز به این اقدام وزارت علوم نشان از بی پایه بودن ادعاهی فوق دارد.دولت نهم و احمدی نژاد اصطلاحا برای یک دست کردن حاکمیت به میدان آمده و قصد دارند با تسویه نیروهای مخالف و معترض زمان بخرند که در عمل شکست خورده اند و شاهد هزار دست شدن در حاکمیت هستیم.سابق بر این اشخاصی همچون حجاریان،آغاجری و کدیور با این سیاست اخراج شده بودند .اما این بار قضیه متفاوت است؛این بار اساتید برجسته و خوشنامی از دانشگاه اخراج شده اند که همگی اساتید ممتاز بوده و از سطح علمی و محبوبیت بالائی در دانشگاه برخوردار هستند. در تاریخ دانشگاهی ایران این سومین باری است که اساتید با این حجم و وضعیت اخراج میشوند .اولین بار که رژیم پهلوی در "حکم ملوکانه" در سال 1327 تعدادی از اساتید برجسته ایران را به خاطر امضای نامه ای علیه کنسرسیوم نفت اخراج کرد و سپس جمهوری اسلامی در انقلاب فرهنگی دهه 60 تعداد زیادی را اخراج و تسویه کرده بود.وضعیت نا به سامان حاکمیت رژیم را مجبور به تکرار تاریخ شکست خوردگان کرده است.
آيا اين امر زمينه چيني ادامه كودتاي فرهنگي را كه از سال پيش طراحي كرده بود را دربرنميگيرد؟
وزارت علوم با تمامی توان و نیروهای سرکوبگر رژیم از ابتدای سر کار آمدن جمهوری اسلامی با نامهای انقلاب فرهنگی،کودتای فرهنگی و ...به سرکوب دانشگاه و جنبش دانشجوئی پرداخته است.اما اعتراضات وسیع دانشجوئی و مطالبات رادیکال و قدرتمند ان در سالهای اخیر موجب شده که وزارت علوم با تمام نیروهای سرکوبگری که در اختیار دارد به جنگ دانشجویان برود.اخراج اساتید،ستاره دار کردن و اخراج دانشجویان در مقاطع مختلف تحصیلی،دفن کشته شدگان جنگ با عراق در دانشگاهها،نصب گیتهای الکترونیکی و نرده ای بلندتر از حد معمول در اطراف دانشگاه تهران در روزهای اخیر،حضور نیروهای مسلح به نام بسیج و سپاه دانشجوئی و ....همگی از اقداماتی است که وزیر علوم آن را اسلامی کردن دانشگاهها میخواند
به نظر شما اعتراضات دانشجوئی در ابتدای سال تحصیلی حول چه محورهائی است؟
وآیا موج وسیع بازداشت و وثیقه و زندان میتواند جلوی اعتراضات را بگیرد؟ راه حل شما چیست؟
موضوعات متنوع و بسیاری در جریان است.این روزها لایحه خانواده یا بهتر است بگوئیم لایحه بردگی زنان روی میز کار مجلس است.گرانی و تورم بی سابقه ای در جریان است.قطعی برق و بنزین وسایر مایحتاج زندگی بیداد میکند.موج وسیع اعدام و شکنجه و سنگسار به راه افتاده و ارتجاع موجود افسار گسیخته به جان مردم افتاده است.طبعات این مشکلات در دانشگاهها بازتاب گسترده ای خواهد داشت.کما اینکه هنوز به فصل سرما و تحصیل نرسیده ایم دو وزارتخانه نیرو و آموزش و پرورش اعلام کرده اند با کسری بیش از حد بودجه روبرو هستند.بی حقوقی کارگران و لشگرکشی نیروهای انتظامی به حریم خصوصی و حرمت انسانی مردم در کوچه و خیابان نیز مطمئنا پاسخ خواهد گرفت. اتهام زدن،بازداشت و تحت فشار گذاشتن دانشجویان به واسطه وثیقه همگی فشارهائی است که به فعالین وارد میشود ،در حالی که جنبش اعتراضی دانشگاه محدود به عده ای روشنفکر نیست که حول خواسته ای گرد آمده باشند و دنبال پیروان خود بگردند.ریشه این اعتراضات اجتماعی است و بدنه جنبش دانشجوئی را به همراه دارد.برخورد انفرادی با دانشجویان تنها خشم و انزجار سایر دانشجویان را به همراه دارد به علاوه اینکه دانشجویان بازداشت شده با تجربه زندان و بازجوئی تبدیل به رهبران اماده و راسخ تری میشوند.در هر صورت نظام کنونی با دستان خودش گور کنانش را به وجود میآورد.در چنین فضائی ایجاد کمیته ها و شوراها بسیار حائز اهمیت و حیاتی است.باید رابطه مستقیم و مستمری بین آگاهان و توده مردم وجود داشته باشد.بالا بردن سطح اگاهی سیاسی و شعور مبارزاتی امر امروز است.پیوند هر چه وسیعتر و توده ای تر جنبش دانشجوئی با توده زحمت کش مردم باید هسته ها و تشکلهای گسترده ای ایجاد کند.
آياقائله دانشگاه زنجان ازطرف دانشجويان پيگيري خواهد شد واگر نه اين به مفهوم عقب نشيني نخواهد بود؟
اتفاقاتی که در دانشگاه زنجان اتفاق افتادمختص و منحصر به این دانشگاه نبوده و نیست.این مشکلات سراسری است و باید سراسری پاسخ بگیرد.در این که این اتفاقات پیگیری میشود یا خیر بستگی به نیروهای واقعا موجود دردانشگاه و فضای پیش روی انان دارد.تصوراینکه دانشجویان در مقابل چنین اتفاقاتی ساکت مینشیدند دور از انتظار است.چنین رسوائی اگر در یکی از کشورهای غربی اتفاق میافتاد شخص خاطی از زندگی ساقط میشد در حالی که میبینیم وزارت علوم و نهادهای دیگر با تمام توان در حال جمع کردن این اتفاق هستند.واقعه دانشگاه زنجان،افتضاح سردار زارعی و... در کنار یورش نیروهای انتظامی به زنان و جوانان در کوچه و خیابان با عناوینی همچون امنیت اجتماعی و مقابله با اراذل و اوباش تنقضات شدیدی را برای مردم به وجود میاورد که مطمئنا تبعات انرا خواهیم دید.این واقعه محک مناسبی برای این قضاوت نیست که با عدم پیگیری این قضیه از سوی دانشجویان ان را شکستی برای جنبش دانشجوئی تلقی کرد.چنانچه فشار و خفقانی برای دانشجویان وجود نداشت مسلما این واقعه بسیار شدیدتر و وسیعتر پیگیری میشد .اگر این واقعه پیگیری هم نشود فشار رسانه ای و خبرها به شدتی است که رژیم دست پاچه و به شیوه کیهان و شریعتمداری کل قضیه را به توطئه بیگانگان ارتباط میدهد وبا دروغگوئی و بی عدالتی به شدت اندک جایگاه خود را در عرصه های مختلف از دست میدهد.در هر دو صورت بازنده این میدان وزارت علوم ،دستگاه قضائی و مجموعه حاکمیت است؛آزاد شدن مددی و عوض شدن جای شاکی و متشاکی در این پرونده سند کثیفی است از وضعیت قضائی و دانشگاهی جمهوری اسلامی.
آيا جنبش دانشجويي حيطه فعاليت هاي خودرا مثل هميشه به مشكلات اجتماعي گسترش نخواهد داد؟ وبه سركوب واعدامهاي گسترده و مشكلات عديده وبحرانهاي اقتصادي اعتراضي نخواهد كرد ؟ چون اين كمبود خيلي در صحنه سياسي احساس ميشود.
حتما چنین خواهد بود.در بالا هم کامل اشاره کردم که خواستهاو مطالبات دانشجوئی محصول اتفاقات و پدیده های روز مره ای است که در گوشه و کنار اتفاق میافتد.خوشبختانه ما در ایران جنبشهای پیشرو و انسانی زیادی در بخشهای مختلف داریم که خود را مسئولانه درگیر میکنند . یک سر تمامی این جنبشها در دانشگاه است.جنبش سکولاریستی،برابری طلبی و ازادیخواهی امروز در گوشه و کنار ایران در حال فعالیت و مبارزه است.جنبش علیه اعدام و سنگسار به عنوان قتل عمد دولتی،جنبش برابری طلبی زنان در مقابل حکومت آپارتاید جنسی ،جنبش کارگری ،جنبش کودکان و ...همگی نشان از زنده بودن،فهم بالا و امید به آینده ای بهتر دارد
آقاي سعيد ولدبيگي از شما به خاطر شركت در اين مصاحبه بسيار تشكر ميكنيم. آژانس ايران خبر
(INA) .
Wednesday, July 9, 2008
Monday, June 16, 2008
Thursday, June 12, 2008
Tuesday, June 10, 2008
ما پیروز شدیم
در نبرد بین اب و سنگ . آب پیروز است . نه به خاطره قدرتش فقط به خاطره استقامت و استمرارش.
جشن بزرگ پیروزی
لحظاتی پیش دانشجویان سراپا خوشحال دانشگاه تربیت معلم بالاخره موفق به برقراری ارتباط شدند ، در حالی که فقط صدای غریو های شادی و تبریکات پیاپی می آمد فریاد می کشیدند :
ما پیروز شدیم
دانشگاه با هر 8 خواسته موافقت کرده است و به این معناست که پس از 11 روز تلاش شبانه روزی دانشجویان تربیت معلم ، اعتصاب غذای افسانه ای بیش از 140 دانشجوی دختر و پسر این دانشگاه و تحصن تاریخی بیش از 5000 هزار دانشجوی این دانشگاه به رهبری مردان و زنانی بزرگ و به یاد ماندنی برگ زرینی بر افتخارات جنبش دانشجویی ایران افزود ،برگی که در تاریخ باید ثبت شود. پیروزی که نقطه ی عطفی در تاریخ ما به حساب می آید .تا به اکنون همه جنبشهای دانشجویی که به قصد تغییری ایجاد شده بودند بی نتیجه مانده و تنها به نمودهای بیرونی بسنده شده بود و این خود علتی بود برای رو به اضمحلال رفتن جنبش دانشجویی قدیم .
تربیت معلم روحی تازه به کالبد دانشجو خاک گرفته ی افسرده دمید . این پیروزی مبارکشان باد.
و چقدر مزه پیروزی شیرین است
بر همه ی ما این مزه شیرین گوارا باد و بر تربیت معلم دلاور تهران گوارا تر
اما ماجرا چه بود :
در پی مقاومت جانانه دلاوران تربیت معلم که در این روزها جانانه تر از قبل شده بود و بسیاری از آنان با جان خود ایستاده بودند ،امروز صبح 3 تن از اساتید دانشکده ادبیات این دانشگاه در میان دانشجویان حاضر شدند و اعلام کردند که حاضرند به همراه تیمی از دانشجویان به مذاکره با ریاست دانشگاه تربیت معلم بنشینند تا جایی که آنان راضی شوند به صورت کتبی موافقت رئیس دانشگاه را برای بر آوردن خواسته های خود بگیرند و در صورتی که موفق نشدند خود نیز به دانشجویان متحصن خواهند پیوست .
تیمی از دانشجویان آماده مذاکره شد و از حوالی ساعت 9 صبح به همراه اساتید دانشگاه برای مذاکره با ریاست دانشگاه به اتاق رئیس رفتند . (آنچه در این مذاکرات گذشته است را در اولین فرصت برایتان بازگو خواهیم کرد ) . گفته شد که نتیجه این مذاکرات در تریبون آزاد ساعت 5/1 به اطلاع دانشجویان متحصن خواهد رسید .
قلب ها در سینه تند تر از همیشه می تپیدو چشم ها ساعت 5/1 را انتظار می کشید ، اما ساعت از 2 هم گذشت و خبری نشد . ساعت 5/2 یکی از مذاکره کنندگان آمد و به دانشجویان چشم به راه خبر از ناموفق بودن مذاکرات و در جریان بودن آن داد و امید داد که در ساعت 6 تریبون آزاد برگزار خواهد شد .
همه چیز خبر از بیم ها و امید ها می داد.
ناگهان در ساعت 3 بعد از ظهر ارتباط تربیت معلم با تمام دنیا قطع شد ، شایعات در فضا موج می زد ، خبر های ناامید کننده ای از طریق کسانی که به آنجافرستاده می شدند دریافت می شد . شایعات خبر از احتمال دستگیری می داد .
یکی از همکاران ما در ساعت 6 بعد از ظهر کسانی را ملاقات کرده بود که ابراز کردند که همه چیز تمام شده است و مذاکرات ناموفق بوده و مشاهدات از بیرون تربیت معلم سکوت مرگ باری را بر آن حکایت می کرد . هیچ ارتباطی با درون نبود.
خشم اولین چیزی بود که چشم انتظاران بیرون را به تحریک در می آورد ، دانشجویان بسیاری خود را آماده می کردند که به تربیت معلم بپیوندند تا پرچم مبارزه برای حقوق اولیه بر زمین نیفتد.
خود را برای همه چیز آماده کرده بودیم و ناگهان این خبر رسید :
امروز بعدازظهر بعد از این که دانشجویان طی مذاکرهای ۸ ساعته با مسوولین دانشگاه، نتیجهای نگرفتند، مجددا خیلی شدیدتر به تحصن ادامه دادند. نکتهی خیلی مهم این است که از ظهر امروز آنتن تمام موبایلها تا ۲۰ کیلومتری دانشگاه (و شاید بیشتر) قطع شد. همچنین طبق گزارش اعضایی که در جلسه حضور داشتند، مسوولین به خاطر به تعویق نیفتادن یک هفتهای امتحانات حاضر شدند با جان ۱۴۰ دانشجویی که ۹ روز اعتصاب غذا کردهاند بازی کنند. امیدواریم ملت فهیم ایران به این دانشجویان یاری برسانند.
این آخرین خبر بود که در حدود ساعت 8 رسید و آن هم از طریق ایمیل.شایعات داغ تر می شد و خشم افزون تر و تدارک آمادگی برای حضور بیشتر .
اولین خبر در ساعت 10 شب از یک منبع غیر منتظره رسید : با 4 خواسته متحصنین موافقت شده ولی به صورت شفاهی امکان ادامه مذاکرات نیست و دانشجویان می خواهند ادامه دهند .
ساعت 11:5 شب در حالیکه در گوشه ای دیگر عده ای خود را آماده حضور می کردند خبر دیگری از طرف مذاکره کنندگان رسید :
در جلسه مذاکره اینکنماینده وزارت علوم ، نماینده اساتید ، رئیس دانشگاه و حبیبی معاون دروغ گویش ، مذاکره کننده ها و نماینده شورای تامین استان حضور دارند و مذاکرات هنوز ادامه دارد ولی بچه ها از به نتیجه رسیدن آن ناامیدند ، هنوز ادامه می دهیم ، می خواهند فردا امتحانات را برگزار کنند ولی ما ایستاده ایم ، امیدهایی زنده شده است .
در دل های ما نیز امیدهایی زنده شد ، قلب ها با شدت می تپید تا ساعت 2 صبح روز دوشنبه و یک لحظه تاریخی :
نماینده های متحصنین که همه در اعتصاب غذا بودند ناگهان با جانی غیر قابل انتظار در میان جمعیت بی قرار حاضر شدند و غریو پیروزی سر دادند .
تربیت معلم تهران غرق شادی شد .
جنبش دانشجویی ایران غرق شادی شد.
جشن این پیروزی از همین ساعت آغاز شده .
دانشگاه های ایران غریو شادی و پیروزی سر می دهند .
با دلاوری تربیت معلم تهران آنان که از طرف فضائیون ، انزوا طلبان ، ناامیدان و این قماش حرف های ناروا شنیدند و متهم به فضائی بودن و جو گیر بودن می شدند و نصیحت می شنیدند که این کارها بی ثمر و بی نتیجه است ،به پیروزی رسیدند . جنبش دانشجویی ایران با اراده پولادین دلاورانش دوباره زنده می شود و پیروز می شود، حتی اگر هستند کسانی که ما را به کثافت متهم می کنند .
ما ادامه می دهیم ،
فارغ از همه ی اتهام ها و ناسزاها و نارواها و فقط برای زندگی بهتر حتی اگر کمی بهتر باشد .
جشن بزرگ پیروزی
لحظاتی پیش دانشجویان سراپا خوشحال دانشگاه تربیت معلم بالاخره موفق به برقراری ارتباط شدند ، در حالی که فقط صدای غریو های شادی و تبریکات پیاپی می آمد فریاد می کشیدند :
ما پیروز شدیم
دانشگاه با هر 8 خواسته موافقت کرده است و به این معناست که پس از 11 روز تلاش شبانه روزی دانشجویان تربیت معلم ، اعتصاب غذای افسانه ای بیش از 140 دانشجوی دختر و پسر این دانشگاه و تحصن تاریخی بیش از 5000 هزار دانشجوی این دانشگاه به رهبری مردان و زنانی بزرگ و به یاد ماندنی برگ زرینی بر افتخارات جنبش دانشجویی ایران افزود ،برگی که در تاریخ باید ثبت شود. پیروزی که نقطه ی عطفی در تاریخ ما به حساب می آید .تا به اکنون همه جنبشهای دانشجویی که به قصد تغییری ایجاد شده بودند بی نتیجه مانده و تنها به نمودهای بیرونی بسنده شده بود و این خود علتی بود برای رو به اضمحلال رفتن جنبش دانشجویی قدیم .
تربیت معلم روحی تازه به کالبد دانشجو خاک گرفته ی افسرده دمید . این پیروزی مبارکشان باد.
و چقدر مزه پیروزی شیرین است
بر همه ی ما این مزه شیرین گوارا باد و بر تربیت معلم دلاور تهران گوارا تر
اما ماجرا چه بود :
در پی مقاومت جانانه دلاوران تربیت معلم که در این روزها جانانه تر از قبل شده بود و بسیاری از آنان با جان خود ایستاده بودند ،امروز صبح 3 تن از اساتید دانشکده ادبیات این دانشگاه در میان دانشجویان حاضر شدند و اعلام کردند که حاضرند به همراه تیمی از دانشجویان به مذاکره با ریاست دانشگاه تربیت معلم بنشینند تا جایی که آنان راضی شوند به صورت کتبی موافقت رئیس دانشگاه را برای بر آوردن خواسته های خود بگیرند و در صورتی که موفق نشدند خود نیز به دانشجویان متحصن خواهند پیوست .
تیمی از دانشجویان آماده مذاکره شد و از حوالی ساعت 9 صبح به همراه اساتید دانشگاه برای مذاکره با ریاست دانشگاه به اتاق رئیس رفتند . (آنچه در این مذاکرات گذشته است را در اولین فرصت برایتان بازگو خواهیم کرد ) . گفته شد که نتیجه این مذاکرات در تریبون آزاد ساعت 5/1 به اطلاع دانشجویان متحصن خواهد رسید .
قلب ها در سینه تند تر از همیشه می تپیدو چشم ها ساعت 5/1 را انتظار می کشید ، اما ساعت از 2 هم گذشت و خبری نشد . ساعت 5/2 یکی از مذاکره کنندگان آمد و به دانشجویان چشم به راه خبر از ناموفق بودن مذاکرات و در جریان بودن آن داد و امید داد که در ساعت 6 تریبون آزاد برگزار خواهد شد .
همه چیز خبر از بیم ها و امید ها می داد.
ناگهان در ساعت 3 بعد از ظهر ارتباط تربیت معلم با تمام دنیا قطع شد ، شایعات در فضا موج می زد ، خبر های ناامید کننده ای از طریق کسانی که به آنجافرستاده می شدند دریافت می شد . شایعات خبر از احتمال دستگیری می داد .
یکی از همکاران ما در ساعت 6 بعد از ظهر کسانی را ملاقات کرده بود که ابراز کردند که همه چیز تمام شده است و مذاکرات ناموفق بوده و مشاهدات از بیرون تربیت معلم سکوت مرگ باری را بر آن حکایت می کرد . هیچ ارتباطی با درون نبود.
خشم اولین چیزی بود که چشم انتظاران بیرون را به تحریک در می آورد ، دانشجویان بسیاری خود را آماده می کردند که به تربیت معلم بپیوندند تا پرچم مبارزه برای حقوق اولیه بر زمین نیفتد.
خود را برای همه چیز آماده کرده بودیم و ناگهان این خبر رسید :
امروز بعدازظهر بعد از این که دانشجویان طی مذاکرهای ۸ ساعته با مسوولین دانشگاه، نتیجهای نگرفتند، مجددا خیلی شدیدتر به تحصن ادامه دادند. نکتهی خیلی مهم این است که از ظهر امروز آنتن تمام موبایلها تا ۲۰ کیلومتری دانشگاه (و شاید بیشتر) قطع شد. همچنین طبق گزارش اعضایی که در جلسه حضور داشتند، مسوولین به خاطر به تعویق نیفتادن یک هفتهای امتحانات حاضر شدند با جان ۱۴۰ دانشجویی که ۹ روز اعتصاب غذا کردهاند بازی کنند. امیدواریم ملت فهیم ایران به این دانشجویان یاری برسانند.
این آخرین خبر بود که در حدود ساعت 8 رسید و آن هم از طریق ایمیل.شایعات داغ تر می شد و خشم افزون تر و تدارک آمادگی برای حضور بیشتر .
اولین خبر در ساعت 10 شب از یک منبع غیر منتظره رسید : با 4 خواسته متحصنین موافقت شده ولی به صورت شفاهی امکان ادامه مذاکرات نیست و دانشجویان می خواهند ادامه دهند .
ساعت 11:5 شب در حالیکه در گوشه ای دیگر عده ای خود را آماده حضور می کردند خبر دیگری از طرف مذاکره کنندگان رسید :
در جلسه مذاکره اینکنماینده وزارت علوم ، نماینده اساتید ، رئیس دانشگاه و حبیبی معاون دروغ گویش ، مذاکره کننده ها و نماینده شورای تامین استان حضور دارند و مذاکرات هنوز ادامه دارد ولی بچه ها از به نتیجه رسیدن آن ناامیدند ، هنوز ادامه می دهیم ، می خواهند فردا امتحانات را برگزار کنند ولی ما ایستاده ایم ، امیدهایی زنده شده است .
در دل های ما نیز امیدهایی زنده شد ، قلب ها با شدت می تپید تا ساعت 2 صبح روز دوشنبه و یک لحظه تاریخی :
نماینده های متحصنین که همه در اعتصاب غذا بودند ناگهان با جانی غیر قابل انتظار در میان جمعیت بی قرار حاضر شدند و غریو پیروزی سر دادند .
تربیت معلم تهران غرق شادی شد .
جنبش دانشجویی ایران غرق شادی شد.
جشن این پیروزی از همین ساعت آغاز شده .
دانشگاه های ایران غریو شادی و پیروزی سر می دهند .
با دلاوری تربیت معلم تهران آنان که از طرف فضائیون ، انزوا طلبان ، ناامیدان و این قماش حرف های ناروا شنیدند و متهم به فضائی بودن و جو گیر بودن می شدند و نصیحت می شنیدند که این کارها بی ثمر و بی نتیجه است ،به پیروزی رسیدند . جنبش دانشجویی ایران با اراده پولادین دلاورانش دوباره زنده می شود و پیروز می شود، حتی اگر هستند کسانی که ما را به کثافت متهم می کنند .
ما ادامه می دهیم ،
فارغ از همه ی اتهام ها و ناسزاها و نارواها و فقط برای زندگی بهتر حتی اگر کمی بهتر باشد .
Monday, June 9, 2008
در پی برآورده نشده مطالبات دانشجویان، امتحانات پایان ترم دانشگاه تربیت معلم برگزار نشد
امروز یکشنبه دهمین روز تحصن دانشجویان دانشگاه تربیت معلم در حالی برگزار شد که به دلیل برآورده نشدن مطالبات دانشجویان، امتحانات پایان ترم دانشگاه تربیت معلم برگزار نشد. از صبح امروز دانشجویان با تجمع در محوطه دانشگاه و برپایی تریبون آزاد مجددا بر خواسته های خود تاکید کردند. دانشجویان در ساعت 8 صبح با تجمع در مقابل دانشکده ها اعلام کردند به دلیل اعتصاب غذای دانشجویان که اکنون تعدادشان به 126 نفر …میرسد، از شرکت در امتحانات خودداری خواهند کرد. پس از آن در ساعت 11 تریبون آزاد دانشجویان با حضور بیش از 3000 نفر برگزار شده و دانشجویان تاکید کردند از هیچ یک از خواسته هایشان کوتاه نخواهند آمد. دانشحویان شعارهایی نظیر “استاد ، دانشجو حمایت حمایت” و “دانشجو می میرد ذلت نمی پذیرد” سر دادند. به گزارش خبرنامه امیرکبیر، حراست دانشگاه تربیت معلم افرادی را از خارج از دانشگاه با لباس انتظامات وارد دانشگاه کرده است تا با دانشجویان به درگیری بپردازند. امروز در مقابل دانشکده شیمی درگیری بین حراست و دانشجویان ایجاد شد که با حضور گسترده دانشجویان، حراست به این درگیری ادامه نداد. اعتراضات دانشجویان فردا نیز ادامه خواهد یافت و دانشجویان در ساعت 11 تریبون آزاد برگزار خواهند کرد.
حمایت 40 دانشگاه از مبارزات تربیت معلمی ها
40 انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاههای کشور در بیانیه مشترکی ضمن حمایت از دانشجویان متحصن دانشگاه تربیت معلم بی تدبیری های وزارت علوم و فشارهای نیروهای امنیتی وارده بر متحصنین را محکوم کردند،متن بیانیه بدین شرح است:
وزارت علوم دولت نهم برای بستن کامل فضای سیاسی–اجتماعی دانشگاهها درصدد بود با دادن امکانات صنفی-رفاهی به دانشگاهها حجم انتقادات و اعتراضات دانشجویی را کاهش دهد. ولیکن بعد از گذشت 3 سال از عملکرد ضعیف این وزارت خانه شاهد هستیم که بی کفایتی مدیران و روئسای انتصابی دانشگاهها کار را به جایی رسانده است که عملکرد نابخردانه و ظالمانه ایشان نه تنها از اعتراض فعالین دانشجویی سیاسی و اجتماعی منتقد نکاسته، بلکه ضعف مدیریت سبب شده است که کمبود های صنفی نیز مورد مطالبه دانشجویان قرار گیرد. اگر تا دیروز دانشگاههای کشور در التهاب نشریات جعلی امیرکبیر و بازداشتهای گسترده دانشجویان و صدور حکم های سنگین می سوخت، اگر تا دیروز مدیریت دانشگاهها برای خاموش کردن صدای آزادی خواهی دانشجویان با به کمیته انظباطی کشاندن دانشجویان و ممنوع الورود کردن آنان در دانشگاهها تخم اعتراض می کاشت ، اگر تا دیروز دانشجویان ستاره دار برای ورود به دانشگاه اعتراضاتی گسترده را بر پا می کردند، امروز علاوه بر ظلم های این چنینی، کمبودها و نواقص مبرم صنفی نیز بر دانشجویان و دانشگاهها تحمیل گشته است و این مطالبات خود به موضوعات اصلی اعتراضات دانشجویان تبدیل گشته اند. بدون شک حق برخورداري از امکانات رفاهي و صنفی از ابتدايي ترين حقوق دانشجویان مي باشد ولیکن حاکمان و مسئولان- که مدعي اداره جهان هستند- علي رغم آنکه ایران زمین سرشار از منابع ، معادن و ثروت هاي عظيم ملی است، با بي کفايتي تمام از برآورده کردن این نیاز های اولیه در مانده اند. اين روزها علاوه بر اینکه مردم ایران گرانی مفرط را تحمل می کنند ، فرزندانشان نیز در دانشگاه ها در بدترين شرايط جهت دسترسي به امکانات حداقلي برای گذراندن دوران تحصیل می باشند. 9 روز از تحصن و اعتصاب غذای دانشجويان دانشگاه تربيت معلم تهران در اعتراض به مشکلات صنفي می گذرد و دانشجویان این دانشگاه شجاعانه تا رسیدن به تمامی مصالبات به حق خود ایستاده اند. این دانشجویان که تنها به بیان خواسته های اصیل و صنفی خود پرداخته اند به جای برخورد منطقی و مطابق کرامت انسانی از سوی مسولین با عتاب و ناخشنودی آنان روبرو گشته اند! اما علي رغم تمامي فشارهاي وارده از سوي مسئولين و نيروهاي امنيتي که از جمله آن ها مي توان به تهديد و ارعاب خانواده ي دانشجويان متحصن و صدور حکم تعلیق از تحصیل برای این دانشجویان، قطع کردن آب دانشگاه، قطع شدن اينترنت دانشگاه، زنداني کردن دانشجويان در محل تحصن ، افزودن پی در پی نيروهاي ناشناس در لباس حراست، ممانعت از بردن دانشجوياني که از لحاظ جسماني بسيار تضعيف شده اند به بيمارستان و ایجاد شورای تقلبی به کمک تشکلهای شبه نظامی و وابسته در دانشگاه اشاره کرد، دانشجویان شجاع و حق طلب دانشگاه تربیت معلم با عزمي راسخ و مقاومتي بي نظير خواستار استيفاي حق مسلم خود در برخورداري از شرايط مطلوب زندگي مي باشند. بدین وسیله انجمن هاي اسلامي دانشجويان دانشگاه های کشور ضمن محکوميت اقدامات نابخردانه نيروهاي امنيتي و مسئولان در وارد کردن فشار هاي روحي و جسمي به دانشجويان متحصن و با اعلام حمايت کامل خود از دانشجويان دانشگاه تربيت معلم، از مسئوليين امر مي خواهد هر چه سريعتر با جامه عمل پوشاندن به تمامي مطالبات برحق دانشجويان مانع بحراني تر شدن شرايط شوند و هشدار مي دهد در غير اين صورت و در صورت برآورده نشدن مطالبات همکلاسي هاي خود در دانشگاه تربيت معلم در روزهاي آينده وظيفه خود مي دانیم اقدامات عملي خود را در حمايت از آنها در تمامي دانشگاه ها آغاز نمايیم.
وزارت علوم دولت نهم برای بستن کامل فضای سیاسی–اجتماعی دانشگاهها درصدد بود با دادن امکانات صنفی-رفاهی به دانشگاهها حجم انتقادات و اعتراضات دانشجویی را کاهش دهد. ولیکن بعد از گذشت 3 سال از عملکرد ضعیف این وزارت خانه شاهد هستیم که بی کفایتی مدیران و روئسای انتصابی دانشگاهها کار را به جایی رسانده است که عملکرد نابخردانه و ظالمانه ایشان نه تنها از اعتراض فعالین دانشجویی سیاسی و اجتماعی منتقد نکاسته، بلکه ضعف مدیریت سبب شده است که کمبود های صنفی نیز مورد مطالبه دانشجویان قرار گیرد. اگر تا دیروز دانشگاههای کشور در التهاب نشریات جعلی امیرکبیر و بازداشتهای گسترده دانشجویان و صدور حکم های سنگین می سوخت، اگر تا دیروز مدیریت دانشگاهها برای خاموش کردن صدای آزادی خواهی دانشجویان با به کمیته انظباطی کشاندن دانشجویان و ممنوع الورود کردن آنان در دانشگاهها تخم اعتراض می کاشت ، اگر تا دیروز دانشجویان ستاره دار برای ورود به دانشگاه اعتراضاتی گسترده را بر پا می کردند، امروز علاوه بر ظلم های این چنینی، کمبودها و نواقص مبرم صنفی نیز بر دانشجویان و دانشگاهها تحمیل گشته است و این مطالبات خود به موضوعات اصلی اعتراضات دانشجویان تبدیل گشته اند. بدون شک حق برخورداري از امکانات رفاهي و صنفی از ابتدايي ترين حقوق دانشجویان مي باشد ولیکن حاکمان و مسئولان- که مدعي اداره جهان هستند- علي رغم آنکه ایران زمین سرشار از منابع ، معادن و ثروت هاي عظيم ملی است، با بي کفايتي تمام از برآورده کردن این نیاز های اولیه در مانده اند. اين روزها علاوه بر اینکه مردم ایران گرانی مفرط را تحمل می کنند ، فرزندانشان نیز در دانشگاه ها در بدترين شرايط جهت دسترسي به امکانات حداقلي برای گذراندن دوران تحصیل می باشند. 9 روز از تحصن و اعتصاب غذای دانشجويان دانشگاه تربيت معلم تهران در اعتراض به مشکلات صنفي می گذرد و دانشجویان این دانشگاه شجاعانه تا رسیدن به تمامی مصالبات به حق خود ایستاده اند. این دانشجویان که تنها به بیان خواسته های اصیل و صنفی خود پرداخته اند به جای برخورد منطقی و مطابق کرامت انسانی از سوی مسولین با عتاب و ناخشنودی آنان روبرو گشته اند! اما علي رغم تمامي فشارهاي وارده از سوي مسئولين و نيروهاي امنيتي که از جمله آن ها مي توان به تهديد و ارعاب خانواده ي دانشجويان متحصن و صدور حکم تعلیق از تحصیل برای این دانشجویان، قطع کردن آب دانشگاه، قطع شدن اينترنت دانشگاه، زنداني کردن دانشجويان در محل تحصن ، افزودن پی در پی نيروهاي ناشناس در لباس حراست، ممانعت از بردن دانشجوياني که از لحاظ جسماني بسيار تضعيف شده اند به بيمارستان و ایجاد شورای تقلبی به کمک تشکلهای شبه نظامی و وابسته در دانشگاه اشاره کرد، دانشجویان شجاع و حق طلب دانشگاه تربیت معلم با عزمي راسخ و مقاومتي بي نظير خواستار استيفاي حق مسلم خود در برخورداري از شرايط مطلوب زندگي مي باشند. بدین وسیله انجمن هاي اسلامي دانشجويان دانشگاه های کشور ضمن محکوميت اقدامات نابخردانه نيروهاي امنيتي و مسئولان در وارد کردن فشار هاي روحي و جسمي به دانشجويان متحصن و با اعلام حمايت کامل خود از دانشجويان دانشگاه تربيت معلم، از مسئوليين امر مي خواهد هر چه سريعتر با جامه عمل پوشاندن به تمامي مطالبات برحق دانشجويان مانع بحراني تر شدن شرايط شوند و هشدار مي دهد در غير اين صورت و در صورت برآورده نشدن مطالبات همکلاسي هاي خود در دانشگاه تربيت معلم در روزهاي آينده وظيفه خود مي دانیم اقدامات عملي خود را در حمايت از آنها در تمامي دانشگاه ها آغاز نمايیم.
1. انجمن اسلامی دانشجویان اراک 2. انجمن اسلامی دانشجویان ایلام 3. انجمن اسلامی دانشجویان امیر کبیر 4. انجمن اسلامی دانشجویان شهرکرد 5. انجمن اسلامی دانشجویان علوم پزشکی شهرکرد 6. انجمن اسلامی دانشجویان زنجان 7. انجمن اسلامی دانشجویان سیستان 8. انجمن اسلامی دانشجویان خواجه نصیر 9. انجمن اسلامی دانشجویان شاهرود 10. انجمن اسلامی دانشجویان علامه طباطبایی 11. انجمن اسلامی دانشجویان هرمزگان 12. انجمن اسلامی دانشجویان علوم پزشکی هرمزگان 13. انجمن اسلامی دانشجویان همدان 14. انجمن اسلامی دانشجویان صنعتی سهند تبریز 15. انجمن اسلامی دانشجویان علوم اقتصادی 16. انجمن اسلامی دانشجویان لرستان 17. فعالین انجمن اسلامی دانشجویان علوم پزشکی کرمانشاه 18. انجمن اسلامی دانشجویان کرمان 19. انجمن اسلامی دانشجویان شهید چمران اهواز 20. انجمن اسلامی دانشجویان علوم پزشکی جندی شاپور اهواز 21. مجمع اسلامی دانشجویان سمنان 22. انجمن اسلامی دانشجویان مشهد 23. انجمن اسلامی دانشجویان سبزوار 24. انجمن اسلامی دانشجویان بیرجند 25. انجمن اسلامی دانشجویان دامغان 26. انجمن اسلامی دانشجویان ارومیه 27. انجمن اسلامی دانشجویان اصفهان 28. انجمن اسلامی دانشجویان علوم پزشکی ساری 29. انجمن اسلامی دانشجویان تبریز و علوم پزشکی 30. انجمن اسلامی دانشجویان مازندران 31. انجمن اسلامی دانشجویان خرمشهر 32. انجمن اسلامی دانشجویان نوشیروانی بابل 33. انجمن اسلامی دانشجویان عباسپور 34. انجمن اسلامی دانشجویان شریف 35. انجمن اسلامی دانشجویان علوم پزشکی ایران 36. انجمن اسلامی دانشجویان علوم پزشکی شیراز 37. انجمن اسلامی دانشجویان علوم پزشکی کاشان 38. انجمن اسلامی دانشجویان علوم پزشکی زاهدان 39. انجمن اسلامی دانشجویان صنعتی باهنر شیراز 40. انجمن اسلامی دانشجویان کاشان
Saturday, June 7, 2008
بیانیه دانشجویان دانشگاه صنعتی سهند تبریزدر حمایت از دانشجویان دانشگاه تربیت معلم تهران
در این روزهای سرد و خفقان¬آور، پس از شکنجه و زندانی کردن چندین و چند دانشجوی فعال سیاسی و غیرسیاسی از طیف¬های مختلف در تهران، کرمانشاه، کردستان، شیراز، تبریز، بابل، همدان و غیره، که به مرگ چند تن از اینان نیز انجامید، پس از به خرخره رسیدن وضعیت تورم در اثر تحریم¬های خارجی که جز نتیجه کنش¬های غیرمسئولانه ریاست جمهوری نیست و پس از چندین و چند تحصن و تجمع پرشور در سراسر دانشگاه¬های کشور، اکنون، بیش از 5 روز از تحصن برحق دانشجویان دانشگاه تربیت معلم تهران می¬گذرد. 50 تن از یاران دبستانی¬مان در راه رسیدن به حقوق برحقشان، از جان خویش دریغ نموده¬اند و راه اعتصاب غذا را برای مبارزه در پیش گرفته¬اند و روز به روز به تعداد به خاک افتادگان این حرکت افزوده می¬شود. نیروهای امنیتی، حراست دانشگاه، عاملان و آمران اطلاعات دست در دست هم داده¬اند، تا استواری، آزادگی، شجاعت و یگانگی یارانمان را خاموش گردانند و در انجام این کار، از هیچ بی¬شرمی و لجن¬پراکنی¬ای دریغ ننموده¬اند و به طرق مختلف دست به تهدید و ارعاب و فشار زده¬اند اما زهی خیال باطل.
خطاب به تمامی نامردان رژیم، که سال¬هاست با همه نوع تزویری در راه خاموشی جنبش دانشجویی تلاش¬ها کرده¬اند، فریاد سرمی¬دهیم : بدانید که هویت دانشجو ذلت¬ناپذیر است و آزادگی را می¬طلبد. مگر فریاد آزادی¬خواهی بهترین یارانمان را زیر شکنجه¬ها و آزارهای روحی و جسمی در تاریک¬ترین زندان¬های رژیم نشنیده¬اید؟ مگر خستگی¬ناپذیری رفقایمان را پس از تحمل ماه¬ها مبارزه و دستگیری ندیده¬اید؟ یا کورید یا کر. یا مستید یا منگ. و ما می¬گوییم حیوانید؛ که چنین دست به شکنجه می¬زنید و چنین خسته از شکنجه¬گاه بازمی¬گردید و باز با حماقت و بلاهتی بیشتر فشارها را افزون می¬سازید. دانشجو در راه رسیدن به حقوق آزادی¬خواهانه¬اش خستگی¬ناپذیر است و چنانکه بارها گفته¬ایم، اینبار نیز رساتر در کنار یارانمان، در تربیت معلم تهران، فریاد می¬زنیم : ما زن و مرد جنگیم، بجنگ تا بجنگیم.
پس از آنکه نزدیک به چهل روز پیش، دانشجویان دانشگاه سهند تبریز با همیاری و حمایت سایر دانشگاه¬های کشور از تحصنی هشت روزه پیروز و سربلند بیرون آمدند، اینبار، تربیت معلم تهران است، که به چنین حمایتی از طرف تمامی دانشگاه¬های کشور نیازمند است. حمایت دانشجویان دانشگاه¬های مختلف از حرکت¬های بحق یکدیگر و اتحاد و یگانگی¬شان همواره ترس را بر چهره این مذوران نمایان ساخته و از هیبت یکسره تزویرشان پرده¬برداری کرده است. ما دانشجویان دانشگاه صنعتی سهند تبریز با اعلام همبستگی و حمایت کامل خود از تحصن برحق دانشجویان دانشگاه تربیت معلم تهران، که در شرایط سخت تحصن سهند، دستمان را به گرمی فشردند و نیرویی چندباره به جان متحصنین تزریق کردند، به تمامی مزدوران رژیم هشدار می¬دهیم که امنیتی کردن فضای دانشگاه، حضور نیروهای اطلاعات و پلیس در دانشگاه، پرونده¬سازی¬های دروغین برای دانشجویان فعال و تهدیدها و ارعاب¬هایی که دیگر راهی کهنه برای مقابله با آزادی¬خواهی¬ست، راه مناسبی برای پاسخگویی به دانشجو نیست چراکه تازمانی که دانشجو زنده است، تلاش برای آزادی¬خواهی وجود خواهد داشت. پس تا به کی می¬خواهید چنین بی¬شرم به حکومت پرتزویرتان ادامه دهید؟ تا به کی می¬خواهید چنین ناجوانمردانه دست به اعمال فشار بزنید؟ جنبش دانشجویی ایران در راه آزادی¬خواهی به سوگ از دست دادن یارانش زیر سخت¬ترین شکنجه¬های رژیم نشسته و ستاره¬ها و سال¬ها زندان را به جان خریده است، پس تار عنکبوتی نیست که با چنین تلنگرهای ساده¬انگارانه¬ای از هم بپاشد.
درود بر شما یاران دبستانی¬مان در تربیت معلم تهران که دیگر بار، فریاد رسای آزادی¬خواهی، عدالت و حق¬طلبی را در دانشگاهی دیگر طنین انداز ساختید. بدانید که تا آخرین نفس و تا رسیدن به تمامی خواسته¬هایتان در کنارتان خواهیم بود. همین که به باورتان و به باورمان به راه مبارزه غلتیده¬اید، خود پیروزی بزرگی¬ست که دیگر بار جنبش دانشجویی به آن نائل گشته است.
زنده باد دانشجویان متحصن دانشگاه تربیت معلم تهران
دانشجویان دانشگاه صنعتی سهند تبریز17 خرداد 1387
دادن جوجه کباب در دانشگاه تربیت معلم یک امر کم سابقه است . مسئولین برای به شکست کشاندن این تحصن و اعتصاب غذا دست به هر کاری می زنند .
دانشجویان متحصن از خیر جوجه کباب لذیذ جمعه شب (شب هشتم تحصن ) گذشتند و آنرا به محرومین و نیازمندان شهر ماهدشت اهدا کردند . دادن جوجه کباب در دانشگاه تربیت معلم یک امر کم سابقه است . مسئولین برای به شکست کشاندن این تحصن و اعتصاب غذا دست به هر کاری می زنند .
اس ام اسی مشکوکی به دانشجویان زده میشد که امشب می خواهیم با شکستن درب های دانشگاه از دانشگاه خارج شویم و با ماموران درگیر شویم که به سرعت دانشجویان به یکدیگر خبر دادند که اسیر بازی کثیفی که ... می خواهد راه بیندازد نشوند
تعداد اعتصاب کنندگان غذا در تربیت معلم علی رغم همه ی فشار ها و مشکلات به 117 نفر رسیده است که در نوع خود رکوردی محسوب میشود .
هشتمین شب و تریبون آزاد تربیت معلم جمعه شب با جمعیتی بیش از همیشه ، جمعیتی که بیش از 2000 نفر تخمین زده میشد برگزار گشت
بیش از 40 نفر از اعتصاب غذا کنندگان تا بحال به بهداری موجود در صحن دانشگاه برده شده اند تا با استفاده از سرم جلوی ضعف بیشتر آنها گرفته شود ولی حتی هنوز یک نفر نیز اعتصاب غذای خود را نشکسته است
آثار ضعف کاملا در سیمای اعتصاب غذا کنندگان که در چند جبهه می جنگند مشاهده می شود
هنوز مسئولین دانشگاه هیچ واکنش نسبت به خواسته های دانشجویان نشان نداده اند و به میان دانشجویان نیامده اند
ایسنا خبرگزاری ضد دانشجویی و حکومتی ایران کما مانند همیشه نسبت به تمام جریانات مستقل دانشجویی واکنش منفی نشان می دهد ، دانشجویان متحصن تربیت معلم در برابر خبر کذب ایسنا نامه ای را خطاب به این خبرگزاری دروغ گو که مدعی اسلامیت نیز هست منتشر کرده اند که هنوز به دست ما نرسیده است
خبرگزاری غیر اخلاقی ایسنا تلاش کرد تا بگوید که دانشجویان برای بردن اعتصاب غذا کنندگان به بیمارستان هیچ محدودیتی ندارند که این امر کذب محض است دانشجویان یک بار مجبور شده اند برای رساندن یکی از دانشجویان که حالش بسیار وخیم شده بود با حراست و نگهبانان درگیر شوند
دانشجویان تربیت معلم هم قسم شده اند که تا رسیدن به خواسته های خود دست از مبارزه نکشند آنان با جان خود در این مسیر ایستاده اند ، ولی مسئولین جان آدمیان برایشان مهم نیست .
امروز نمایندگان بسیج دانشجویی که در میان متحصنین به جمعی از دانشجویان مشهور شده اند 2 بیانیه را به فاصله نیم ساعت در تیراژ 2000 هزار نشخه منتشر کردند که که مورد استقبال دانشجویان قرار نگرفت آنها تلاش می کردند تا برای این بیانیه ها امضا جمع کنند که البته امری غیر متعارف است
در شب هشتم بسیجیان سعی کردند تا با برگزاری تریبون آزادی در کنار تریبون آزاد متحصنین نظم و انسجام آنان را بر هم بزنند که منجر به چند بار درگیری میان آنان و دانشجویان شد ، بسیجیان نیز می کوشند خود را معترض به وضع موجود نشان دهند و از این طریق اعتباری برای خود در میان دانشجویان کسب کنند . نماینده انا در تریبون آزاد دیشب که مدعی ادب بود امشب چند بار صحبت های دانشجویانی که در حال صحبت بودند را قطع کرد که دانشجویان وی را بی ادب خطاب کردند .
اس ام اسی مشکوکی به دانشجویان زده میشد که امشب می خواهیم با شکستن درب های دانشگاه از دانشگاه خارج شویم و با ماموران درگیر شویم که به سرعت دانشجویان به یکدیگر خبر دادند که اسیر بازی کثیفی که ... می خواهد راه بیندازد نشوند
تعداد اعتصاب کنندگان غذا در تربیت معلم علی رغم همه ی فشار ها و مشکلات به 117 نفر رسیده است که در نوع خود رکوردی محسوب میشود .
هشتمین شب و تریبون آزاد تربیت معلم جمعه شب با جمعیتی بیش از همیشه ، جمعیتی که بیش از 2000 نفر تخمین زده میشد برگزار گشت
بیش از 40 نفر از اعتصاب غذا کنندگان تا بحال به بهداری موجود در صحن دانشگاه برده شده اند تا با استفاده از سرم جلوی ضعف بیشتر آنها گرفته شود ولی حتی هنوز یک نفر نیز اعتصاب غذای خود را نشکسته است
آثار ضعف کاملا در سیمای اعتصاب غذا کنندگان که در چند جبهه می جنگند مشاهده می شود
هنوز مسئولین دانشگاه هیچ واکنش نسبت به خواسته های دانشجویان نشان نداده اند و به میان دانشجویان نیامده اند
ایسنا خبرگزاری ضد دانشجویی و حکومتی ایران کما مانند همیشه نسبت به تمام جریانات مستقل دانشجویی واکنش منفی نشان می دهد ، دانشجویان متحصن تربیت معلم در برابر خبر کذب ایسنا نامه ای را خطاب به این خبرگزاری دروغ گو که مدعی اسلامیت نیز هست منتشر کرده اند که هنوز به دست ما نرسیده است
خبرگزاری غیر اخلاقی ایسنا تلاش کرد تا بگوید که دانشجویان برای بردن اعتصاب غذا کنندگان به بیمارستان هیچ محدودیتی ندارند که این امر کذب محض است دانشجویان یک بار مجبور شده اند برای رساندن یکی از دانشجویان که حالش بسیار وخیم شده بود با حراست و نگهبانان درگیر شوند
دانشجویان تربیت معلم هم قسم شده اند که تا رسیدن به خواسته های خود دست از مبارزه نکشند آنان با جان خود در این مسیر ایستاده اند ، ولی مسئولین جان آدمیان برایشان مهم نیست .
امروز نمایندگان بسیج دانشجویی که در میان متحصنین به جمعی از دانشجویان مشهور شده اند 2 بیانیه را به فاصله نیم ساعت در تیراژ 2000 هزار نشخه منتشر کردند که که مورد استقبال دانشجویان قرار نگرفت آنها تلاش می کردند تا برای این بیانیه ها امضا جمع کنند که البته امری غیر متعارف است
در شب هشتم بسیجیان سعی کردند تا با برگزاری تریبون آزادی در کنار تریبون آزاد متحصنین نظم و انسجام آنان را بر هم بزنند که منجر به چند بار درگیری میان آنان و دانشجویان شد ، بسیجیان نیز می کوشند خود را معترض به وضع موجود نشان دهند و از این طریق اعتباری برای خود در میان دانشجویان کسب کنند . نماینده انا در تریبون آزاد دیشب که مدعی ادب بود امشب چند بار صحبت های دانشجویانی که در حال صحبت بودند را قطع کرد که دانشجویان وی را بی ادب خطاب کردند .
Thursday, May 22, 2008
دوازده تز پیرامون تغییر جهان بدون تصرف قدرت
1- نفی، نقطه آغاز حرکت است.
با فریاد آغاز میکنیم نه با کلمه. در مبارزه علیه سرمایهداری که زندگی بشریت را به نابودی کشانده است با وحشت، اندوه و خشم فریاد برمیآوریم، نافرمانی میکنیم و "نه" میگوییم.
لازمه همراهی اندیشه با این فریاد، خصلت منفی آنست. میخواهیم جهان را نفی کنیم نه درک. هدف نظریهپردازی عبارتست از مفهومسازی منفی از جهان، البته فعالیت نظری نه چنان امری گسسته از عمل اجتماعی، بلکه همچون لحظهای از آن؛ پارهای از مبارزه برای تغییر جهان و تبدیل آن به مکانی در خور شأن انسانها برای زندگی.
اما چنین امری چگونه رخ مینماید؟ آیا میتوانیم با اندیشه دگرگونی جهان[حرکت خود را] آغاز کنیم؟
2- جهانی در خور شأن انسان را نمیتوان از طریق دولت ایجاد کرد.
در قرن گذشته تلاشهای اصلی بشر در راه ایجاد جهانی در خور شأن انسان پیرامون دولت و تصرف قدرت دولتی متمرکز بود. کشمشهای اصلی (بین "اصلاحطلبان" و "انقلابیان" ) بر سر چگونگی تصرف قدرت دولتی (چه از طریق پارلمان یا ابزارهای فراپارلمانی) استوار بود. تاریخ قرن بیستم نشاندهندهی آنست که چگونگی تصرف قدرت دولتی اهمیت چندانی ندارد. در تمامی نمونههای پیروز، قدرت دولتی نتوانست به دگرگونیهایی بیانجامد که رزمندگان به آن امید بسته بودند. نه دولتهای اصلاحطلب و نه انقلابی هیچکدام نتوانستهاند دگرگونیهای بنیادی در جهان به وجود آورند.
متهم کردن همه رهبران این جنبشها به "خیانت" کار آسانی است. اما این خیانتها نشان میدهند که شکست دولتهای رادیکال، سوسیالیست یا کمونیست ریشهی عمیقتری دارد. دلیل اینکه از دولت نمیتوان همچون عامل دگرگونیهای اساسی استفاده کرد اینست که دولت خود شکلی از مناسبات اجتماعی است که به طور کلی در روابط اجتماعی سرمایهداری ریشه دارد. محتوای سیاستهای دولت هر چه باشد، وجود آن به مثابه بخشی جدا از جامعه به معنای آنست که در فرآیند دور کردن مردم از امر نظارت بر زندگی خود فعالانه شرکت دارد. کارکرد سرمایهداری در یک کلام چنین است:
جدا کردن مردم از کنش خود، و سیاست معطوف به دولت، به ناگزیر در چارچوب خود، همان روند جداسازی را بازتولید میکند، جدا کردن رهبران از تودهها، فعالیت جدی سیاسی[عمومی] را از فعالیت فردی کم اهمیت جدا میکند. سیاست معطوف به دولت نه عامل دگرگونیهای اساسی، بلکه به تبعیت فزآینده مخالفان از منطق سرمایهداری میانجامد.
حالا میدانیم که ایده دگرگونی جهان از طریق دولت، توهمی بیش نبوده است. بخت و اقبال با ماست که پایان این توهم را تجربه میکنیم.
3- امروزه تنها راه ایجاد دگرگونیهای اساسی در جامعه را نه تصرف قدرت، بلکه در انحلال آن باید جستجو کرد.
امروزه ضرورت انقلاب از هر زمان دیگری بیشتر درک میشود، چرا که وحشت ناشی از سازماندهی سرمایهدارانه جامعه به مراتب وسیعتر میشود. اینکه تصرف قدرت دولتی از طریق انقلاب یک توهم بوده است، به معنی آن نیست که باید از مساله انقلاب دست شٌست. باید در قالبهای دیگری به انقلاب اندیشید، یعنی نه در قالب تصرف قدرت بلکه در شکل انحلال آن.
4- مبارزه در راه انحلال قدرت عبارتست از مبارزه برای رهایی قدرت معطوف به کنش از زیر قدرت سلطهگر.
اندیشه دگرگونی جامعه حتی بدون تصرف قدرت، مستلزم اینست که بین قدرت معطوف به کنش و اعمال قدرت بر [دیگران] تمایز قایل شویم.
هر تلاشی برای دگرگونی جامعه در برگیرنده کنش یا فعالیتی است. کنش به نوبه خود به معنی آنست که ما توان کنش، و از قدرت تحقق آن برخورداریم. غالبا "قدرت" را در این معنی به مثابه امری مفید به کار میبریم، مانند زمانیکه فعالیت متحدی را با دیگر افراد (مثل شرکت در یک تظاهرات یا حتی سازماندهی یک سمینار مفید) انجام میدهیم که موجب میشود احساس کنیم که "قدرت" داریم. قدرت در این معنی ریشه در کنش دارد: قدرتی معطوف به عمل.
قدرت معطوف به عمل همواره قدرتی اجتماعی و بخشی از جریان اجتماعی کنش است. کنش دیگران نیز، توانایی عمل کردن را در ما به وجود میآورد و این هم به نوبه خود شرایط کنش آتی دیگران را فراهم میسازد.
تصور کنشی بدون پیوند با کنش دیگران، در گذشته، حال یا آینده، چه در شکل هماهنگ و چه در شکل ناهماهنگ آن غیرممکن است.
5- زمانیکه در کنش وقفه ایجاد شود قدرت معطوف به کنش به اعمال قدرت بر [دیگران] تبدیل میشود.
تبدیل قدرت در مقام کنش به اعمال "قدرت بر" [دیگران] اشاره بر وقفه در جریان اجتماعی کنش دارد.
آنانکه بر [دیگران] قدرت اعمال میکنند، حاصل کار دیگران را از کنش آنها جدا میسازند و آنرا تحت تملک خود در میآورند. تصاحب حاصل کار دیگران در عین حال، تصاحب ابزار کنش نیز هست و این امر به قدرتمندان امکان میدهد کنش دیگران را کنترل کنند. بدین ترتیب سوژههای [کار] (انسانها به مثابه افراد فعال) از حاصل کار خود، از ابزار کنش و از خود کنش جدا میشوند. در نتیجه آنها به مثابه سوژههای [کار] از خود نیز جدا میشوند. این جدایی اساس آن جامعهای است که در آن برخی اشخاص بر دیگران سلطه دارند. این روند اما در سرمایهداری به اوج خود میرسد.
جریان اجتماعی کنش با وقفه روبهرو میشود و قدرت معطف به کنش به اعمال قدرت بر [دیگران] تبدیل میشود. آنها که کنش دیگران را کنترل میکنند حالا دیگر به تنها سوژههای اهل عمل جامعه و آنانکه کنششان را دیگران کنترل میکنند به افراد فراموش شده و بی چهره و بیصدا تبدیل میشوند. قدرت انجام [کار] دیگر بخشی از جریان اجتماعی نیست بلکه تنها در شکل قدرت فردی وجود دارد.
برای اکثریت مردم قدرت انجام امور به ضد خود تبدیل میشود. به ناتوانی یا حداکثر به سطحی از قدرت برای انجام کارهایی که دیگران تصمیم آنرا اخذ کردهاند. برای قدرتمندان، اعمال قدرت، به سلطه بر دیگران تغییر شکل پیدا میکند. به اینکه به دیگران بگویند چه انجام دهند و از این رو کنش دیگران را به خود وابسته میسازند.
در جامعه امروزی قدرت معطوف به کنش در شکل نفی خود وجود دارد، در شکل اعمال قدرت بر [دیگران]، قدرت معطوف به کنش به شیوه انکار خود وجود دارد. این به معنی آن نیست که وجود قدرت معطوف به کنش پایان میگیرد، برعکس به مثابه امری انکار شده و در تنش ستیزهجویانه با شکل هستی خود به مثابه اعمال سلطه بر [دیگران] وجود دارد.
6- وقفه در جریان کنش عبارتست از وقفه در همه جنبههای جامعه و در همه جنبههای زندگی خود.
جدا شدن حاصل کار از کنش و از سوژههای [کار] به معنی آنست که مردم با یکدیگر نه همچون سوژههای [کار] بلکه به مثابه دارندگان (یا نادارندگان) حاصل کار رابطه دارند (که حالا دیگر ابژه جدا از کنش به شمار میرود). مناسبات بین مردم در شکل مناسبات بین اشیاء مطرح اند.
در ادبیات به این جدا شدن سوژههای [کار] از کنش و بنابراین از خویشتنِ خود با اصطلاحاتی چون از خود بیگانگی (مارکس جوان)، بتوارهپرستی (مارکس سالمند) شییشدگی (لوکاچ)، انضباط (فوکو) یا تعیین هویت (آدورنو) نام برده میشود. از این اصطلاحات مشخص میشود که اعمال قدرت بر [دیگران] را نباید امری بیرونی نسبت به خود بدانیم بلکه در همه جنبههای هستی ما حضور دارد. همه این اصطلاحات به بسته شدن فضای حیاتی ما اشاره دارد، به مانعی در راه جریان اجتماعی کنش و به سدی در مقابل امکاناتی که میتوانیم در اختیار داشته باشیم.
کنش به هستی تبدیل میشود؛ این است جانمایه سلطه بر [دیگران]. در عین حال کنش، به معنی آنست که ما هم هستیم و هم نیستیم، وقفه در کنش به معنی جدا کردن "ما نیستیم" از کنش است. ما اگر "ما هستیم" باقی میمانیم و تعیین هویت میشویم. "ما نیستیم" اما فراموش میشود یا با آن همچون رویای محض برخورد میشود. امکانات از ما گرفته میشود و زمان همگن میشود. حالا آینده بسط و گسترشِ حال است و گذشته تدارکِ حال. هر کنش و هر جنبشی در محدودهی خود باقی میماند. رویای دنیایی در خور بشریت زیبا است، اما این خود تنها و تنها یک رویاست؛ مسایل ازین قرارند: قانون اعمال قدرت بر [دیگران] عبارتست از: "امور ازین قرارند"، قانون تعیین هویت.
7- ما در وقفهی کنش خود و ایجاد تابعیت آن مشارکت داریم.
ما همچون سوژههای [کار] جدا شده از کنش خویش بندگی خود را بازتولید میکنیم. به عنوان کارگر سرمایهای را تولید میکنیم که ما را به تبعیت وا میآورد. به مثابه استاد دانشگاه فعالانه در تعیین هویت جامع و تبدیل کنش به هستی، شرکت میجوئیم.
زمانیکه به تعریف، طبقهبندی یا تعیین کمّی میپردازیم یا زمانیکه بر این باور ایم که هدف علم عبارتست از درک جامعه آنگونه که هست یا زمانیکه تظاهر میکنیم جامعه را به گونهی معینی بررسی میکنیم، توگویی جامعه ابژه است مجزا از ما، در این صورت در نفی کنش (خود)، در جدا کردن ذهن از عین و جدا کردن سوژه های [کار] از حاصل کار به طور فعالانه شرکت داریم.
8- تناسبی بین قدرت معطوف به کنش و اعمال قدرت بر [دیگران] وجود ندارد.
اعمال قدرت بر [دیگران] به معنی وقفه در کنش و نفی آنست. اعمال قدرت بر [دیگران] عبارتست از نفی فعال و مداوم جریان اجتماعی کنش، یعنی ما با کنش اجتماعیمان خود را تثبیت میکنیم. این اندیشه که قدرت همچون عامل، یا به عنوان اهرمی برای تصرف قدرت بر [دیگران] میتواند به رهایی منتهی شود، اندیشهای پوچ و نامعقول است.
قدرت انجام [کار] امری اجتماعی است و عبارتست از ایجاد "ما" و شناخت متقابلشان و منزلت انسانی.
جنبش معطوف به کنش علیه اعمال قدرت بر [دیگران] را نباید قدرتی در مقابل آن فهمید (اصطلاحی که نشاندهنده تناسبی بین قدرت و قدرت مقابل است) بلکه باید آنرا ضد قدرت به شمار آورد. (اصطلاحی که از نظر من، نشاندهنده بی تناسبی کامل بین قدرت و مبارزات ماست.)
9- اعمال قدرت بر [دیگران] ظاهرا بر ما چنان تاثیر عمیقی برجا میگذارد که به نظر میرسد که تنها راهحل، دخالت نیرویی بیرون از محدودهی توان ما لازم است. این اما به هیچوجه راهحل نیست.
رسیدن به نتایج بسیار بدبینانه در خصوص جامعه امروزین کار دشواری نیست. بیعدالتی و خشونت و استثمار بیداد میکند و ظاهرا راه برون رفتی در کار نیست. اعمال قدرت بر [دیگران] ظاهرا بر همه جنبههای زندگی ما آنچنان تاثیر عمیقی دارد که تصور "تودههای انقلابی" دشوار است تصوری که زمانی در رویایمان وجود داشت. در گذشته تاثیر عمیق سلطهی سرمایهداری، بسیاری را بر آن داشت که راه حل مسائل را در چارچوب رهبری حزب پیشاهنگ جستجو کنند، اما این دیگر ثابت شده است که این تدبیر به هیچوجه مناسب نیست چرا که صرفا شکلی از قدرت را با شکل دیگری از آن جایگزین میکند.
سادهترین پاسخ عبارتست از توهمزدایی بدبینانه. فریاد خشم آغازین علیه مصیبت های سرمایهداری کنار گذاشته نشده بلکه یاد میگیریم که چگونه با آن سازگار شویم. ما به حامیان سرمایهداری تبدیل نمیشویم بلکه میپذیریم که کاری علیه آن نمیتوان انجام داد. توهمزدایی عبارتست از در غلطیدن به تعیین هویت، پذیرش اینکه آنچه هست، همان چیزیست که باید باشد و بنابراین معنی آن مشارکت فعال در جدا کردن کنش از حاصل کار است.
10- تنها راه در هم شکستن مدار ظاهرا بسته قدرت، فهمیدن این امر است که تحول قدرت معطوف به کنش به اعمال قدرت بر [دیگران] روندی است که ضرورتا بر وجود ضد آن نیز دلالت دارد: بتوارهپرستی دال بر وجود ضد بتوارهپرستی است.
بیشتر بحثهای مربوط به از خودبیگانگی (بتواره پرستی، شیی- انگاری، انضباط، تعیین هویت و امثال آن) چنین اند که گویی از خودبیگانگی امری تحقق یافته است. در این بحثها با شکلهای مناسبات اجتماعی سرمایهداری به گونهایی برخورد میشود که گویی از آغاز سرمایهداری به وجود آمدهاند و تا جایگزینی سرمایهداری با نحوه سازمانیابی اجتماعی دیگری ادامه خواهند یافت. به بیان دیگر، وجود، از ساختار جدا میشود: ساختار و پایههای سرمایهداری در دوره تاریخی قبل گذاشته میشود و فرض بر این است که وجود کنونی آن تثبیت شده است. چنین نظری فقط میتواند بدبینی عمیقی را در پی داشته باشد.
اما اگر جدایی کنش از حاصل کار را نه امر تکامل یافته بلکه یک روند در نظر بگیریم در آنصورت جهان آغاز میکند که تغییر یابد. این حقیقت که ما درباره از خود بیگانگی بحث میکنیم معنی آن این است که از خودبیگانگی نمیتواند امری فراگیر باشد. اگر جدایی، از خود بیگانگی (و غیره) را یک فرآیند بدانیم در آنصورت این امر اشاره بر آن دارد که جریان آن از پیش تعیین نشده است و تحول قدرت معطوف به کنش به اعمال قدرت بر [دیگران] مسالهایست همواره حل نشده و همیشه مطرح باقی میماند. یک فرآیند دال بر شدن دارد، دال بر اینکه آنچه در فرآیند (از خود بیگانگی) هم هست و هم نیست. بنابراین، از خود بیگانگی دال بر وجودِ ضد از خود بیگانگی است. اعمال قدرت بر [دیگران] دال بر وجودِ ضد قدرت معطوف به کنش است یا به بیان دیگر، دال بر حرکتی است در راه رهائی قدرت معطوف به کنش.
آنچه در شکل نفی خود، در شکل وجودی انکار شده موجود است، در واقعیت علیرغم نفی خود، به مثابه نفی فرآیند نفی خود وجود دارد. سرمایهداری بر انکار قدرت معطوف به کنش، انکار انسانیت، انکار خلاقیت و کرامت انسانی بنیان گذاشته شده است. این به معنی آن نیست که انسانیت، خلاقیت و کرامت انسانی وجود ندارد. همانطور که زاپاتیستها نشان دادهاند، کرامت انسانی علیرغم نفی آن وجود دارد. کرامت انسانی هستی مستقل خود را ندارد، اما در تنها شکلی که در این جامعه میتواند وجود داشته باشد یعنی به شکل مبارزه علیه نفی خود وجود دارد. قدرت انجام [کار] هم وجود دارد: نه به شکل جزیرهای در دریای اعمال قدرت بر [دیگران] بلکه در تنها شکلی که میتواند وجود داشته باشد یعنی به شکل مبارزه علیه نفی خود. آزادی هم وجود دارد، نه به شکلی که لیبرالها آنرا ارائه میکنند، یعنی به شکل امری مستقل از تضادهای اجتماعی، بلکه به تنها شکلی که میتواند در جامعهای وجود داشته باشد که مشخصه آن مناسبات سلطهگری است، به شکل مبارزه علیه خود سلطهگری.
وجود واقعی مادی آنچه به شکل نفی خود وجود دارد شالودهی امیدواری است.
11- امکان تغییر اساسی جامعه به نیروی مادیایی بستگی دارد که در شکل موجودی انکار شده وجود دارد.
نیروی مادی محرومان (انکارشدگان) را به چند طریق میتوان مشاهده کرد.
نخست در مبارزات بیشماری که نه سلطه بر دیگران بلکه صرفا در دفاع از قدرت خود در انجام [کار]، دفاع از مقاومت علیه سلطهگری را دنبال میکنند. این مبارزات و مقاومتها شکلهای بسیار متفاوتی به خود میگیرند، مثلا از شورش آشکار تا مبارزه جهت نظارت بر روند کار یا دفاع از آن و یا نظارت بر فرآیندهای بهداشت و آموزش تا دفاعیات پراکندهتر و اغلب آرام (کودکان و زنان) از کرامت انسانی در محدوده خانه.
مبارزه در راه کرامت انسانی را نیز به شکلهای گوناگونی که آشکارا سیاسی نیست، چه در ادبیات، موسیقی و داستان پریان شاهدیم، یعنی آنچه جامعه کنونی منکر آنست. مبارزه علیه جور و ستم همه جا دیده میشود زیرا در عینیت هستی ما به مثابه موجودات انسانی بیتردید وجود دارد.
دوم اینکه نیروی محرومان را در آنچه که اعمال قدرت بر [دیگران] آنرا نفی کرده شاهد ایم و در عین حال که به آن وابسته است. کسانیکه قدرت کنش آنها در ظرفیت فرمان دادن به دیگران نهفته است، هستی آنها همیشه به کنش دیگران وابسته است. کل تاریخ سلطهگری اما عبارتست از مبارزه قدرتمندان برای رهایی خود، از وابستگی به محرومان. تحول از فئودالیسم به سرمایهداری را باید در پرتو این اصل دید نه به مثابه مبارزه رعایا برای رهایی خود از قید و بند اربابان، بلکه به مثابه مبارزه اربابان برای نجات خود از رعایا که از طریق تبدیل قدرت خود به پول و به این ترتیب به سرمایه صورت میگیرد. همین رهیافت به آزادی از قید کارگران در عرضه ماشین آلات یا تبدیل سرمایه مولد، در مقیاس کلان به سرمایه پولی آشکار میشود که در سرمایهداری معاصر از نقش مهمی برخوردار است. در هر یک از این موارد فرار قدرتمندان از سوژه های [کار] بیهوده است. راه فراری برای اعمال قدرت بر [دیگران] جز دگرگونی در قدرت معطوف به کنش وجود ندارد. قدرتمندان راه فراری از وابستگی به محرومان ندارند.
سوم اینکه وابستگی مذکور در بی ثباتی قدرتمندان و گرایش سرمایه به بحران آشکار میشود. فرار سرمایه از نیروی کار، جایگزینی آن با ماشین آلات و تبدیل آن به پول به وابستگی نهائی خود به نیروی کار (یعنی به وابستگی آن به ظرفیت تبدیل کنش انسانی به کار انتزاعی ارزشزا) میرسد. آنچه در زمان بحران شاهد ایم همان نیروئی است که سرمایه انکار میکند، قدرت انجام [کار] به طور مشخص، قدرتی است مستقل و غیر وابسته.
12- انقلاب فوریت دارد، اما قطعی نیست؛ انقلاب پرسش است نه پاسخ.
نظریههای سنتی مارکسیستی قطعیت انقلاب را پیگیری میکردند. بحث آنها این بود که تکامل تاریخ به ناچار به ایجاد جامعهایی کمونیستی منتهی میشود. این قضیه اساسا غلط فهمیده شده است، زیرا پیرامون ایجاد جامعه خودگردان با قطعیت نمیتوان چیزی گفت. قطعیت فقط در سلطهگری است. قطعیت را میتوان در همگون سازی زمان، توقف کنش و تبدیل آن به وجود پیدا کرد. خودگردانی در ذات خود غیر قطعی و نامعلوم است. با زوال نظریههای قطعی و کهنه شده به مثابه امری در خدمت رهایی باید استقبال کرد. به همین دلیل انقلاب را نباید پاسخ دانست بلکه باید آن را همچون پرسش در نظر آورد، تجسسی که در راستای کرامت انسانی است. از این رو گام بر میداریم و جستجو میکنیم.
جان هالووي
یادداشت:
این تزها را در کتابم "تغییر جهان بدون تصرف قدرت" چاپ پلوتو، لندن 2002 بسیار مفصل بحث کردهام.
Sunday, May 18, 2008
Mrs Rakshan Bani-Etemad, one of the best documentarist of Iran: Give my camera a break, and I will show you what's happening "Under the City Skin"
Iranian writer-director Rakhshan Bani-Etemad is probably Iran's best known and certainly most prolific female filmmaker. She began her career making documentaries for television and her features are steeped in research on Iran's economic and social problems (source). A number of her films are available abroad, including the features Nargess (story of a prostitute in love in the IRI), The May Lady(the story of a single mother of a teenage boy in love) and Under the Skin of the City (about ordinary urban realities of ordinary people which are extraordinary struggles), Gilaneh and the documentary Our Times (about women's political aspirations and regards of democracy.)
Within hours of violence staged against the protesters and media crackdown in the aftermath of the election, she distributed the below video reading a statement on behalf of Iranian documentarists demanding freedom of expression.
She is speaking up again:
I am not afraid.I am not afraid if in the turmoils of these conspicuous times I will be accused of conspiracy.I am not afraid to be accused of stirring unrest, but you cannot deny that I am a mother; not only the mother of "Tandis & Baran" [refering to her daughter Baran Kowsari], but also the mother of all that youth who has been witnessing their own mothers through the windows of my films; mother of "Touba", "Gilaneh", "Forough", "Narges", "Seema" and ... [names of female protagonists of her films]I am the mother of all those who have opened their homes to me; who have told me their suppressed pains of years, such that I can depict their life sufferings on film.Out of respect for the trust of all my audience, I feel entitled to the right of seek justice for all these mothers who, in the chaos of this crisis, are helpless and vulnerable, either having lost their children, or frantically and frightened seek the missing ones in the four corners of the city. [I feel entitled] to writing this open letter to say that no law, no concern, and no politics justify the pain they are suffering.In a condition that no media is there to report the truth and no official takes the responsibility of helping the killer anxiety of these parents, how can we not tremble on every rumor of the torture of killing of a young son or daughter?Give my camera a break to provide you a naked picture, perhaps you do not know what is really happening under the skin of the city.
And here is a translation of her first public statement on this matter:
We are documentary filmmakers.
Our job is to uncover and express truth. expressing truth from several points of view. In the events of the past few days, by hiding reality, the national media is making it impossible for the members of the society to have access to the reality.
We are documentary filmmakers, our job is communication.
Iranian national TV belongs to the whole of the country and is obliged to reflect the opinions and the events of society, hence it must not be the mouth peace of a specific faction and exclude a large portion of the society.
We are documentary filmmakers, and our job is art, committed to culture and the language of our country. Reporting language has to be the guardian of the dignity of the nation. By censoring, spinning and using an inappropriate reporting languahe, the national TV has on the one hand, made lying a norm in the society, and on the other uses disrespectful language against people and in so doing provokes people into chaos and revolt.
We warn you that at the current inflamed situation, depriving the society from ability from peaceful expression of their demands draws the society into violent reactions in people who prior to election were expressing their opinions on their favorite candidates, peacefully side by side.
We warn that these actions [of the national TV, Seda o Seema] lead to violence and unrest and makes them liable for any massacre and chaos in the society and endangers a country that if guaranteed of justice, can reach a true national unity.
Every single one of these people, in every single day of every single year of the past 30 years have been compassionate to each other's sorrow and happiness. They have fought next to each other and have given martyrs and victims.
We are a people of thousand years of history. We are all together, we all share the history of this land.
Don't break us apart!
June 16, 2009
Source: http://iranfacts.blogspot.com/2009/07/mrs-rakshan-bani-etemad-one-of-best.html
Saturday, May 17, 2008
I'm Live Blogging from Tehran General Office of Justice's hall !
1-Study of performances of above parties over several years.
- Accused of turbulence and riot & accused of failed velvet coup project court was started at Tehran General Office of Justice's hall (Imam Khomeini complex)!
Among the accused people present at trial who are more than 100 ,famous and well known activists such as Behzad Nabavi member of the Central Council of Islamic Revolution Mojahedin Organization , Mirdamadi Mosharekat party general secretary , Aminzadeh member of the Central Council of Mosharekat party , Atrianfar member of the central council of Kargozaran party ,Mohammad Ali Abtahi member of the central council of fighter clergies ,Safaiee Farahani member of the Central Council of Mosharekat party and Ramezanzadeh member of the Central Council of Mosharekat party can be seen.
- Deputy of Tehran Revolution and General Prosecutor : recent events and riots were pre-designed.(minutes ago in Tehran )
Every fair man can easily see the big achievement of this great epic(Election) in the various fields of political, cultural, social and economical in national and international levels.
- Summary of text of indictment :
Firstly ; this election converted in to real democratic Super pride performance and had a message to worldwide people that IRI is one of the most secure and stable countries in the world for investment and progress in economical projects.
Secondly ; in the field of international relations,this great national power(Election) increased achieving the full realization of people rights .Therefore ,there in no place for false claimants of freedom , democracy and human rights.from now on Iranian diplomacy trustee and statesmen can do their roles better than ever and in the world.
Third ;Profound effect on this type of conscious presence of people in the election , more than before made nation's public opinions to be realized that religious democracy pattern is efficient.
Fourth ;Since the support of the people is one of the most important components in national security to the holy Islamic Republic , the 85% presence of people in this election stabled the national security and will help IRI in its domestic and foreign problems.
But as the supreme leader Ali Khamenei had warned people about enemies and their maliciously stimulation , loser and hopeless enemies immediately started to make this victory to bitterness for Iranian nation.According available documents and evidences and accused reasonable confesions , this was a pre-desigened and schadualed velvet coup and more than 100 of 198 instructions of "Jean Sharp" for velvet coup have been done.The defendants consider the fraud in elections, a lie!
Fars News Agency: Deputy Attorney General of Tehran's Civil and Revolutionary court pointed out about a spy' confessions in regards to the arms involved in the velvet coup: Behzad Nabavi, Abtahi, Maziar Bahari, M. Tajzadh and Safai Farahani, said that there has been no violation in the election. Mousavi khoueiniha said that we needed the induction of fraud for the foul.
The elements contributing to velvet revolution in Iran:
The above mentioned spy talks about the elements contributing to the velvet coup in Iran : "The model that was designed like other countries consist of three processes: Intellectual, Executive and Media which each one have many active subsidiairies under intellectual procedures such as religious, secular, capitalism, foreign policies, literature ... each of these cases in the institutions inside and outside of Iran are actively playing a role.
1. A subset of a spectrum of women has been established. The most important leaders of this spectrum are Ms. Shadi Sadr and Ms. Shirin Ebadi. They are more in connection with NGO of Holland who are funding these groups and campaigns. Another responsible spectrum is Parvin Ardalan - The daughter of Ali Ardalan, National Front leader - is being active. The left spectrum- Noushin Hamedani Khorasani who is among the groups of the spectrum.
2. The subset of ethnic and racial, most of the work is done by Shirin Ebadi spectrum. Although her activities is in the field of human rights, but has an ethnic and racial strain - The National-religious groups also concentrate in this field.
3. The subset of human rights, the most important factor that US uses against its opposition is human rights. In this spectrum functions also under Simin Ebadi's group.
Hadi Ghaemi is an active elements in the U.S, a secure and foreign supporter of this spectrum. For a while, he has been the Head of Iranian section in the Zionist's organization" Human Rights Watchdog "and started this organization with 15 million euro.
4. The Subset of Labor, if recalled, in the past few year the Syndicate of Bus Transportation had a strike lead by a person call Mansour Asalav.
It is interesting that some people strike for different reasons, including their arrears wages, without paying attention to U.S. institutions such as the NED, Financial Funds and democracy ... Clearly thru other institutions fund several million dollars of money to help the union workers in Iran. All documents are available on the Web of on the NED website. The reason to easy accessing these documents can be considered a facade. Many people believe that since they don't have any hidden agenda therefore, they are not after a particular issue.
5. NGOs, this subset in this gov't period formed a special importance. The west made a conclusion about strengthening the NGOs in Iran and fulfill their human resources, financial and management factors hence the establishment of organizations in Holland. The duty of these institutions were to train and educate the NGO personnel in raising money outside of the country....Twho prominent NGO acitivists in the country, named Koneshgaran, with Sohrab Razaghi's management (Manager of NGOs in the MOI during reform period who received 2 million euro budget from holland's organizations and Hambaran organization managed by Bagher Namazi, which after the Bam earthquake on 2003, was holding classes in Tehran titled attracting money from outside the country. Some of the teachers were people like Hadi Ghaemi who have Zionist and security cases from the past.
6. The student subsets, The peak of activities of this subset was on 18 Tir, 1378 (approx 10 yrs ago) which of course was weakened. After sometime, this subset with gaining centrality and consolidating their unity with related executive branches, played a serious role.
Aghajari Court, letter to Kofi Annan, and the boycott of the elections and... are named activities of this subset. People like Mohsen Sazegara, Atri, Ali Afshari and Reza Delbari who left to US and are employed within organizations to overthrow the IRI can be best documented efforts of this subset in the velvet project in Iran.
Intellectual process of the velvet revolution in Iran
The CIA spy in the states: "This process is the most important one perhaps before any issue, nonetheless, the intellectual work will start and take years before the executive and the media process take its form.
The intellectual process began from early years about middle of the war and as a result a new abstract thinking developed among the Muslim forces with the leadership of Abdolkarim Soroush and the cultural magazine called Keyhan (Those days the management of the this magazine was by Seyed Moh'd Khatami).
.
The articles that Soursh wrote in this magazine were very particular in terms of the west and the issue of fighting the adoption of western ways not existing for one to speak about and such fights with these issues in question under the discourse of the revolution were questionable. Slowly, they were targeting the cultural roots of the revolution while trying to fade them. In the meantime, a type of novice and intellectual tyranny was showing in their thought process which they tried to keep it hidden. Lets presume that no west or tyranny exist then slogans such as independece and freedom does not also hold any meaning!
This process continued and one by one the more basic thoughts of Imam which are the unity in religion and politics, velayat faqih was less obvious and therefore, the grounds for bringing the western and American values were provided.
He further mentions: "People like Nasser Hadian and hadi semni started a new way of theorizing about the profits of America in Iran. Slowly, they attacked subjects such as Nuclear engergy and missiles and supporting Lebanon and Israel. These theories, in various research centers in the reform gov't and the press, were getting widespread coverage.
Similarities of the failed velvet coups in Iran to the other mentioned countries
1) In relation to the fraudulent plan aiming to bring about mistrust among people of the political system, the Islamic Revolution leader in Friday servon of 29th of June stated:
"I mentioned when in Mashhad on the first of Farvardin that they are constantly murmuring into people's ears, repeating of the frauds taking place in the election and they were preparing the grounds. At that time, I warned our people within the country and told them of the enemies motives and to stop repeating them. People trust the Islamic Republic; this trust hasn't been achieved easily, it has taken 30 years for Islamic Rep. with its representatives, with hard work and efforts to achieve such trust in the heart of the people. The enemy is trying to take away this trust and create insecurities among people."
unfortunately some political currents from some political parties and activists, without paying attention to the warnings given by his excellency and with a meaningful collaboration with enemies, have repeatedly maximized doubts on election frauds and all this happended without presenting any justifications and evidence what so ever.
One of the parties mentioned, the Mojahedin of the Islamic Revolution Organization, months before the elections and into present avoided the warnings of his holiness to shun the enemy, in official statements and stating opinions have repeatedly promoted the fraudulent elections.
MKO (Mujahedin Org) in a statement on 21/1/88, in support of Mir Hossein Mousavi announced and had been registered 20 days after the warnings of the leader of IRI, repeating the enemies " The election is no longer being conduct safely and the severity of this issue has created doubt in people, the candidates and the votes being given."
However, these organizations, several months before on the month of Tir 1387 through the 12 congressional resolution mentioned the subject of the fraud. MKO after issuing several statements without nay proof questioned the validity of the elections. As as example, in their first statement after the election mentioned: " We never doubted in the presence of fraud and cheating in the election."
Forged documents at Behzad Nabavi's home
In these events, MKO faked the letter to the letter to the Min. of Interiors and Min. of housing to deceive public opinions. In inspection of Mr. Behzad Nabavi, a prominent and pivotal member of MKO, there are documents found with the aim of forging evidence to obtain public opinion and create doubt, which is attached to the court presented.
Remark that some of these fake sample papers and letters have been found in some unsuccessful and protesting candidates as well.
The advising committee, the party agents and some members of the opposing Clergies with consistency and stubbornness also doubted the regime, before and after, in the legitimacy of the election. First of all, this issue is important and noteworthy to the court as the issue of fraud has been planed from the begining of the election and has a clear goal. Second, this issue brought about many moral and material damages to our people such as many killed, and this is only if the detainees confess to the knowledge to create the absence of fraud and doubt that were raised.
Induction of fraud before the election
Maziar Bahari, reporter of Newsweek Weekly, also stated:
"The western media followed up the election fraud before the elections occurred and also, in an interview with Mr. Khatami, I questioned him about it and noticed that after the interview, a similar situation with classic pattern of color revolution in the country is being followed."
Behzad Nabavi discussing the fraud
Mohmamad ali Abtahi, responsible for the presidential office of former president who has been detained has discussed the issue of fraud in a statement:
"The discussions of fraud was first initiated in the iranian election of year 1376 for the first time (by the person mentioned). The reformers used this and again he brought it up in the last election while he started being active and taking the responsibility as a staff of Khatami's Commitee in charge of the votes.
Mr. Abtahi says: " Mr. Karoubi, in a meeting, with other reformists annouced: We should not persist on the election fraud because with this we will create mistrust in people and they will no longer participate in elections. In that same meeting Mr. Mousavi Lari announced that in the presidential election is definitely fraudulent."
Mousavi Khouiniha has said that we need the induction of the fraud for cheating!
He said further: " After the annoucement of the candidacy, Mr. Mousavi, fraud was mentioned. There was a disagreement between Mr. Mousavi and Mohtashami pour hence the Safekeeping Voters' Committee came about. the most important point, the reformists believe that not more than 2to 3 million of votes can be fraudulent. In a meeting after this, Mr. Mousavi Khouiniha annouced: we shouldn't killed the fire of the fraud discussion as it is needed for further cheating."
Mr. Abtahi clarified: "My opinion is that Mohtashami Pour impacted Mousavi severely. He announced in the meeting of 23 of Khordad: I have told Mr. Mousavi not to worry as we have a lot of evidence in regards to the fraud and we can shift the direction of the election. Mr. Mousavi was very much influenced by that due to political inexperience and being away from the scenes."
Abtahi fruther added: " 2 days after the election, I asked Mousavi Lari about the fraud and he answered: Mohtashami Pour is saying rubbish as the changes in the votes can't be more that 700 to 800 thousands!"
Tajzadeh knew through the provinces have lost elections
Mostafa Tajzadeh, Deputy Minister and head of the nation's election headquarters during Mr. Khatami's era is one of the other detainees which disagrees with the possibilities of the fraud. He further says that he never mentioned the about the fraud but since his party has published an article and he signed on it, he has to back them up and asks for the same punishment as all else. He further added that the 40 million vote of Mr. Ahmadinejad has been just and it has been an amazing election and once all the votes had come in, no fraud nor cheating had been conducted and our results were the same as what the other city campaign votes submitted.
Behzad Nabavi, a member of the central committee of mujahedin, former presidential advisor and vice chairman of the Sixth Parliament during Khatami's time said that we have no evidence of fraud but we stay loyal to Mousavi. We accept the guradian councils final results. This was in the response to when told that as a result of his lies many people have been robed of their lives and lived in chaos and they didn't even have any valid document to support it all! When asked if he was to dishonor his country and its history to stay loyal to Mr. Mousavi? He was completely silent.
Ramezan Zadeh, The speaker of Khatami's cabinet said : Fraud is not possible in Iran and I have always said and all of my party's freinds and members are aware.
Safayi Farahani, member of the Central Committe, Executive Board participant, and the sixth parliament representative and the president of the football federation said that under no circumstances there could be a fraudulent election even with 1 to 2 million votes difference. It is an absolute surprise to the likes of Mr. Mousavi, Mohtashami Pour and Mousavi Lari who have been serving the regime in this country can make such accusations about elections in this country.
Maziar Bahari, Director and reporter for western media also blamed it all on the western media and creating an atmosphere from before the election stating the fraud and setting the grounds accordingly for a coup in the country. He further adds Mr. Mousavi based on the patterns of the color revolution already was saying before the results were in: " I am the winner of the elections and other than this, then it is fraudulent"
Considering the evidence and the admittance of the defendants, one can notice that there was a pre-designed plan for all that has happened and the aim was to create disturbance and chaos which is considered as the elements fo the velvet coup. The important point is that there has been a complete coordination between the west and the detainees to create such atmosphere and they also accept these factors.
2) Illegal demonstration are the second similarity of the velvet revolution w/ the other countries.
Widespread illegal rally and demonstrations in the streets resembles velvet coup in Iran similar to the above-mentioned countries where the practice is to capture the important centers of government, which happens in almost all the velvet revolutions but in Iran, it was faced with failure.
Demonstration held against the Interior Ministry, television, the Islamic Consultative Assembly is being assessed. Attaching the Basiji HQ with warm and cold weapons and an incendiary bomb in the illegal demonstrations of 25/3/88 happened in Azadi Square based on the confessions of several defendants and images of this event and the active agents obtained from the organization completely describes the pre-designed plan of the attacks. The attacks of people with backpacks full of stones and carrying inflammable bombs, grenade and other arm weapons is the result of a concrete confessions, of course, it is necessary to mention here a important point is that the accountable part of the protests conducted with the guidance is a separate issue.
Rostam Fard Tehrani, in charge of of Saham News site admitted that they wanted to say there was a fraud by demonstrating. He added that they used to report the location of rallying to our voters networks thru mobile, email and site.
Kian Tajbakhsh also compared between the measures taken in several countries in regards to the velvet revolution in several countries and what has been noticed such as symbol bearing, human chain, fraud plan, declared victory before counting the votes, rallying in front of gov't building aims towards the facts that a velvet coup was planned for Iran which did not happen.
Mr. Abtahi stated during the assembly of pre-designed rallies: "the party of triumph or failure which resulted in revolt was already prepared. To bring the people in the streets thru determined routes, bringing equipment and report events minute by minute thru Facebook were all the factors before the elections that were to lead to a protest movement." Tajzadeh called me to tell me that we are trying to keep all the people to direct them into different direction of the city.
Abtahi continues: "I believe this process has three sides: 1 - Vertex/Pinnacle 2 - body stimulator 3 - social network which are in factual work."
In explaining the body stimulator he added that in this process some had a more key role than others such as Islamic Revolution Mujahideen Organization, Participation Front, Khatami's Divisional groups ie. Group 88, Yari News, Pouyesh and ... areas that were designated minute by minute to invite people in the streets and the foreign networks and reporters to cover all the news. The important point is that the foreign reporter had become very close to these these people even closer than some of their own groups. The importance of these elements were to keep people in groups in a part of town so that when Mr. Mousavi shows up, these Divisional groups will gear people to that direction. He added that everyone of these groups was involved and active to get the people out in the streets on Saturday i.e Fateh, Tajzadeh, Khatami and his group, Mehdi Hashemi and his people.
In conclusion to this section, it should be reminded the roles of the foreign media such as BBC Farsi, VOA, AlArabiya, Roadio Farda, Radio Zamaneh in teaching and helping this goal to flourish towards more chaos, illegal demonstration and massive disturbances. The subject of media needs to be paid attention to exclusively.
3) Building the culture, institution and network
Based on the confessions of the defendants there are 3 phases in the velvet revolution: 1) Building the culture or thinking processes based on western values 2) Building institution in creating "NGO" and 3) Building network in connecting "NGO" to one another.
Kian tajbakhsh one of the defendants who have been in charge of the Soros Foundation for the management of velvet revolution from year of 1377 has been in Iran and says: Creating a broad "NGO with the objective of finding allies to use in crisis is quite acceptable.
Mohammad Ali Abtahi, another defendant also confirms the remarks that Tajbakhsh made:
In the reform period, two of the 2 ministries of Interior and Culture and Youth had to issue permits for the formation of "NGO"
Therefore, in the past years tens of thousands of NGO have been established and being handled by multilateral western support financially and intellectually where the companies such as Shell Oil company has been engaged in training, educating and commissiong and giving financial support to the NGO.
Therefore, the NGO together with the illegal group 88 which is by the parties mentioned was launched to organize and lead illegal rallys and gatherings before and after the election.
11:42 Am
- Mohabati , Deputy of Tehran Revolution and General Prosecutor :
Some people like "Mark Palmer,president of " Konos " institute has researched about Iran too much.Even they formed some classes 2 or 3 years ago which some of 2-Khordadis(reformists)like Emad Baqi were invited to and they were trained how to do the soft overthrow.
There is a institute in US which is called " Hoofer " and one of its member is Abbas Milani whom his value to CIA is more than Reza Pahlavi because of his good relationship with reformists and some of Kargozaran party members specially Atrianfar and the institute has a project called "Democracy in Iran" and also Milani provides all Akbar Ganji's financial costs in overseas.And Arash Naraqi and Fatemeh Haqiqat Jou also give lectures for this institute.
Efforts of Mosharekat party to change the nature of Islamic system and English spy meeting with reformists.
Text of indictment :
Re-review the role of some political activists and parties in making velvet coup in Iran
Some of the political parties are as follows: Mosharekat,Mojahedin organization and Kargozaran.
2-Making decisions to overthrow the regime confidentially.
3-Continuous and meaningful communication with institutions and foundations which are active in the field of velvet coup.
4-Attract foreign financial supports in Commissioning NGOs.
5-Effort to achieve double the efforts to achieve dual sovereignty in country.
6-Design to exploitation of elections situation to achieve velvet coup.
Here are some of the obtained documents in secret activities of political parties and activists.
1-Mosharekat party in their political - organizational strategic interactions document which has been prepared last year for the next 5 years , clearly indicates that they want to change the nature of Islamic Republic Holly System of Iran.
2-In one of the joint meeting between representatives of some reformist parties which its evidence is available in the file, there was a clear discussion about getting the Europe Union support in domestic political competition and Europe Union supporting of 6th parliament protesters shows that in the above meeting , the mentioned option has been adopted.
3-Behzad Nabavi's suggestion on forming the anti-dictatorship front with presence of all opposition strata
4-Induction of the regime being non-democratic in above parties and members statements.
5-According to reliable sources of information in one of Islamic Revolution Mojahedin organization meetings and in a poll in Isfahan they talks about in case of US attack to Iran should they submit the leader of the Islamic Republic of Iran to Americans or not which this kind of discussions will not happen unless with the Centralized Coordination.
6-In Mosharekat party also something similar happens in Arak city . One of the branch parties says in case of US attack to Iran we will execute Islamic Republic authorities by ourselves.
7-Anti-religious statements and positions of this party members during the past years which are available , reached to the extent that the late Ayatollah Meshkini called this organization illegal and a reason for youth diversion.
8-Issuing structure breaker statements and collecting signatures for an open letter to regime authorities specially Islamic Revolution Leader to drink poison(metaphor of die)for the interest of system(Regime).
9-But in the recent events axial role of the members of Mosharekat , Mojahedin organization and Kargozaran parties in design , organize and leading the disturbances and illegal gatherings shows that mentioned parties always -whether they have the power as in reform period or not - will continue trying to change the nature of regime to a secular system.
11:53Am
Fars news Agency said:
- Some arrestees were thought in Ashraf camp
What we have seen is a part of an unsuccessful Velvet coup d'etat.
Many arrestees have been previously arrested for being with Monafeghin. One states he had joined them in 1379 approximately 10 years ago and his first attempt was in 1383 (2003). He had been a part of a bombing project in Tehran and then had moved to other branches such as the recent riots.
Mrs Ozra Sadat Ghazi was arrested while throwing a hand made bomb towards militia, she was involved in a bombing in 2005 and the recent riots as well.
Naseh Faridi was first joined by phone and then had gone to prison where he was getting the news of other prisoners to their families in various ways and also was involved in the recent riots.he also said Shabnam Madad zadeh is a part of this group as well.
Mir hossein Fotoohi and many others were named with similar accusations.
He stated the bombing several religious places in Ghazvin and Mosala of tehran in April of 2005 was one of most important assignments of Mohammad reza zamani whom was arrested perviously for fraud.
12:07pm
- Giving hand in nationwide riots, bombing plans of toll booths, struggle to gain power for anti,regime groups and being in contact with foreign stations were other charges brought up.
Mr Ahmad Karimi was another american-terrorist whom was accompanied by Hamed Roohi-nejad and Mohamad reza Ami-zamani which went to Iraq for meeting american troops. They had announced that they are redy to do anything against this government such as terrorist attacks towards governmental and religious facilities.
He was stationed in Iraq for about a year and a half and was ordered to go to tehran to jump start the riots.
Amir reza Atefi was another that is being charged with making of hand made bombs and was testing them in deserts around Tehran, he had made a video of his plans to bomb Emamzade zeyd, Emamzadeh Ali akbar Chizar, Fatemium huseinie and many others and had sent it to american authorities. he had planed to bomb Mesjedolnabi which was unsuccessful due to his arrest
Emad Bahavar was an intruder in Musavi's campaigns which was making film and distributing them to others in Iran, he played an important role in Moj internet tv station.
they had betrayed their country by sending footages out to foreign media to change the image of Iran. MAny others have been accused of doing so some names are as follows: Satiar Emami, Mazyar Bahari and Mohammah Rasooli.
Alireza Ashrafi is carrying charge such as destroying bank and other public properties whom was arrested in karimkhan and had confessed to making of arms to destroy the cameras which was successful at the end and had attempted to attack many authorities at several different banks.
12:20
MAking and throwing hand made grenade with the usage of militia form, Daneshgah st incident, making of a feverish atmosphere by making riots, distributing CDs at different rallies, attacking militia personnel on duty and attempts against country's security are several accusations that come to mind.Meisam Ghorbani is charged with making and throwing grenades and has confessed that he had used militia form in attempt to frame the forces for it.
Hossein Bastani states: " in my political background, i am a part of Toodeh and the recent riots has made a good atmosphere for me on doing my assignments, i was in most gatherings and was attacking police forces and militia personnel. He was taken in after his pictures were shown by IRI's national TV stations.
Mehdi Fattah-bakhsh was also arrested while he was throwing rocks at police and basij forces and he confessed to setting up Konx station (115 basij station) on fire.
Me Musa Shah karimi and amir shenavar are two others that are looking at similar charges against them.
Mr Mohammah Ali Dadkhah, one of human rights activists who is looking at charge like possession of hand-gun and illegal drugs had played a big role in making of these riots and was in contact with foreign countries.
University St. (kooye daneshgah) was a disturbing event that was formed by many of these people in an attemp to frame IR's forces, and polls who that they were willing to sacrifice their own children in order to get to their aim.
Mr Omid Jafar-abadi, Mohammad reza Esmaeel-zadeh, Farshid Ghodrati, Saeed Poor azimi, Ehsan Honar-kar, Hosseing Kooshke-baghi, Adrin Keshishina, Abbs golzar-nia, and many others are ones that have had previous penalties and all played rolls in the riots.
Mr Iman Sohrab-poor is being charged for distributing CDs to others in the crowed, also Saeed Sepah-loo, Nehrdad Aslani, Morteza Bitaraf, and Hamid reza bakhtiari are looking at similar charges.
Mehrdad Varshooi and Faramarz Abdollah-nejad are being charged for attacking police forces in Azadi Sq. in Tehran.
Ziba Asgari and Mohsen Abbasi are looking at charges for possession of hand made grenades.
Kamran Jahanbani, Mehdi Moghimi andAli safai's charges consist of destroying public and personal properties.
Mr Ramtin Tofigh Ghazvini, whom follows the Bahai religion had attempted to make riots, also Farid ahmadi, Hesam Tarmosi, Farnash Farhad-poor are looking at similar charges.
Mrs Kiana Saeed far, Mohammad Darmanki, Mehdi moghayemi and Shahpoor Saba and Mohammad Soleimanpoor are looking at similar charges that consists of forwarding footages to foreign media.
At the end I am asking for these people to be charged based on their individual sentences based on 500, 610, 618, 677, 687 and 689 bands of Islamic book of laws.
1:00PM
Fars news agency ;
- Abtahi member of clergies Assembly Central Council :"fraud" was the password of riot!
Member of clergies assembly central council : "Fraud" was the password of riot in which the host-making and practicing to spread in streets were part of that.
Mohammad Ali Abtahi member of clergies assembly central council in the first session of investigation in political defendants crimes of post-elections events by indicating to Deputy of Tehran Revolution and General Prosecutor's indictment said : I accept everything deputy of prosecutor said but there are some issues , I have to talk about.
He added that it was a really great election and 40 million people is not a number that anyone can pass by it easily.
I personally was from few people who were disagree with Mousavi in the election because during his absence in the government in all those and he could have damaged the country.
Abtahi continued : 10th round elections was a different elections and I guess reformists after failure in three elections kind of wanted to move towards the limitation supreme leader and people beliefs.
He said : I confess that most of Khatami trips were to advertise for himself as the only victory chance in elections.
He emphasized : The main event in elections and of course during the elections and before and after that was "fraud" issue.
He added : Practicing of keeping people in streets only could found meaning in fraud frame.
Abtahi said : I think the capacity and potential of what deputy of prosecutor introduced as velvet revolution was available in country but of course I do not know if the intention of doing it was there or not . If this capacity was in some weak country it could have been successful and about media ,it should be mentioned that "green" color more had became a media.
He said: The fact that even before election results was specified , Mousavi introduced himself as president and of course in between Khatami congratulated him shows their different point of view in fraud topic.
He added : There was no fraud in Iran and this discussion can not be accepted with 11 millions difference between Mousavi and Ahmadinejad.
Abtahi also said : We all had said in various interviews that in worse conditions it can not be a fraud with more than 1-2 millions difference.So we were saying if we can pass this amount , our candidate would be the winner in elections.
Actually we , reformists could not hear the voices we should or we could not hear all the voices and actually we were hearing only the voices of mid-level to high-level society and it was a big delusion which Mousavi was suffering from and felt the 11 millions fraud is possible.
1:30
- Based on news coming from fars news station, Mohammad Abtahi a religious leader has stated:
"At one point Musavi was going to show us proof of cheating in the election and i remember one of my colleagues said even if the proofs are there and are correct he only had 700 thousand votes. When i mentioned it to Mr musavi he still wanted to believe the 11 million number he had in mind"He adds:
After the election Khatami and Rafsanjani had sworn to have each other's back and i don't understand the point of it, knowing the diference was 11 million.He also stated:
Hashemi wanted to take revange on Ahmadinejad and the supreme leader, and these are facts that Musavi did not encounter.He said:
I see myself as a reformist but stated that Khatami did not have the right to force it on Musavi, although i did not agree with Ahmadinejad's presidency but believe in people's votes, and congratulated as people's choice as the president.Abtahi stated:
"I was wrong to have attended the rallies but Karrobi told me we can not bring people out in the streets with out small pole and need all the help we can get, In many cases musavi said we are on Muslim's sides and the riots made people to lose hope on Islam and the regime"He adds:
"If the supreme leader would have backed up even a bit, today Iran's distress would have gone as far as Afghanistan and Pakistan therefore people should thanx the supreme leader for his moves."At the end he stated:
"I am telling all friends and all that hear our voices to know the election matter was a lie to make use of for riots so Iran would have changed to another Iraq and Afghanistan so they could hurt the regime and take over"
Tuesday, April 29, 2008
كارگران وتحزب كمونيستي
تنها اصل صحيح، نزديكترين صفبندى اتحاديهها با حزب است(ولاديمير.ا.لنين)
از نشريه جوانان كمونيست شماره 348
جنبش كارگري در آستانه تحولي عظيم قرار دارد؛حظور قدرتمند كارگران در عرصه تعيين سرنوشت خود و شكل بندي آينده اي انساني و سوسياليستي اميدها را در دل زنده ميكند.همه اميد به سوسياليسم،برابري،رهائي و... امروز توسط كارگران وتوده هاي كار وزحمت نمايندگي ميشود. اما پيشروي واستحكام اميد در دل كارگران نياز به ترسيم و ترغيب كارگران رو به افقي كمونيستي دارد.نداشتن چشم انداز وديد گسنرده اي از اوضاع براي ترسيم مبارزه اي بي امان در تقابل با بورژوازي در ميان فعالين ومبارزان كارگر تنها ميتواند به نفع گسست صفوف كارگران و پيشروي بورژوازي تمام شود.سوسياليسم افق كارگران است و اين گرايش عظيم جنبش كارگري، امروز در قامت رهبر خواستهاو منافع افتصادي وسياسي راديكال مردم به ميدان آمده .طرح خواستها و شعارهاي كارگري در بياني صنفي اما با محتوائي سياسي نشان از گسست پيوند با شيوه هاي پوسيده و عقب مانده مبارزه و گامي به پيش در توازن قوا دارد.كارگران به ميدان آمده در اول مه ها و ساير اعتراضات به خوبي اين امر را نشان دادند كه طبقه كارگر امروز در بستري راديكال وبا موضعي روشن نسبت به گرايشات راست و توده ايستي و جنبش ملي اسلامي به اعتراض،سازماندهي اعتصاب و مبارزه ميپردازند. اما گرايش چپ و سوسياليستي كه قويترين و با نفوذترين گرايش در درون جنبش كارگري است در سوي ديگري از مبارزه خود با رگه هائي ازمحافل پراكنده سنديكاليست، قانونگرا، طرفدار پوشش بي طرفي، ضد تحزب كارگران، مخالف دخالتگري مستقيم توده كارگران، طرفدار مماشات با ارگانهاي حكومتي و...روبروست.
انتقاد «لنين» به اكونوميستها و نارودنيكها اين بود كه آنان با مطرح كردن جدائى مبارزه اقتصادى از مبارزه سياسى، به جنبش كارگرى پشت كرده و سياستهاى بورژوا_ليبرالى و زد و بندهاى شبه پارلمانى را در بين كارگران گسترش مىدادند.امروز نيز جريانات رنگارنگى در جنبش كارگرى وجود دارند كه به نام «كارگر» خاك به چشم كارگران مىپاشند، مانع گسترش مبارزه راديكال كارگران در زمينههاى اقتصادى و سياسى مىشوند، اين مبارزات را از هم جدا مىكنند، و به احزاب كارگرى كمونيستى و فعالين آن برخورد خصمانه مىكنند. نمونه اي از تلاش اين جريانات را ميتوان در بر افراشتن پرچم مرگ بر تحزب و زنده باد تشكل ديد. به نظر آنان، تشكلهاى كارگرى بايد مستقل از احزاب كمونيست باشند. اين جريانات، كمونيستها و احزاب كمونيستى را به باد ناسزا مىگيرند و آگاهانه يا ناآگاهانه، عملا در تبليغ عليه آرمانهاى جنبش كارگرى و كمونيستى با بورژوازى همصدا مىشوند. اين بحث، اصولا در راستاى اهداف و منافع بورژوازى است. چرا كه در تاريخ جنبش كارگرى ايران، اين بورژوازى بوده كه هميشه سعى كرده طبقه كارگر را از آرمان و اهداف و احزاب طبقاتىاش جدا كند. آن تشكلهاى كارگرى كه سعى مىكنند، اثبات نمايند كه به هيچ حزب و سازمانى وابستگى ندارند، نسبت به طبقه كارگر صادق نيستند. اگر نام كارگر را از ادبيات آنان حذف كنيد، آنچه باقى مىماند سياستهاى يك جريان بورژوائى است كه در خدمت آبادى، استقلال، و توسعه اقتصادى «وطن» است.تصويه حساب با چنين گرايشاتي نياز به وحدت بيشتري دارد،كه ما در بيان اجتكاعي تر آنرا تحزب ميناميم. تحزب براي كارگران حياتي است . تشكلهاى تودهاى واقعى كارگران، يعنى تشكلهايى كه دفاع از منافع و مصالح راديكال سياسى و اقتصادى كل طبقه كارگر را وظيفه خود قرار مىدهند، از كمونيسم و احزاب كارگرى كمونيستى نيز حمايت مىكنند و در مبارزه خود به آنها اتكا مىنمايند. در دنياى امروز، اين فقط احزاب كارگرى كمونيستى هستند كه به عنوان بخشى از طبقه كارگر، هم خواهان بيشترين بهبود در وضعيت معيشت طبقه كارگر مىباشند و هم كارگران را براى انقلاب اجتماعى و به دست گرفتن سرنوشت خود سازمان مىدهند. جنبش طبقاتى كارگران و احزاب كارگرى كمونيستى، دو جنبش جدا از هم نيستند. برعكس، آنان افق و اهداف مشتركى را دنبال مىكنند و هدفى جز برانداختن بورژوازى، لغو كار مزدى، مالكيت خصوصى، و ايجاد يك جامعه نوين انسانى ندارند. كمونيستها، مسائل حقوقى و تشكيلاتى، تشكلهاى كارگرى را رعايت مىكنند. آنان با تمام قواى خود سعى مىكنند كه افق و سياستهاى كمونيستى بر مبارزه جنبش كارگرى و تشكلهاى تودهاى طبقه كارگر متناظر باشد . هدف و وظيفه فعالين احزاب كارگرى كمونيستى در تشكلهاى كارگرى، دفاع از جزئىترين مطالبات اقتصادى كارگران گرفته تا اشاعه كمونيسم، و سازماندهى آنان براى انقلاب ضدكاپيتاليستى است.«لنين» در اثر معروف خود، «چه بايد كرد؟»، در مورد مبارزه اقتصادى و اتحاديهاى تذكر مىدهد كه: «... فقط كنگره لندن و كنگره بينالملل سوسياليست اشتوتگارت، مرا به اين نتيجه رساند كه بىطرفى تريديونيونى به عنوان يك اصل، قابل دفاع نيست. تنها اصل صحيح، نزديكترين صفبندى اتحاديهها با حزب مىباشد. سياست ما بايد نزديكتر كردن اتحاديهها به حزب و پيوند آنها با آن باشد. اين سياست بايد مصرانه و با پشتكار در تبليغ و آژيتاسيون و فعاليتهاى سازمانى ما ترغيب شود. بدون اين كه سعى كنيم فقط شناسايى نظريات خودمان را بدست آوريم و بدون اين كه كسانى را كه داراى عقايد متفاوتى هستند، از اتحاديهها بيرون كنيم.»( اتحاديههاى كارگرى_لنين، صفحه 57، مراجعه شود به صورت جلسات كنگره دوم 1903، ژنو، 1904 )تنها از طريق رشد و گسترش گرايش كمونيستى در درون طبقه كارگر است كه همبستگى طبقاتى كارگران افزايش مىيابد و قدرت پرولتاريا تحكيم مىيابد، نه از طريق گرايشات ديگر. بنابراين، بسيار روشن است كه جرياناتى كه قضيه را وارونه جلوه مىدهند، امر ديگرى را دنبال مىكنند. هدف اين قبيل جريانات، متحد ساختن كارگران و تقويت مبارزات اقتصادى و سياسى آنان نمىباشد، بلكه سياست سازش طبقاتى و ائتلاف با نيروهاى رنگارنگ بورژوازى و سهيم شدن در گوشهاى از حاكميت را دنبال مىكنند. نظريهپردازان تشكل مستقل كارگرى، با بحثهاى گنگ و غيرمستدل خود تنها باعث تنگتر شدن محيط تنگ خود مىشوند. اگر بحث بر سر جنبش طبقاتى مستقل كارگرى است، كه بايد طبقه كارگر را براى سرنگونى نظام سرمايهدارى و ايجاد يك جامعه نوين انسانى سازمان داد، قاعدتا به احزابى نياز است كه در متن پيشبرد مبارزه طبقاتى در هر كشور، پرچم وحدت و منافع مشترك كارگران سراسر جهان را به دست گيرند و در همه مراحل مبارزه طبقاتى، مصالح كل جنبش طبقه كارگر را نمايندگى كنند،امري كه امروز توسط حزب كمونيست كارگري در همه عرصه ها ديده ميشود.برافراشتن پرچم سكولاريسم در دنيا،تثبيت و تسلط جنبش كودكان مقدمند،پاسخي منطقي و اگاهانه به احتمال حمله نظامي با اعلان جبهه سوم،داشتن پلاتفرمي روشن وهدفي سراسري براي انزواي جمهوري اسلامي در عرصه جهاني به خكم آپارتايد جنسي عليه زنان،حظور لحظه به لحظه در مبارزات كارگري،دانشجوئي و تلاش براي به دست گيري اعتراضات مردمي ،همگي نشان از مبارزه سرسخت وخستگي ناپذير حزب كمونيست كارگري دارد.جنبش سوسياليستي بسيار جلوتر از نسخه هاي راست و محفلي ،متعرض است...اما اين تعرض چيزي شبيه متاستاز سرطان است و هر لحظه ابعاد وسيع تري از جامعه را در بر ميگيرد.وظيفه حزب تسريع در گسترش خواستهاي انقلابي كارگران است،در اين بين جنبش كارگري ميتواند و بايد بطور همه جانبه تري سراسري و تعرضي عمل كند. نه فقط ايفاي نقش اساسي كارگران در صحنه سياسي جامعه، بلكه حتي عقب راندن قطعي تهاجمات كنوني كارفرمايان و دولت اسلاميشان، با جنبش سراسري و تعرضي و توده اي كارگران امكان پذير است. چنين تحولي در توازن قواي كنوني در جامعه كاملا امكان پذير است. مبارزه براي خواستهاي سراسري اي مثل افزايش چندين برابر دستمزدها، حق اعتصاب و حق تشكل و پرداخت فوري و بي قيد و شرط دستمزدها و لغو قراردادهاي موقت و كار پيماني، انحلال شوراهای اسلامی و "خانه کارگر"، و عليه بيكاري و اخراج، محوري ترين و فوري ترين خواستهاي كارگران براي يك حركت فراكارخانه اي و سراسري را بيان ميكنند. جنبش كارگري ميتواند و بايد چنين تعرض متحدانه اي را با شركت و دخالت توده وسيع كارگران در سراسر جامعه حول اين خواستها به جريان اندازد. . دامن زدن به جنبش شورايي و جنبش مجامع عمومي. شوراها و مجامع عمومي ابزار اصلي دخالتگري توده كارگران در سرنوشت خويش و در سرنوشت جامعه هستند. آلترناتيو كارگران راديكال و سوسياليست براي متکي کردن مبارزات کارگري به قدرت متحدشان و به حاشيه بردن گرايشات قانون گرا و تصميم گيري از بالاي سر کارگرو جلوي صحنه سياسي آمدن و دخالتگري قدرتمند تر طبقه کارگر، شوراها و مجامع عمومي است. مجمع عمومي امروز يك سنت شناخته شده و يك ابزار مهم در بسياري از اعتراضات كارگران است. امروز بيش از هر وقت زمينه براي دامن زدن به جنبش شورايي و تبديل مجامع عمومي کارگري به رکن هر گونه تشکل کارگري و تحميل آن به دولت فراهم است. کارگران کمونيست بايد تلاش کنند که توده هرچه وسيع تري از كارگران را به مطلوبيت جدي شوراها و مجامع عمومي براي دخالتگري هرچه وسيعتر و مستقيم تر در سرنوشت امروز خويش و در سرنوشت كل جامعه آگاه کنند، به امكانپذيري برپايي منظم مجامع عمومي و رفتن به سمت تشكيل شوراهاي كارگري واقف کنند و فعالانه به اين جنبش پا بگذارند.
چنين مبارزهاى، به احزاب كارگرى كمونيستى نياز دارد.
انتقاد «لنين» به اكونوميستها و نارودنيكها اين بود كه آنان با مطرح كردن جدائى مبارزه اقتصادى از مبارزه سياسى، به جنبش كارگرى پشت كرده و سياستهاى بورژوا_ليبرالى و زد و بندهاى شبه پارلمانى را در بين كارگران گسترش مىدادند.امروز نيز جريانات رنگارنگى در جنبش كارگرى وجود دارند كه به نام «كارگر» خاك به چشم كارگران مىپاشند، مانع گسترش مبارزه راديكال كارگران در زمينههاى اقتصادى و سياسى مىشوند، اين مبارزات را از هم جدا مىكنند، و به احزاب كارگرى كمونيستى و فعالين آن برخورد خصمانه مىكنند. نمونه اي از تلاش اين جريانات را ميتوان در بر افراشتن پرچم مرگ بر تحزب و زنده باد تشكل ديد. به نظر آنان، تشكلهاى كارگرى بايد مستقل از احزاب كمونيست باشند. اين جريانات، كمونيستها و احزاب كمونيستى را به باد ناسزا مىگيرند و آگاهانه يا ناآگاهانه، عملا در تبليغ عليه آرمانهاى جنبش كارگرى و كمونيستى با بورژوازى همصدا مىشوند. اين بحث، اصولا در راستاى اهداف و منافع بورژوازى است. چرا كه در تاريخ جنبش كارگرى ايران، اين بورژوازى بوده كه هميشه سعى كرده طبقه كارگر را از آرمان و اهداف و احزاب طبقاتىاش جدا كند. آن تشكلهاى كارگرى كه سعى مىكنند، اثبات نمايند كه به هيچ حزب و سازمانى وابستگى ندارند، نسبت به طبقه كارگر صادق نيستند. اگر نام كارگر را از ادبيات آنان حذف كنيد، آنچه باقى مىماند سياستهاى يك جريان بورژوائى است كه در خدمت آبادى، استقلال، و توسعه اقتصادى «وطن» است.تصويه حساب با چنين گرايشاتي نياز به وحدت بيشتري دارد،كه ما در بيان اجتكاعي تر آنرا تحزب ميناميم. تحزب براي كارگران حياتي است . تشكلهاى تودهاى واقعى كارگران، يعنى تشكلهايى كه دفاع از منافع و مصالح راديكال سياسى و اقتصادى كل طبقه كارگر را وظيفه خود قرار مىدهند، از كمونيسم و احزاب كارگرى كمونيستى نيز حمايت مىكنند و در مبارزه خود به آنها اتكا مىنمايند. در دنياى امروز، اين فقط احزاب كارگرى كمونيستى هستند كه به عنوان بخشى از طبقه كارگر، هم خواهان بيشترين بهبود در وضعيت معيشت طبقه كارگر مىباشند و هم كارگران را براى انقلاب اجتماعى و به دست گرفتن سرنوشت خود سازمان مىدهند. جنبش طبقاتى كارگران و احزاب كارگرى كمونيستى، دو جنبش جدا از هم نيستند. برعكس، آنان افق و اهداف مشتركى را دنبال مىكنند و هدفى جز برانداختن بورژوازى، لغو كار مزدى، مالكيت خصوصى، و ايجاد يك جامعه نوين انسانى ندارند. كمونيستها، مسائل حقوقى و تشكيلاتى، تشكلهاى كارگرى را رعايت مىكنند. آنان با تمام قواى خود سعى مىكنند كه افق و سياستهاى كمونيستى بر مبارزه جنبش كارگرى و تشكلهاى تودهاى طبقه كارگر متناظر باشد . هدف و وظيفه فعالين احزاب كارگرى كمونيستى در تشكلهاى كارگرى، دفاع از جزئىترين مطالبات اقتصادى كارگران گرفته تا اشاعه كمونيسم، و سازماندهى آنان براى انقلاب ضدكاپيتاليستى است.«لنين» در اثر معروف خود، «چه بايد كرد؟»، در مورد مبارزه اقتصادى و اتحاديهاى تذكر مىدهد كه: «... فقط كنگره لندن و كنگره بينالملل سوسياليست اشتوتگارت، مرا به اين نتيجه رساند كه بىطرفى تريديونيونى به عنوان يك اصل، قابل دفاع نيست. تنها اصل صحيح، نزديكترين صفبندى اتحاديهها با حزب مىباشد. سياست ما بايد نزديكتر كردن اتحاديهها به حزب و پيوند آنها با آن باشد. اين سياست بايد مصرانه و با پشتكار در تبليغ و آژيتاسيون و فعاليتهاى سازمانى ما ترغيب شود. بدون اين كه سعى كنيم فقط شناسايى نظريات خودمان را بدست آوريم و بدون اين كه كسانى را كه داراى عقايد متفاوتى هستند، از اتحاديهها بيرون كنيم.»( اتحاديههاى كارگرى_لنين، صفحه 57، مراجعه شود به صورت جلسات كنگره دوم 1903، ژنو، 1904 )تنها از طريق رشد و گسترش گرايش كمونيستى در درون طبقه كارگر است كه همبستگى طبقاتى كارگران افزايش مىيابد و قدرت پرولتاريا تحكيم مىيابد، نه از طريق گرايشات ديگر. بنابراين، بسيار روشن است كه جرياناتى كه قضيه را وارونه جلوه مىدهند، امر ديگرى را دنبال مىكنند. هدف اين قبيل جريانات، متحد ساختن كارگران و تقويت مبارزات اقتصادى و سياسى آنان نمىباشد، بلكه سياست سازش طبقاتى و ائتلاف با نيروهاى رنگارنگ بورژوازى و سهيم شدن در گوشهاى از حاكميت را دنبال مىكنند. نظريهپردازان تشكل مستقل كارگرى، با بحثهاى گنگ و غيرمستدل خود تنها باعث تنگتر شدن محيط تنگ خود مىشوند. اگر بحث بر سر جنبش طبقاتى مستقل كارگرى است، كه بايد طبقه كارگر را براى سرنگونى نظام سرمايهدارى و ايجاد يك جامعه نوين انسانى سازمان داد، قاعدتا به احزابى نياز است كه در متن پيشبرد مبارزه طبقاتى در هر كشور، پرچم وحدت و منافع مشترك كارگران سراسر جهان را به دست گيرند و در همه مراحل مبارزه طبقاتى، مصالح كل جنبش طبقه كارگر را نمايندگى كنند،امري كه امروز توسط حزب كمونيست كارگري در همه عرصه ها ديده ميشود.برافراشتن پرچم سكولاريسم در دنيا،تثبيت و تسلط جنبش كودكان مقدمند،پاسخي منطقي و اگاهانه به احتمال حمله نظامي با اعلان جبهه سوم،داشتن پلاتفرمي روشن وهدفي سراسري براي انزواي جمهوري اسلامي در عرصه جهاني به خكم آپارتايد جنسي عليه زنان،حظور لحظه به لحظه در مبارزات كارگري،دانشجوئي و تلاش براي به دست گيري اعتراضات مردمي ،همگي نشان از مبارزه سرسخت وخستگي ناپذير حزب كمونيست كارگري دارد.جنبش سوسياليستي بسيار جلوتر از نسخه هاي راست و محفلي ،متعرض است...اما اين تعرض چيزي شبيه متاستاز سرطان است و هر لحظه ابعاد وسيع تري از جامعه را در بر ميگيرد.وظيفه حزب تسريع در گسترش خواستهاي انقلابي كارگران است،در اين بين جنبش كارگري ميتواند و بايد بطور همه جانبه تري سراسري و تعرضي عمل كند. نه فقط ايفاي نقش اساسي كارگران در صحنه سياسي جامعه، بلكه حتي عقب راندن قطعي تهاجمات كنوني كارفرمايان و دولت اسلاميشان، با جنبش سراسري و تعرضي و توده اي كارگران امكان پذير است. چنين تحولي در توازن قواي كنوني در جامعه كاملا امكان پذير است. مبارزه براي خواستهاي سراسري اي مثل افزايش چندين برابر دستمزدها، حق اعتصاب و حق تشكل و پرداخت فوري و بي قيد و شرط دستمزدها و لغو قراردادهاي موقت و كار پيماني، انحلال شوراهای اسلامی و "خانه کارگر"، و عليه بيكاري و اخراج، محوري ترين و فوري ترين خواستهاي كارگران براي يك حركت فراكارخانه اي و سراسري را بيان ميكنند. جنبش كارگري ميتواند و بايد چنين تعرض متحدانه اي را با شركت و دخالت توده وسيع كارگران در سراسر جامعه حول اين خواستها به جريان اندازد. . دامن زدن به جنبش شورايي و جنبش مجامع عمومي. شوراها و مجامع عمومي ابزار اصلي دخالتگري توده كارگران در سرنوشت خويش و در سرنوشت جامعه هستند. آلترناتيو كارگران راديكال و سوسياليست براي متکي کردن مبارزات کارگري به قدرت متحدشان و به حاشيه بردن گرايشات قانون گرا و تصميم گيري از بالاي سر کارگرو جلوي صحنه سياسي آمدن و دخالتگري قدرتمند تر طبقه کارگر، شوراها و مجامع عمومي است. مجمع عمومي امروز يك سنت شناخته شده و يك ابزار مهم در بسياري از اعتراضات كارگران است. امروز بيش از هر وقت زمينه براي دامن زدن به جنبش شورايي و تبديل مجامع عمومي کارگري به رکن هر گونه تشکل کارگري و تحميل آن به دولت فراهم است. کارگران کمونيست بايد تلاش کنند که توده هرچه وسيع تري از كارگران را به مطلوبيت جدي شوراها و مجامع عمومي براي دخالتگري هرچه وسيعتر و مستقيم تر در سرنوشت امروز خويش و در سرنوشت كل جامعه آگاه کنند، به امكانپذيري برپايي منظم مجامع عمومي و رفتن به سمت تشكيل شوراهاي كارگري واقف کنند و فعالانه به اين جنبش پا بگذارند.
چنين مبارزهاى، به احزاب كارگرى كمونيستى نياز دارد.
Subscribe to:
Posts (Atom)