Sunday, December 30, 2007

باید تعرض کرد!

در چند سال اخیر یک قاعده بر اوضاع سیاسی ایران حاکم بوده است. از دل هر تحول سیاسی چپ قوی تر و وسیع تر بیرون آمده است. حتی آنوقت که تصور بر این بوده که راست دارد تعرض میکند، آخر سر چپ قوی تر از میدان بیرون آمده است.
حرکات وسیع دانشجویی از 13 تا 18 آذر در دانشگاههای سراسر کشور (بقول حمید تقوایی "هفته 16 آذر") یکبار دیگر بر این روند به چپ چرخیدن جامعه تاکید گذاشت و آنرا با قاطعیت بیشتر اثبات کرد. در حالیکه راست - از رژیم اسلامی و وزرات اطلاعاتش، تا تحکیم وحدت و بردران لیبرال و "وی او ای" تا اپوزیسیون راست و پرو رژیم و همینطور چپ های غیر کارگری در پس هیاهوی "نه جنگ" و "دفاع از مدنیت" و "دفاع از آب خاک" – در یک "اتحاد مقدس" اعلام نشده قرار داشتند، هفته 16 آذر همه این تلاشها را صاف و ساده جارو کرد. چپ و سرنگونی طلبی و آزادی و برابری و سوسیالیسم را بیش از پیش مطرح کرد. "تظاهرات مارکسیست ها" را به همه رسانه های مهم دنیا برد. "دانشجوی آزادی خواه و برابری طلب" را به خبرگزاریهای داخل و خارج و حتی متون رسمی و غیر رسمی دولتها تحمیل کرد. این یک موضوع صرفا مربوط به دانشگاه و یا تعرض چپ در محدوده دانشگاه نبود. (در واقع هیچگاه نبوده است. اعتراض در دانشگاه در ایران همواره بارومتر اوضاع سیاسی بوده و امسال روشنتر از همیشه چنین بود.) هفته 16 آذر به کل نیروهای سیاسی و اجتماعی چه در ایران و چه در خارج ایران (حتی به مایوس ترین شکست طلبان) با قطعیت اعلام کرد که گفتمان مسلط بر اعتراض جامعه ایران چپ است. گفتمان مسلط دیگر دوم خرداد و رفراندم و نسخه های زمان جنگی آنها، "رژیم چنج" و "صلح" و "نه جنگ" و نظیر این، نیست. گفتمان چپ است و سرنگونی و سوسیالیسم و آزادیخواهی و برابری طلبی و دخالت مردم.
در شماره اخیر نشریه در این باره مفصل صحبت کرده ایم. اکنون میخواهیم بطور اثباتی و کمی مشخصتر به این بپردازیم که بعد از این 16 آذر سرخ و سراسری، این چپ چه باید یکند.

واقعیت این است که همان صف قبلی، همان صفی که یک سر آن قدرت حاکم و وزارت اطلاعاتش و سر دیگر آن گرایشات راست و شکست طلب در اپوزیسیون است، پس از پیروزی خیره کننده چپ در برابر آن ایستاده است و یا برای فرو بردن چپ به حالت دفاعی و ایجاد تفرقه و سردرگمی در صفوف آن تلاش میکند. در واقع همان تلاش مشترک طبقاتی قبل از 16 آذر (با وجود همه تفاوت های بخش های مختلف آن) اکنون در شکل پیچیده تری در جریان است تا جلوی پیشروی بیشتر چپ و سوسیالیسم، جلوی به ثمر نشستن پیروزی در 16 آذر را بگیرد یا دامنه و دستاوردهای آنرا کم کند. وزرات اطلاعات طبعا با حربه خودش و بطور مستقیم ظاهر میشود. دستگیری و اعمال رعب و فشار. اما آنها که شعارهای "تمامیت ارضی" ، "صلح و دمکراسی" ، "جبهه متحد ضد جنگ" و "نه به جنگ" (که همه ورژن راست تا چپ یک شعار است!) روی دستشان باد کرده است، البته برای آزادی دانشجویان زندانی تلاش میکنند (بویژه چپ هایشان، که این بسیار خوب است) ولی میخواهند چپ را در همین حد متوقف کنند. اگر نتوانستند با شعار "نه جنگ" جلوی 16 آذر سرخ و سوسیالیستی را بگیرند، حالا میخواهند توقع و پیشروی چپ را محدود کنند.
آزادی دانشجویان زندانی بی شک مساله بسیار مهمی است. آزادی فوری و بی قید و شرط دانشجویان بی تردید یک حلقه مهم در تثبیت پیروزی های 16 آذر است و از همه این حرفها گذشته یک امر انسانی و اولویت بی چون و چرا است. ولی اشتباه محض است اگر چپ در همین حد بایستد و چند قدم آنطرف تر را نبیند. اشتباه محض است، هم بخاطر همان آزادی فوری دانشجویان، و هم مهمتر برای پیشروی چپ در توازن قوای فعلی. چپ باید تعرض به جمهوری اسلامی را در دستور بگذارد.
اما این تعرض به چه معنی است؟ واضح است که منظور حرکات بی ریشه و نسنجیده نیست. بلکه بسیج بیشترین قوا علیه جمهوری اسلامی و حول سوسیالیسم و آزادیخواهی و برابری طلبی است. در وحله اول، این تعرض به معنای این است که جهت این مبارزه را روشنتر در مقابل مردم قرار دهیم. یعنی افق یک انقلاب وسیع و توده ای برای سوسیالیسم و رهایی را بطور روشن در جامعه توضیح دهیم. اکنون باید نقشه یک انقلاب سوسیالیستی در ابعاد اجتماعی عرضه شود و هر کسی بداند کجای کل نقشه قرار دارد. این کاری است که ما مدتهاست به آن مشغول بودیم و در همین پلنوم قبلی حزب قدم های مشخصتری هم در این جهت برداشتیم. اکنون پس از این 16 آذر سرخ ضرورت آن مورد تاکید دو چندان قرار میگیرد.
در واقع باید به این مساله اساسی توجه داشت که جوهر تحولات ایران عبارت از حل و فصل بحران جمهوری اسلامی است. این قبل از 16 آذر صادق بود و بعد از آن نیز صادق است. چپ و راست در قبال این بحران وارد جدالی سخت و سهمگین شده اند و چپ و سوسیالیسم دست بالا دارد. اگر کسی حتی یک ذره تردید هم داشت، این 16 آذر باید نشان داده باشد که ما با یک جنبش عظیم و رادیکال چپ در سراسر کشور روبرو هستیم. که دانشگاه و پرچم های سرخش و شعارهایی مثل "آزادی، برابری، هویت انسانی" تازه پوسته این جنبش عظیم است. بدنه اصلی این جنبش را طبقه کارگر با اعتصابات و مبارزات وقفه ناپذیرش تشکیل میدهد. هرکس اعتراضات کارگران در سالهای اخیر و همینطور اعتراضات ملعمان، پرستاران و مبارزه هرروزه زنان با جمهوری اسلامی را در نظر آورد بخوبی می فهمد که پشت صحنه "هفته 16 آذر" سرخ و سراسری، یک قدرت فوق العاده اجتماعی قرار دارد که آماده میشود تا هر آن با تمام هیبت خود به صحنه بیاید. چپ همه تاکتیک هایش را باید حول به میدان آوردن و متشکل ساختن این نیرو برای سرنگونی جمهوری اسلامی و برقراری آزادی و برابری، یا به عبارت دیگر یک انقلاب سوسیالیستی عظیم و پرقدرت، تعیین کند.

با این جهت گیری عمومی به چند جنبه مشخص بپردازیم که بطور بلافصل به اوضاع فعلی وصل میشود. در این مورد میشود به موارد بیشتری اشاره کرد، ما اینجا فقط به چند مورد عاجل میپردازیم:

اول- مبارزه برای آزادی دانشجویان زندانی را میتوان و باید به یک جنبش وسیع و متحد برای آزادی همه زندانیان سیاسی ارتقاء داد. باید همه بخش های معترض جامعه، از کارگران تا معلمان و زنان و دانشجویان را حول شعار آزادی بی قید و شرط دانشجویان و همه زندانیان سیاسی متحد کرد. باید مردم و افکار عمومی دنیا را به حمایت فعال از مبارزه برای آزادی دانشجویان و همه زندانیان سیاسی کشاند. این به معنی کمرنک کردن مبارزه برای آزادی دانشجویان نیست، برعکس برجسته کردن مبارزه برای آزادی فوری دانشجویان زندانی توجه و سمپاتی عمومی را در ایران و در دنیا بر می انگیزد. این بهترین فرصت است که این اعتراض را به مبارزه برای آزادی همه زندانیان سیاسی ارتقاء دهیم.
در این رابطه نقش دانشجویان و برپا کردن حرکات سراسری در همه دانشگاه فوق العاده مهم است. همچنانکه که قبلا هم گفتیم این تلاش را باید در خدمت تشکل سراسری و علنی دانشجویان قرار داد. چپ در دانشگاه نباید احیانا در خود فرو رود و یا کم تحرک شود. چه برای آزادی رفقای در بند و چه در هر زمینه دیگر باید با حرارت پیش رود. به میدان آمدن صف وسیعی از دانشجویان چپ در 16 آذر امکان بیشتری فراهم کرده که چپ اکنون توده وسیع دانشجویان را به میدان آورد.
همینطور نقش خانواده های دانشجویان زندانی، همچنانکه تا همینجا هم چنین بوده است، حیاتی است. باید از تفرقه و دسته بندی های کاذب و مضر بین خانواده ها پرهیز کرد. همه این دانشجویان چپ اند، همه این دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب اند. همه اینها با هر درک و اختلافی برای آرمان آزادی و برابری به زندان افتاده اند و باید برای آزادی همه آنها و همینطور همه زندانیان سیاسی متحد شد. خانواده ها به توصیه های مضر که با رادیو ها مصاحبه نکنید نباید گوش دهند. تجربه به خوبی نشان داده است که تنها فاکتوری که جمهوری اسلامی را به عقب میراند بسیج نیروی سیاسی و افکار عمومی در داخل و خارج کشور است.

دوم- اما هنوز مبارزه برای آزادی زندانی سیاسی نباید حد پیشروی چپ و همه مشغله آن باشد. این تنها زمینه ای برای پیشروی در جهت فراهم کردن مقدمات سرنگونی است. باید اوضاع را به سمت سرنگونی جمهوری اسلامی به قدرت کارگران و مردم و تحت پرچم سوسیالیسم و چپ به پیش راند. مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی را نیز باید در همین چهارچوب دید. یک فاکتور مهم دیگر در این زمینه تلاش برای ایزوله کردن جمهوری اسلامی در جهان است. اکنون بهترین فرصت برای تحقق این جهت گیری است که حزب ما مدتهاست بر آن تاکید دارد. رژیمی که چنین وحشیانه علیه زنان، کارگران، معلمان و دانشجویان رفتار میکند باید در جهان منزوی شود. باید از مجامع بین المللی بیرون انداخته شود. (در این مورد حمید تقوایی و خلیل کیوان در نشریه انترناسیونال نوشته اند و شما را به مطالعه نوشته های آنها رجوع میدهیم.)

سوم- باید وسیعا و با تمام قوا برای 8 مارس آماده شد. امسال صدمین سالگرد هشت مارس است. سازمان "علیه تبعیض" فی الحال زنگ تدارک هشت مارس را به صدا درآورده است. باید امسال در باد موافق صدمین سالگرد 8 مارس که توجه تمام جهان را به خود معطوف خواهد کرد، برای آزادی زن در ایران مبارزه ای جانانه را به پیش برد و در محور این مبارزه، جای گفتگو ندارد که شعار "لغو حجاب" قرار دارد. امسال را باید سال لغو حجاب اعلام کرد. و از هم اکنون برای برپایی 8 مارسی صدبار وسیع تر و سرخ تر از قبل، تدارک دید. حجاب شیشه عمر دیو اسلامی است. این شیشه را در 8 مارس امسال باید بزمین کوبید!

به این لیست هنوز هم میشود اضافه کرد. برای مثال نمایش انتخابات رژیم در راه است و باید مردم را مهیا کرد که کل انتخابات را سر رژیم خراب کنند. جمهوری اسلامی باید برود. این حکم مردم است و اکنون چپ باید رهبری و سازماندهی مردم در اجرای این حکم را بر عهده بگیرد. یا اینکه احتمالا زمینه های اعتراضات معلمان و حرکات سراسری کارگری در چنین شرایطی بیشتر فراهم میشود... در هر حال خلاصه کلام این است، بعد از 16 آذر چپ در موقعیت بسیار مساعدتر سیاسی قرار گرفته است. چه در دانشگاه، چه در جامعه و چه در عرصه بین المللی و جلب توجه مردم جهان. باید از این موقعیت استفاده کرده و توده های هرچه وسیع تری را به میدان آورد. باید از این فرصت استفاده کرد و فشار جهانی و داخلی را بر جمهوری اسلامی افزایش داد و توازن قوا را بیش از قبل بنفع مردم به هم زد. چپ فقط به این ترتیب می تواند پیروزی اش در 16 آذر تثبیت کند، لطمات آنرا به پایین تر حد بیاورد و گام هایی محکم به جلو بردارد. واضح است که نقش حزب کمونیست کارگری، همچنانکه در مبارزه با هیاهوی جنگ و مسابقه راست روی اپوزیسیون قبل از 16 آذر شاهد آن بودیم، اکنون در پیشروی بعد از 16 آذر تعیین کننده است.
مصطفی صابر

Tuesday, December 4, 2007

space

a

Sunday, December 2, 2007

space

a

آقای زر افشان منزلت؛معیشت یا انرژی هسته ای کدام یک حق مسلم ماست؟شما کجا ایستاده اید؟

چند روز دیگر 16 آذر است…اما ما ،دانشگاه وجامعه در این تحولات سرنوشت ساز کجا ایستاده ایم؟کافی است اخبار و وقایع را دنبال کرده باشیم تا با پدیده ای به نام جنگ و ترس از خطر احتمالی آن رو به رو شویم.جنگ و موضوع ترس از آن تبعات گوناگونی را به دنبال داشته است .از گیج خوردن چپ سنتی و سوسیالیسم ضد امپریالیستی دهه 50-60 گرفته تا "شورای ملی صلح" دو خرداد ؛از اعلام مواضع سازمانهای معلوم الحالی همچون توده و اکثریت گرفته تا اعلام جبهه ضدجنگ زرافشان وآفیشهای 16 آذر…همگی خواسته و ناخواسته در یک مسیر گام بر میدارند.در اینکه حمله آمریکا به ایران خطری دور از محتمل که نه، نزدیک و ملموس است شکی نیست اما پراتیک ما به عنوان کمونیستها و سوسیالیستهای عصر حاضر چیست؟ چقدر از سوسیالیستهای بلشویکی انقلاب اکتبر عقب تر هستیم ؟ناسیونالیستهای خلقی بازمانده از کتیبه های سرمایه داری دولتی شوروی ومائویسم پوسیده چین در این شرایط مجددا دست به جیب شده و این بار کالائی را با نام جنبش ضدجنگ وصلح طلبی به بازار میآورند ؛غافل از اینکه این کالا خریداری ندارد.رفقای مردم دوست وریش سفیدان قبیله آدم خوبها کمی به اطراف خود نگاه کنید و ببینید که مردم از جنگ چه میگویند؟خوب گوش کنید ...درست است نه جنگ ، نه بمب را مردم میگویندومعیشت ،منزلت حق مسلم ماست را به جای انرژی هسته ای حق مسلم ماست فریاد میزنند.مردم پاسخ خود را به جنگ و عربده کشیهای دو طرف این دعوا داده اند ودر این میان صلح طلبی شما در بهترین حالت به نفع جمهوری اسلامی تمام میشود.نه به جنگ، نا خودآگاه به حفظ شرایط موجود کمک میکند.کافی است کمی به آفیشهای 16 آذر دانشگاه نگاه کنیم تا رد پای این عقب ماندگی را ببینیم.از سوسیالیسم یا بربریت از آزادی و برابری به صلح طلبی رسیده ایم."نه جنگ" میخواهد محور مطالبات امسال 16 آذر دانشگاه باشداما این خواسته ای است که متعلق به اپوزیسیون داخلی و پسر عموی انحصار طلب دو حکومت ایران و آمریکا است. دو خرداد در این طرف و دموکراتها در آن طرف.این ابزار برای تمامیت ویا تعدیل وضعیت موجود با اسم رمزهائی همچون مدنیت،صلح و دموکراسی وحقوق بشر به میدان میآیدو در این میان هیچ بعید نیست چندی دیگر آمریکا از فرط خوشحالی جایزه دیگری را برای این حرکت ،این بار مشترکا به شیرین عبادی و ناصر زرافشان اهدا کند،چرا که با حرکت خود فضائی را ایجاد میکنند که در آن دیگر بدون حمله به جمهوری اسلامی میشود فعالیتهای هسته ای خاورمیانه را نیز کنترل کرد.آمریکا با یک جمهوری اسلامی رام شده وسر به راه هیچ مشکلی ندارد اما همه مشکل اینجاست که جمهوری اسلامی مدام یک سرش در عراق ، سوریه، لبنان و فلسطین است و حتی به این فضا هم راضی نمیشود.

آمریکا به ایران نیاز دارد تا همچنان با بهانه کنترل فضای هسته ای، مبارزه با تروریسم اسلامی و برقراری دموکراسی وحقوق بشر روی سر مردم قداره بچرخاند و عربده بکشد.آنچه مشخص و واضح است اینکه ایران میتواند بر اداره عراق یا افغانستان تاثیر زیادی داشته باشد و این آمریکا را آزار میدهد.فرار از باتلاق عراق و خروج از آن نیاز به ایجاد تشنج و بحران در منطقه دیگری دارد اما ایران نمیتواند گزینه مناسبی برای این خواسته باشد.چرا که در ایران یک قطب قوی چپ و سوسیالیستی وجود دارد که به هیج وجه این قدرت در عراق و افغانستان دیده نمیشود.تفاوتی که سوسیالیسم و پیشروی آن درایران با سایر نقاط دنیا دارد این است که سوسیالیسم در جای خود ایستاده است...همانجائی که باید باشد که همانا ایجاد خطری مدام برای سرمایه داری و بشارتی روشن برای باز گرداندن اختیار به انسان است.تفاوت در اینجاست که مردم ایران سوسیالیسم همین امروز را میخواهند،قدرت سیاسی را میخواهند و جلوی راه خود دو راهی سوسیالیسم یا بربریت را قرار داده اند.و این کار را نه تنها برای جمهوری اسلامی ،بلکه برای هر رژیم سرمایه داردیگری با طول و عرض متفاوت سخت و طاقت فرسا میکند.حمله به ایران جمهوری اسلامی را به عنوان قربانی سیاستهای جنگ طلبانه آمریکا جاودانه میکند وفضای جهانی تروریسم اسلامی و جنبش ضد امپریالیستی را به شدت بر علیه آمریکا میشوراند.حمله به ایران بعید نیست، اما افتادن در دام هیاهوی طرفین این دعوا، برخی از رفقای خوش قلب همچون زرافشان را مجاب میکند با نام سوسیالیسم و جنبش "صلح خواهی طرف سوم" به ساز این ارکستر خوش آهنگ برقصند و نا خواسته آب به آسیاب جمهوری اسلامی بریزند.مخالفت با جنگ و صلح طلبی در بهترین حالت و نیت ؛گرفتن اجازه از سرمایه داری جهانی به نمایندگی آمریکا برای سرنگون کردن رژیم به دست خود مردم است .

اما سرنگونی خود موجب تعریف کردن مبارزات رفقا در خطهای متفاوتی شده است.سرنگون خواهان یا مشخصا چپهای سرنگونی طلب از جنبش سرنگونی سخن میگویند و هر گونه مخالفت با جنگی را مختوم به سرنگونی رژیم با دستان خود میبینند...امری که امروزحلوای نقد مبارزه است و رفقا به نسیه حمله نظامی میفروشندش.در این توازن قوا، طرف اصلی جبهه سوم یا همان طبقه کارگر در حال حاضر و در اولین گام جمهوری اسلامی است ،مبارزه ای که همزمان در بطن خواستگاه طبقاتی خودش در عناد با سرمایه داری جهانی نیز هست.رها کردن سرمایه داری داخلی با توجیه مبارزه با جبهه بزرگتری از اردوی سرمایه به نام آمریکا امری نامعقول ومریض است.نهایت دیدگاه های این دسته به اینجا ختم میشود که مگر جمهوری اسلامی محصول آمریکا نیست؟ پس با زدن آمریکا جمهوری اسلامی نیز قاعدتا میریزد و با این تحلیل مریض پشت انتخابات میروند و در نهایت "کمیته انتخابات آزاد "را از دل خود بیرون میدهد تا مجانینی همچون توده و اکثریت را پشت سر دو خرداد و استحاله چیان قبیله "سید خندان " به صف کند.اما چپ وقطب کمونیستی کارگران خواستگاه خودرا دنبال میکند وجنبش خود را فارغ از رقابت و کورس با دو خرداد پیش میبرد.مردم ایران جواب خودرا به جنگ داده اندو رفقای عزیز خلقی ما دارند از انتهای این صف میخ را از سر تخت به زمین میکوبند و گویا فراموش کرده اند وظیفه کمونیستها کندن کانالهای رادیکالسم کارگری بر پایه تحلیلهای مارکسیستی و لنینیستی پیشا پیش توده هاست.این رفقا بر این گمانند که این مردم نمیفهمند و حالیشان نیست،پس" ما سرسپرده مردم و منافع مردم هستیم. و مبنا و ضابطه تشخیص درستی یا نادرستی مواضع ما منافع مردم است. و هیچ چیز و هیچ خطری برای مردم الان بیش از دامن زدن به این تنش و احتمال نظامی شدن این بحران نیست. بنابراین من باز هم تأکید می‌کنم نیروهای دلسوز و آگاه و مردم دوست باید هرچه در توان دارند در درجه اول در متشکل کردن خودشان و بعد بردن این آگاهی به جامعه که عواقب این داستان، عواقب سر و ساده‌ای نیست. تا جامعه با واکنش خود در مقابل این موج مسموم بایستد." (گفتگو زرافشان با رادیو پیام آزادی 22 می 2006، پرانتز از م.ص)"

متشکل کردن نیروهای دلسوز وآگاه چیزی شبیه به تامین ارتشی از مردان قوی قبیله برای مقابله با قوای خارجی را تداعی میکند که ریش سفید قبیله فراخوان آن را داده است.اما در جواب به این رفقا باید گفت قطره آبی در خانه تان ریخته و درقامت یک مور بی دست و پا فریاد میزنید دنیا را آب برد.خیر عزیزان خود را با مردم هماهنگ کنید ... آنچه قرار است خودتان را با آن مسلح کنید و سپس برای جامعه به ارمغان ببرید در دل جامعه است ...آب در کوزه و شما گیج میخورید ...مردم خیلی فراتر از شما پیش میروند مگر اینکه خودتان را از جامعه دور و منزوی ببینید که در این صورت پیشنهاد میکنم وقایع اخیر را باز بینی کنید تا متوجه شوید نه سونامی احمدی نژاد طرفی بست و نه اعدامهای با نام ارذل واوباش...البته اعتراف به دوری از جامعه شهامت میخواهد مخصوصا اگر قبلا لازمه مبارزه را حظور فیزیکی در میان جامعه دانسته باشی .رفقا دیگر بس است!! محمود صالحی و منصور اسانلو را دریابید ،در مقابل شلاق و شکنجه کارگران و زنان بایستید از اعدام و سنگسار بگوئید از حقوق کارگران و تشکلهای مستقل بگوئید .خود را حول مطالبات خود سازمان دهید.نگران از دست رفتن جبهه دفاع از صلح نباشید که در نهایت در هیبت کاریکاتورهائی مثل آخوندهای میلیتانتی و یا تروتسکیستهای حزب اللهی با تی شرت سفید در صفوف اول اعتراضات ضد امپریالیستی تصویر میشوید.بعید میدانم این رفقا از درک این مسئله که دشمن دشمن من دوست من است عاجز باشند.یا شاید شرایط ایجاب میکند عاجز باشند.امری که یقه موجودیت خیلی از رفقای کمونیست غیر کارگری را میگیرد ،اثبات موجودیت خود با واقعیتی قدرتمند است.رفقائی که 16 آذرهای سرخ و سوسیالیستی را نمیبینند ،عزیزانی که یک مه و مراسم های مختلف با بهانه های گوناگون و با مضمون چپ و سوسیالیستی را نمیبینند ،اعتراض به اعدام و سنگسار را و در یک کلام رشد و پیشروی سکولاریسم توده ای را نمیبینند برای توجیه خود باید مدام توضیح پس دهند .باید مدام کمونیست و سوسیالیت بودن خود را یاد آوری کنند تا مبادا فراموش شوند که این کمونیستهای خانه نشین نیز موجودیت دارند.اما با مرزی به پهنای نیل که عصای موسی نیز نمیتواند از آن عبور کند.رفیق خانه نشین عزیزی که اعتقاد دارد سوسیالیسم مردم را رم میدهد ،سوسیالیسم سم توده هاست (گویا از این را از گفته های مارکس :مذهب افیون توده هاست استنتناج نموده است) ،راست رهبر اعتراضات است و از ابتکاراتی همچون مجلس موسسان و رفراندوم و دموکراسی سخن میگوید تا در نهایت بگوید نمیشود ،نکنیم و به ارتش شکست طلبان بپیوندند،نیز با فریاد وا مصیبتا که جنگ است سر میدهد وآیه های قوم پرستانه تلاوت میکند.اما رفقای صلح طلب ما برای چنین گامهائی باید نعلینهای سوسیالیستی را جلوی در جامعه در بیاورند چرا که این مسیر آنها را ناگزیر از قرار گرفتن در کنار جمهوری اسلامی میکند.اگر کمی تحرکات دیپلماتیک سران رژیم را ببینیم مشخصا تلاش برای رایزنی بر سر توافق دیده میشود،همه تلاش بر سر این است که طرف گفت و گو کیست؟ با کی باید معامله کرد؟.اما از سوی دیگر پرونده ایران پشت درهای شورای امنیت منتظر است و این یعنی نباید از این خطر غافل شد...اما وظیفه ما به عنوان کمونیست چیست؟ فراخوان به مردم برای صلح یا اینکه مردم خودتان قدرت را به دست بگیرید؟ کدام یک؟

Thursday, November 22, 2007

Hypernova

Thursday, November 12, 2009



by Josh S. Henaman

photos by M'Lou Elkins

It has to be said. You just can't get away from it. And we're pretty sure the band members themselves are probably tired of seeing it reiterated over and over in article after article, headline after headline… and we're going to be the first to disagree with it.

Hypernova is not an Iranian band.

Okay, on the surface that is not exactly true. The band IS from Tehran, Iran and if there ever was a poster child for being an "underground" rock band, try honing your craft under a regime where the threat of arrest and physical harm for even humming a hook from Western music was a distinct possibility. It was in this atmosphere that Hypernova forged their sound, perfected their licks and built a reputation for pure rock.

In the U.S., about the only experience the majority of Americans have had with a society in which music was outlawed under penalty of imprisonment or death was in watching the antics of High School everyman Ren McCormack in Footloose. Needless to say, we've been pretty sheltered if the only example we can pull is a pop culture bit o'cinema starring Kevin Bacon.

So why are we going as far to say Hypernova is not an Iranian band? If the show at the Henry Fonda Theatre in Hollywood was any indication, Hypernova is so much more.

Amidst an orchestral trumpeting anthem, the guys of Hypernova walked onstage one by one to face a steadily growing crowd of Goths there to see headliners, The Sisters of Mercy. With the whirl of guitars and frantic drumbeats, dapper lead singer Raam hugged the microphone close and started with "Somewhere Far Away." In a deep baritone cry, Raam held the mic in a death grip and for that first song didn't venture from that one spot. With lyrics such as, "This world is not for the feint of heart," the lack of audience interaction on the first song almost seemed to say that Raam was keeping this song close. It was for him. It was for the band. And it was an homage to everything they have been through. Once the song ended, Raam finally acknowledged the audience with a slight bow of thanks.


After that brief bit of tribute to their past, Hypernova opened up to the here and now with "Universal," a somewhat poppy, finger-snapping riff that the Hollywood crowd embraced in a frenzy of applause. If you were to say Raam played to the crowd as a cool and confident frontman, you would then have to point out guitarists Kodi and Poya as the band's chaotic side. For every smooth slide that Raam gave the audience, the two guitarists followed it up with battling energetic grinds to the forehead. Their camaraderie quickly became apparent during the song "Sinners," and the members showed that they are destined to riff and play off each other much like the greats of rock history.

That's not to say bassist, Jam, and drummer, Kami, didn't play their part. It's hard to imagine "Somewhere Far Away," without the soul-crunching bass or the cymbal crash of "Universal." As much as Raam and Kodi bounced off each other, Kami and Jam filled in the gaps and brought it all together.

On tour with the Sisters of Mercy for the better part of a month, Hypernova is promoting their upcoming release, "Through the Chaos." With highlights of their live performance being, "Lost in Space," "Viva La Resistance" and the final song, "Fairy Tales That Don't Have Happy Endings," it looks and sounds like the album is going to make a few Best of 2009 lists.
One standout of the evening was the haunting "American Dream." Starting off with some post-60's groovy grind that had an end-of-summer vibe, the song showcased Raam, now on guitar. Simply put, "American Dream" has an opening that feels like a gut punch of reality to anyone with even a bit of knowledge of the band's past. The song itself felt more personal than any other and with the opening lyric, "I know I'll never go back home again," it brought to the forefront that no matter what, you can never go back to how it all began. Everyone has a story and everyone knows how they came to be where they are. The song itself is a warning against becoming the cold, plastic and easily packaged product for the consumer at the expense of your beliefs. "Is this what we really want?" The band seems to ask itself that very question.


And it was that song, "American Dream," that truly cemented the belief that Hypernova isn't simply an Iranian band. They're a band that is going to show the world it doesn't matter who your influences are and it doesn't matter what side of the street you picked up that guitar on. All that matters is you do what has to be done in order to get where you need to go.

"All I ever wanted was to rock and roll."

That lyric says it all.

Biography:

The modern political underground crunch dance-rock band Hypernova were hatched in a most unlikely locale -- Tehran, Iran. Between their debut in 2000 and their international breakout in 2004, the ensemble had been performing to a growing audience, albeit under strict veils of secrecy in their homeland. In Iran, the vast majority of the population is in their twenties, and listening to Western music is illegal since Iranian President Mahmoud Ahmadinejad banned it in December of 2005. Bassist Jamshid and lead vocalist/guitarist Raam met at a military camp in Iran. Raam, whose vocal style has been linked to Joy Division frontman Ian Curtis, lived in Eugene, OR, for several years in the 1980s before returning to the Middle East, and formed the group with drummer Kami, second guitarist Kodi, and rhythm guitarist Poya. Though suffering from a limited access to the music they enjoyed, they were influenced by Sisters of Mercy, the Strokes, Arctic Monkeys, the Kings of Leon, the Ramones, NOFX, and Queens of the Stone Age. With an aspiration to be heard in the United States, their dream became a reality In 2007, where a casual application over the Internet garnered an invitation to play at the South by Southwest Music Conference in Austin, TX. But legal issues blocked their visas and prevented their appearance in Texas, and they were stuck in Dubai.

Their consolation prize was a onetime appearance at the club Fat Baby in New York City on the Lower East Side, made possible with help from New York Democratic Senator Charles Schumer. From there, despite marginal attendance, the ball started rolling for Hypernova, as editors from MTV and The New York Times heard and touted them, as did ABC News, Telegraph UK, and NPR, who all conducted interviews with the bandmembers. Eventually they moved to Los Angeles while splitting time in New York City; produced a limited-edition EP, Who Says You Can't Rock In Iran?; worked on their debut album, Through the Chaos, produced by Herwig Maurer; and explored further performance opportunities. In 2008 they toured as the opening act for their idols Sisters of Mercy. Critics have compared them to Bauhaus and Interpol, and they have been featured on the VH1 television network. Interestingly enough, Hypernova sing their lyrics in English.

Saturday, November 17, 2007

"زهربازی نقدستان رحم ندارد ...چون نفی انسانیت؛بردگی مزدی ونا برابری سرمایه رحم ندارد"


پیشگفتارنامه


با توجه به طنازی بعضی از پدیده های عالم لیبرالیسم به رسم ادب و به زبان خودشان کمی ترشح مزه نموده سپس خدمت پیشنهادات مزخرفشان در باب دموکراسی و اخلاق مداری سیاسی خواهم رسید.

در آستانه 16 آذر اخبار جالبی شنیده میشود...اعضای مرکزی دفتر تحکیم ،ناگهان در یک عملیات عجیب و غریب بازداشت میشوند! در همین راستا و در گوشه ای از دانشگاه عده ای جمع شده اند و بحث سیاسی میکنند...به رسم ادب وتقلید از اربابان دموکراسی و ناجیان حقوق بشر،برای استیلای عدالت کمی سمع، استراق میکنم...: مگر چه کرده اند؟ واقعا که احساسات هر انسان آزاده ای جریحه دار میشود...مگر تحکیمی های نازنین و پاک ما چکار کرده اند که این گونه تاوان پس میدهند؟ واقعا که دفتر تحکیم و اعضایش در کشاکش چه مبارزه عمیق وانسانی ای قرار دارند...هیهات من ال.....

اما هرچه تامل نمودم نه آن گوشه از دانشگاه را جستمی ،نه عده ای که چنین مشغولیات منزه و آسمانی ای میپنداشتی. برای حل مسائی این چنینی نیز باید از آخرین متدهای تست زنی(مچ گیری) استفاده کردمی ،زین رو چندین گزینه را طرح کرده به یافتن اسرار ذات خلقت این اصوات همت گماشتمی...اول اینکه، یحتمل اینجانب دارای چشم بصیرت نمیباشم. دویوم، این که کائنات هم ازاین ظلم به ستوه آمده داد فغان برآوردندی سیوم،اصوات از پدیده هائی ریز میکروسکوپی ساتع میگردندی و نیاز به تسلح عینین واجب آمدی وبالاخره چهارم،هیچ کدام (سرکاری).از آنجا که در تست زنی(مچ گیری)از چالاکی و بی باکی فزاینده ای رنج میبردمی، بر آن شدم جهدی نموده در راستای اعتلای جنبش دانشجوئی مبادرت به شناسائی منبع اصوات نمایم .طبق قانون اول(مصوبه بسیج دانشجوئی)، نمیشود گوش بصیرت داشت و چشم بصیرت نداشت،در ضمن حالت اول گزینه دو را نیز به نفع قانون کذائی حذف مینُماید.در ضمن از آنجا که مبارزان با اخلاق عرصه دانشگاه(تحکیم وحدت و لیبرالها) در بند مخوف 209 به سر میبرند (قضیه جدیه بابا)پس گزینه سیوم کلید حل معمای ما میشود.باشد که از صدقه سر پیشرفت علم انواع جدیدی از موجودات و جریانهای چند منظوره و کلونیهایشان را شناسائی کردمی و شناسنامه این پدیده ها را با میخ طویله بر تارک آسمان تعلیم و تعلم کوبیدن یابم ،امید است که مقبول افتد.

روزشمار نامه

30 مهرما بر افراشته شدن مجدد پلاکاردها وخواسته های سرخ دانشگاه(اه اه بازم این دانشجوا حرف دل مردم رو زدند... بازم گفتن آزادی و برابری!!! چیکار کنیم که اینا دیگه حرف دل اکثریت رو نزنن و بذارن ما در یک صبح دل انگیز از خواب بیدار شیم و بگیم خدایا سایه لطف کار مزدی و نابرابری جنسی رو از سرما کم نکن).

2آبان مهدی عربشاهی متذکر میشود چپها اخلاق سیاسی را رعایت کنند ومراسم مستقل برگذار کنند.

تبصره)

تعریف اخلاق سیاسی:

پدیده ای همزاد با ناکامیهای دفتر تحکیم و لیبرال دانشگاه ؛ نقدی از روی عقده های ناشی از باخت سیاسی که به تازگی از جزیره های من در آوردی به سمت دا نشجویان پرتاب شده است.مبادیان دموکراسی و حقوق بشر در ایران معتقد هستند در شرایط کنونی ایران، برافراشتن شعارها و مطالبات عده ای کثیری از دانشجویان که اجازه خواندن بیانیه هاو سرودهای فاشیستی -ارتجاعی ای همچون ای ایران ونسخه های تحکیم وحدت را نمیدهند و در عوض بارها و بارها سرود انترناسیونال را با قدرت میخوانند، عملی غیر اخلاقی بوده؛بنا بر این از این به بعد هر کسی عقایدش با دفتر تحکیم و برنامه های از پیش تعیین شده و زمان بندی شده اش ( با هدف فشار ازپائین و گفتگو از بالا برای گرفتن سهم از حاکمیت،بخوانید تاراج) متفاوت باشد،از مراسم و برنامه های تحکیم و حدت(حوزه ودانشگاه)اخراج میگردد .

5آبان رشید اسماعیلی در مطلبی با نام :پیشنهاد به دوستان کمونیست(لنینیست-حکمتیست)به کمونیستهای دانشگاه میگوید که ...صفوفمان را کاملا از هم جدا کنیم.

14 آبان انجمن اسلامی دانشگاه امیرکبیر با صدور اعلامیه ای حرکت دانشجویان سوسیالیست را عملی غیر اخلاقی و ضد انسانی دانست!

در همین روز علی عزیزی عضو مرکزی دفتر تحکیم بدون ناگهان بازداشت و به بند 209 منتقل میگردد.

18 آبان علی نیکونسبتی هم با همین شیوه بازداشت وبه بند209 منتقل میشود.

سومین علی این داستان(وفقی) نیز در نمایشی مظلوم نمایانه از اطرافیان طلب حلالیت مینماید و از برادرعلی ها میخواهد که استوار باشند.



شکست نامه

این مبارزه و کشمکش در آستانه 16 آذر راه به کجا دارد؟از طرفی آمریکا جایزه "آنی تیلور" را به پاس مبارزه بی امان با کمونیسم به "امیر عباس فخرآور" میدهد واز طرفی دیگر" تحکیم وحدت و لیبرالیسم" به جان کمونیسم در دانشگاه افتاده اند.حشمت اله طبرزدی به زندان میرود و سازگارا و افشاری در صدای آمریکا عرض حال میفرمایند.ترس از حظور یک قطب قوی سوسیالیستی و مهمتر از آن تلا ش جدی برای کسب قدرت سیاسی توسط کمونیستها، تمامیت ارتش ارتجاع داخلی و خارجی را در کمپین آنتی انسانیت بسیج کرده است .اما به راستی امروز در کدام گوشه دانشگاه چنین اصوات عجیب و غریبی به گوش میرسد؟ چه کسی است که بازداشتها و سناریوهای تحکیم و وزارت اطلاعات را باور کند؟ دفتر تحکیم کدام افق را پیش روی آینده دانشجویان باز میکند؟امیر عباس فخرآور در ایران چه جایگاهی دارد؟تحلیلهای خبرگزاریهای آمریکائی و اروپائی چه هدفی را پیش رو قرار داده اند؟

انجمن اسلامی پلی تکنیک نیز به عنوان تنها سنگر دست و پا زدن تحکیم ولیبرالیسم دانشگاه کاملا شناخته شده و پایگاهی در پلی تکنیک ندارد.زمانی که چپ(منظور کمونیستها) دانشگاه در اعتراضهای گذشته و بدون سازماندهی با چراغ خاموش در اعتراضات شرکت میکرد،به عنوان چپهای سر به راه ، مطیع وبا اخلاق شناخته میشدند.اما امروزکه جنبش سوسیالیستی دانشگاه نه تنها سازماندهی دارد و به صورت علنی فعالیت میکند ،بلکه اجازه فعالیت و پیشروی به نهادی ارتجاعی همچون دفتر تحکیم برای سوء استفاده از فضای اعتراضی مردم را نمی دهد؛ محکوم به بی اخلاقی وفرصت طلبی است؟چگونه است تا زمانی که تحکیم مهر مالکیت به جنبش دانشجوئی میزد و با علم به حضور دانشجویان چپ و سوسیالیست درصفوف اعتراضات دانشجوئی خود را ولی آن میدانست، بحث از بی اخلاقی و اپورتونیسم نبود؟ امروز که مالکان اصلی دانشگاه و جنبش دانشجوئی نه به قصد مالکیت اعتراضات که هدفی بس کوچک و پیش پا افتاده است، بلکه با هدف کسب قدرت سیاسی و اعلا م موجودیت طبقه کارگروزحمتکش در جامعه به میدان میآیند دادگاه دموکراسی تحکیم و لیبرال دادش به هوا میرود؟ عزیزان لیبرال ازاین توهم آگاهانه و ناآگاهانه بیرون بیائید.فضای اعتراضی دانشگاه سه ضلعی نیست؛تلاش جبهه ملی مذهبی حاکمیت،لیبرال وابسته و امثالهم با تمام توان و نیروهایش نیز نمیتواند دو قطبی بین کار و سرمایه را که در دانشگاه نمود پیدا کرده، به نقطه دیگری منحرف کند.دفترتحکیم وحدت بدون شک نهادی از آن رژیم و ابزاری در دست ارتجاع حاکمیت برای کنترل دانشگاه است. دستگیریهای اخیر اعضای دفتر تحکیم وحدت در راستای اهداف زمان بندی شده ایست که نمونه آن را برای خنثی کردن 18 تیرماه امسال دیدیم؛ امری که فعالین سیاسی دانشگاه به خوبی ازسناریوی سیاه آن خبردارند.تلاش رژیم برای قهرمان سازی با ابزاری همچون بند 209 تنها میتواند روی حبابهای ناآگاهی بخش کوچکی از بدنه جوان دانشگاه موج سواری کند.دفترتحکیم و تمامی نیروهای کذائی اش در مرکزیت و حومه این دو قطبی در کنار جمهوری اسلامی ایستاده و در اینکه نماینده ی بخشی از حاکمیت بوده و هستند شکی نیست.علی نیکونسبتی که در 18 تیرماه جلوی درب پلی تکنیک بست مینشیند ؛امروز هم در آستانه 16 آذر بازداشت است ...اما سوال اینجاست، مگر ایشان همان کسی نیست که اصلاحات را نه تحقق مطالبات دموکراتیک جامعه بلکه شکل متاخر خط امام میداند؟مگر همین نیکونسبتی زمانی یار غار اعضای شورای نگهبان برای ردصلاحیت اعضای انجمنهای اسلامی نبود؟مگر علی نیکونسبتی نبود که پس از کشتار دانشجویان در 18 تیر1387ودر سال 82 "ائتلاف برای جمهوری اسلامی را مینویسد؟نیکونسبتی مگر همانی نیست که با شمشیر حاکمیت و به جرم بازداشت بودن، دانشجویان را برای کاندیداتوری انجمن رد صلاحیت میکند؟ درا ین وضعیت نقش این عزیزان هم معلوم است یکی در بند است دیگری حلالیت میطلبد ،آن یکی چپها را بی اخلاق میخواند تا در نهایت یکی دیگراز این پدیده های چند منظوره پیشنهاد کند صفوفمان را جدا کنیم. قهرمان سازیهای تحکیم با استمداد از وزارت اطلاعات و نهادهای همسو نمایشنامه مسخره ای است که تنها میتواند موجبات خندیدن را برای دانشجویان فراهم آورد.از این رو به تمامی اشخاصی که به مانند جمهوری اسلامی و باندهای دانشگاهی اش قصد دارند دفتر تحکیم وحدت را با الغای حس مالکیت اعتراضات دانشجوئی و رهبر شایسته آن، به جلو فراری دهند و راهی برای نجات خود بیابند؛توصیه میکنیم به جای پیشنهاد دادن و سناریو ساختن برای کمونیستها در دانشگاه ؛تکلیف خود را روشن کنید...حساب کارهایتان با به جیب کدامین ارتجاع و توحش واریز کنیم اعدام در ایالات جورج بوش یا سنگسار در قاموس احمدی نژاد؟.چندی دیگر به 16 آذر نمانده ،بازداشت اعضای دفتر تحکیم در راستای طرح برنامه جدا سازی صفوف اعتراضی برای نشان دادن چهره ای مبارز از اعضای تحکیم و خطری اصلی که از جانب ایشان آژیر میکشد ، تنها میتواند بدنه تهی ومقطعی دانشگاه را به دنبال خو بکشد؛نسیمی که نمیتواند پایه های اجتماعی وطبقاتی در دانشگاه را بلرزاند.آنچه دردانشگاه به شکل اعتراض بالا میرود خواست لغو مجازات اعدام در سراسر دنیاست و تلاش نیروهای چپ این مهم را از نوشتن نامه و جمع آوری امضا به سران حکومت به اعتراضی سراسری با بعدی جهانی برای لغو رادیکال آن تبدیل کرده است.برنامه ای که کمونیستهای دانشگاههای ایران برای کارگران ،زنان و دانشجویان در آخرین دستاوردهای بشریت متمدن جست و جو میکنند ؛تحکیم در مصوبات کنگره آمریکا میبیند.اما چگونه است که تحکیم و فعالینی که زیر علم آن سینه میزنند دمی از مجیز گوئی آمریکا باز نمی ایستند و در عمل برای سرکوب چپ(کمونیستها)پای سفره افطار حاجی بازجوها مینشیند؟ خصلت اپورتونیستی سرمایه داری لیبرال با تعاریفی همچون دموکراسی و حقوق بشر (همانی که در تعاریف خود جائی برای کمونیستها ندارد)ایجاب میکند که در شرایط کنونی و با علم از اوضاع بحرانی ،مسیر حرکت خود را لبه تیغی انتخاب کند که نه سیخ بسوزد ونه کباب،نه گنجی در واشنگتن تب کند و نه حجاریان در تهران لرز. باید به این دوستانی که همچون جمهوری اسلامی شاخصه مبارز شدن و هژمونی یافتن را در بازداشت و دستگیری و موج سواری روی امواج صدای آمریکا میدانند گوشزد کنم که دانشگاه متعلق به جامعه است و جامعه از دیدگاه ما روی لایه های افقی ایستاده نه ستونهای عمودی که با آسانسورهای تبلیغاتی بشوذ از آن بالا رفت.تصویری که شما از چپ (کمونیستها)در دانشگاه میبینید قالبی یخ بر روی آب نیست بلکه تنها قسمتی از کوه یخی است که زیر آب قرار دارد.ریشه های این جنبش از میان آخرین دستاوردهای انسان متمدن تغذیه میشود.سوسیالسم نظامی است که تا کنون برقراری آن را تجربه نکرده ایم و شما احمقانه از تجربه تاریخ میگوئید؛از استالین و مائو میگوئید. تلاش شما برای موجه نشان دادن مرگ انسانیت در عراق و اسرائیل ،در بوسنی و هرزگوین در صبرا و شتیلا و قانا ،در هیروشیما وناکازاکی وتکرارآن در ایران بیهوده است... امروز زمانه دیگری است؛زمانه ای که ارتجاع فاشیست اسلامی از سوئی همچنان از نسل کشی ونابودی انسانها سخن میگوید و آمریکا به اعتراف ژنرالهای 4 ستاره اش بزرگترین شکست نظامی تاریخ خود را درعراق تجربه میکند.دراین میان قرار بود خیلی از اتفاقات به نفع نئولیبرالیسم جهانی بیفتد و نیفتاده است.حفظ وضعیت موجود تنها با امری محال به نام ابتذال و نفی انسانیت امکان پذیر است،شما در این جنگ طبقاتی کجا ایستاده اید و به دنبال چه هستید؟؟

Saturday, November 3, 2007

چپ دانشگاه وهوشیاری از فضای پیش رو!


مجموعه فضای دانشگاه به چپ چرخیده و در این شکی نیست که این جنبش همانطور که دربرخی بیانیه های خود دانشجویان نیز آمده، طبقه مجزا ومستقلی نیست بلکه متاثرو عضوی از طبقه کارگر است.تلاش دانشجویان برای پیوند با جنبش کارگری روند رو به رشدی داشته، امااین امر در پیوند با سطح آگاهی دانشجویان و عدم تعادل میان این دو موجبات جدائی و یا حتی عقب ماندگی چپ دانشگاه از جامعه وتصمیم گیری در مقاطع حساس شده است.محافل دانشجوئی پر از تحلیلهای طبقاتی و مارکسیستی است اما این نباید دانشجویان را سرمست کرده و آنها را از فضای مبارزه با راست در همه اشکالش غافل کند.اعلام مخالفت با روشی از مبارزه ،مشی سیاسی و ... همگی از فاکتورهائی هستند که باعث رفرم و صعود جنبش میشود .اما مهمتر ازآن داشتن دیسیپلین در یک فضای مبارزاتی و تحلیل مشخص از محیط است.انتقاد کردن یکی از اصول و سنتهای مبارزاتی رفقای کمونیست بوده و هست و با پیش زمینه عدم سوء نیت محتوم به موفقیت و پیروزی است.پیشرفت چپ و سوسیالیسم در جامعه و به طبع آن دانشگاه چندی پیش و در جریان 16 آذر موجب خارج شدن برخی جریانات از ریل وپرنسیب سیاسی شده بود که مسلما ناشی از وجود یک قطب قوی وسوسیالیستی در دانشگاه و تجمعات آن بود.این نوع رفتارها را ما نقد کرده ایم .در چنین شرایطی که نهادهای بی دست و پائی همچون تحکیم برای ما سر نیزه پرت میکنند شایسته نیست انتقادات و مخالفت با نوعی از رفتار سیاسی، حال متعلق به هر کدام از دسته بندیهای چپ دانشگاه به شکل علنی و در قالب بیانیه هائی با مضمون لغو جبهه مورد نظر صادر شود.کافی است که کمی به کامنتها و پیامهای دوستان دست راستی لیبرال نگاه کنیم .همه ترس آنها در این جمله قابل شهود بود...چپ رادیکال،چپ کارگری پیوندتان مبارک.اینکه چپ دانشگاه خود را در مقابل راست بازسازی و تقویت کند ،راست را به هراس انداخته چه برسد به اینکه رفقا بیایند و خود را مختومه اعلام کنند.داشتن خط سیاسی و نظر شخصی حق مسلم هر کسی است، اما فعالیت گروهی در قالب یک جبهه اعلام شده که افقهای متفاوتی را اعلام کرده و حداقل موجبات رقابتی شدن فضای تصاعدی و گرد هم آمدن عده ای حول محورهای طبقاتی در دانشگاه را فراهم آورده است ،شایسته و بایسته شرایط امروز نیست.با تمامی احترامی که برای رفقای جبهه موسوم به چپ کارگری قائل هستم اما پیشنهاد میکنم خود همین رفقا مطلب پریسا را در مورد(تناقض دو استراتژی، رد پای جنبش دموکراسی خواهی در جنبش کارگری - پریسا نصر آبادی ٢٠٠٧ - تیر ١٣٨٦ ) را بازخوانی کنندو ببینند چیزی که خود زمانی در اعلام ان توافق نظر داشته اند تا چه حد رعایت کرده اند؟ جای رفرم در رفتارهای شما کجاست؟ در طرف دیگر،از اینکه این رفقا به دلیل وجود مشکلات لاینحلی ازاین جبهه جدا میشوند هیچ مشکلی نیست ولو اینکه از مبادیان آن باشند اما اعلام این موضوع که این جبهه منحل و مختومه است نه تنها معقول و سنجیده نیست بلکه تقض آشکار حقوق سایر رفقائی است که خواه موافق و خواه مخالف ایشان ، خود را متعلق به این جریان میدانند.باید با این نوع برخوردها از جانب هر دو طرف این بیانیه که درآن حقوق دموکراتیک فعالین به رسمیت شناخته نمیشود مقابله و انتقاد کرد.

Sunday, October 28, 2007

!تشکل مستقل سراسری دانشجویان ناگزیر از دفتر تحکیم عبور میکند

نظم نوین جهانی و لایه چینی های طبقاتی آن در بطن خود آبستن اوج گیری اکثریت کارگران به مثابه بردگان مزدی است .تلاش فعالین و مبارزان سوسیالیست برای الغای این توحش دنیای سرمایه و برپائی دنیائی آزاد و برابر که در آن خبری از فقر،گرسنگی،تبعیض و... نباشد همیشگی و خستگی ناپذیر است. مبارزه کارگران برای رفع تبعیض مادامی که ستم طبقاتی سرمایه داری وجود دارد خود رابه طبقات دارا تحمیل میکند. سوسیالیسم به پا خیز برای رفع تبعیض را معلمان فریاد میزنند.سوسیالیسم یا بربریت را دانشجویان میگویند.و کارگران با شعار آزادی،برابری،حکومت کارگری، تابوت قانون کار جمهوری اسلامی را روی دستان خود حمل میکنند .زنان در 8 مارس به عنوان روز رسمی خود در اعتراض به تبعیض و نابرابری به میدان میآیند.همگی اینها نشان از پیشروی چپ و مشخصا وجود یک قطب قوی و توده ای سوسیالیستی دارد.همگی اینها میتواند چشمهای سرمایه داری و گرایشات رفرمیستی جنبش کارگری و نهادهای وابسته به آن همچون دفتر تحکیم وحدت دانشگاه را از حدقه بیرون بیاورد.در این میان نقش جنبش دانشجوئی به عنوان پیشروان آگاهگر و به مثابه حساسترین قشرکارگران در جامعه بسیار ملموس و قابل تامل است.یک پای همه اتفاقات اخیر در ایران در دانشگاه بوده و این نیازمند روشن کردن وضعیت دانشجویان ومبارزه آنها در پیشروی سوسیالیسم در ایران است.قدمت جنبش دانشجوئی به همان سالهای تاسیس دانشگاه تهران و بلکه پیش از آن نیز بر میگردد. در سال 1313 چندی پس از تأسیس دانشگاه تهران و 1315 اعتصابهایی توسط دانشجویان پزشکی و تربیت معلم صورت گرفت. در سال 1316 نیز دانشجویان دانشکده حقوق در اعتراض به هزینه های بیهوده برای آماده ساختن دانشگاه جهت بازدید ولیعهد، در کلاسها حاضر نشدند. آنها شکایت داشتند چرا اکنون که اکثر روستاها، امکانات آموزشی ندارند ولی بیش از 120000 ریال برای خرید ادکلن جهت معطر کردن سالنهای دانشگاه هزینه شده است؟این تحرکات ازاولین جنبشهای اعتراضی دانشجویان بود که در مقابل سرمایه داری شاه وسلطنت قد علم کرد اما در سالهای 29 تا 32 درست در هنگامی که جریانات چپ و کارگری علیرغم غیر فانونی بودنشان میکوشیدند با سازماندهی تشکلهای دموکراتیک و مردمی از جمله انواع اتحادیه هاو سندیکاها ،دیکتاتوری و استعمار حاکم بر کشور را تضعیف کنند،<دکتر مصدق >در هیئت نخست وزیر قسم نامه اش رابرای وفاداری به <نظام سلطنت مشروطه ایران> بر پشت قرآن مینوشت و برای <اعلیحضرت همایونی> ارسال میکرد.اما با توجه به تمامی مشکلات اتحادیه دانشجویی دانشکده های پزشکی و داروسازی و دانشکده های فنی، ادبیات و کشاورزی به اعتبار جنبشهای کارگری جهان در این دوره از تغییر و تحولات جهانی و رشد تشکلهای مستقل توده ای تشکیل شد.در این میان دو گرایش دیگر دانشگاه (اسلامیون و ملیون) به ترتیب با ایجاد انجمن اسلامی و سازمان صنفی دانشجویان دانشگاه تهران خود را سازماندهی کردند.اوج اعتراضات و فعالیت تشکلهای دانشجوی متاثر از فضای این دوره را در 16 آذر 1332 و1 بهمن 1340 میبینیم.عمده فعالیتها و تحرکات این دوره در اعتراض به وضعیت اداره کشور و حاکمیت سرمایه داری و بینش ضد امپریالیستی خلقی در این دوره است. کشمکش ناسیونالیسم،مذهب و فضای رو به رشد مدرنیته با سوسیالیسم و" اعتبار کمونیسم" در این دوره باعث شده بود که محافل دانشجوئی با تمامی خصلتهای تعرضی و مبارزاتی خودشان محفل تظاهر به کمونیسم وعقاید مارکسیستی شوند؛اما این گرایشات که بیشتر متاثر از چین و مائو بود حول محور پوپولیستی خلق و مبارزه برای الغای سرمایه داری بود.پس از قیام 57 ،فضای سرکوب جمهوری اسلامی که از اواخر دهه 50 تا اوایل دهه 70 گریبان فعالین دانشجوئی وکارگری را گرفت، با قتل عام و تصفیه دانشگاهها و محافل کارگری به خیال پایان دادن به طاعونی بود که گریبان سرمایه داری را گرفته بود. کشتار وحشیانه زندانیان سیاسی سال67 و برخوردهای نظام جمهوری اسلامی، از ترس فاحشی خبر میداد که تنها میشد به این شیوه آرامش کرد .آنچه از چند سطر تاریخ در این زمینه بر میآید ماهیت ضد سرمایه داری مبارزات دانشجویان از بدایت امر بوده است، قصد مصادره مبارزات دانشجوئی به نام چپ را ندارم اما برخی از دوستان تحکیمی در قامت گادفادرهای جنبش دانشجوئی و مبارزات آن از در مالکیت روزهائی همچون 16 آذر سخن پراکنی میکنند که باید به آنها بگویم لطفا کمی از توهم خارج شوید و بدانید که اگر قرار باشد این روز متعلق به خطی سیاسی باشد ،آن چپ و مشخصا دانشجویان کمونیست دانشگاه است. پس از خزیدن اصلاحات در میان جنبش دانشجوئی و شکست مفتضحانه دوم خرداد و هو شدن خاتمی در دانشگاهها ،دیگر بار تلاش جمهوری اسلامی برای مهار سرکشیهای جوانان پرشور انقلابی شکست خورد، اما نقطه قابل تامل در این زمینه رشد تصاعدی جنبش سرنگونی بود که هر چند در ابتدای امر با فضای دو خرداد و با رنگ و لعاب اصلاحات به میدان آمد ، اما هرچه پیش رفتیم این جنبش و این بستر رادیکال تر و قوی تر به سمت سوسیالیسم کشیده شد به شکلی که امروز ادبیات مارکسیستی به عنوان پس زمینه نوشته های اعتراضی و تحلیلی دیده میشود.راست ،دو خرداد و تحکیم با تمام شعارها و راهکارهای خودش به حاشیه رانده شده و جنبش سرنگونی به شدت تحت تاثیر چپ رادیکال کارگری است .دانشجویان خود به عنوان بخش آگاهتر طبقه کاگران همیشه به عنوان یک پای اعتراضات در صحنه بوده اندو تاثیربه سزائی در پیشروی و آگاهی جمعی مردم برای خلق آفرینش های جمعی در قالب اعتصاب،اعتراض،تحصن و...داشته اند.پس از طی مراحل گذار در سالهای اخیر و بی آبرو شدن بیش از پیش راست ،جوانان و دانشجویان آلترناتیو سوسیالیستی را در مقابل جبهه بربریت، در اوج سرکوب و خفقان در تهران و در قلب دانشگاه طلب میکنند. تغییر دیدگاهی چپ و کمونیسم در دانشگاه از خرقه خلقی و مذهبی و جایگزین شدن سوسیالیسم علمی و مارکسیسم انقلابی موجب شده است که سوسیالیم و مقولات مرتبط آن از پیله ایثار و جانفشانی سکتاریستی وآوانتوریستی خارج شده و هرچه بیشتر در میان مردم جای خود را باز کند.میبینیم که به راحتی مردم از طبقه کارگر و سرمایه دار سخن میگویند،نقد میکنندو به دنبال پائین کشیدن مفت خوران جامعه طبقاتی هستند و آنها را در هر پوششی دشمن درجه اول و اصلی خود میدانند.در این میان نقش دانشجویان ،آگاهگران و روشنفکران در هدایت این سیل خروشان در کانالهای رادیکال کارگری در راستای تقویت و انسجام برای وصول پیروزی نهائی بسیار حساس و تعیین کننده است. اما پس از شکل گیری اعتراضات و اعتصابهای کارگری ،دانشجوئی و زنان در مراسمهای مختلف و بالا بردن پلاکاردهای چپ و سوسیالیستی که همگی برخواسته از اردوگاه چپ جامعه بود،راست در همه اشکال خودش فریاد زد که اینها فرصت طلبی است،نشان دادن پرچم جلوی دوربین و رسانه هاست،ادعائی که امروز هم توسط نهادهائی همچون تحکیم وحدت تکرار میشود.عزیزانی که اعتراض سیاسی را در نامه نوشتن به احمدی نژاد و برگزاری مراسم دعای توسل در مسجد دانشگاه میدانند فارغ از این درک پایه ای هستند که امروز خواسته اکثریت مردم ایران و دنیا بر پایه سکولاریسم است.همگی اینها ماهیت دموکراسی خواهی و عمق مطالبات تحکیم را نشان میدهد.قبلا بسیاری این آیه های تحکیم را پرستیده بودند ودر تب الاهواز و هخا و آذربایجان میسوختند و هذیانهای راست به نام چپ تلاوت میکردند.اما خود تحکیم که ویرانه های دو خرداد را در آستین داشت ، از این فضا دور شده و از شبح لنین در فضای جامعه سخن گفت و ساعت 7 صبح با همه دارائی 6 نفره اش جلوی پلی تکنیک بست نشست تا هم به فضای پلیسی 18 تیر کمک کند و هم از ترس اینکه چپ مجددا با برگزاری اعتراض خود و برافراشتن پرچمها و مطالباتش خبر ساز این روز باشد ،خود را در دام آوانتوریسم بی فایده ای انداخت که تنها نتیجه اش میتوانست روی خبر آمدن تحکیم باشد .چنین حرکتهائی اپورتنیستی از خصلتهای تحکیم است که برای نجات موقعیت به خطر افتاده اش دست به چنین فعالیتهائی میزند.جنبش چپ و سوسیالیستی تنها در داشگاه دنبال نمیشود بلکه بستر اصلی آن در کارخانه ها و در میان توده های مردم است.از این رو اینگونه موضع گیریهای نهادهای معلوم الحالی همچون تحکیم تنها ضعف سران آن و به طبع سران رژیم را از درک وضعیت موجود نشان میدهد .ضدیت تحکیم با چپها تلاشی شبیه لجن پراکنیهای افرادی همچون فخرآور ،سازگارا ،افشاری ،محمدی و... در ورژن داخلی است.هرچه پیش میرویم فضا پلاریزه تر میشود و دو قطبی جامعه پررنگ تر میشود.این با ر حضور چپ در تریبون آزاد پلی تکنیک و بر افراشتن شعارها ومطالبات سرخ ،فضا را برای تحکیم و راست غیر قابل تحمل کرده و موجبات حمله به چپ را برای ایشان فراهم آورده است. برگزاری این تریبون توسط دو طیف دانشجویان سوسیالیست پلی تکنیک و انجمن اسلامی پلی تکنیک بود که آقایا ن تحکیم در تلاشند آن را به نام خود مصادره کرده و در یک نمایش تبلیغاتی از فضای اعتراضی پلی تکنیک به نفع خود سوء استفاده کنند .جالب است که تحکیم در تلاش است که با فرا فکنی نیت خود را به چپ دانشگاه بچسباند و ادعای خوش نیتی کند، امری که کاملا از موضع گیری و نقد یا بهتر بگویم (کوبیدن چپ )بر میآید.چپ در آن تجمع هم پایگاه داشت ،در 30 مهر بیانیه دانشجویان سوسیالیست پلی تکنیک،جمعی از دانشجویان چپ و دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب خوانده شد که مورد استقبال حاظرین در تجمع قرار گرفت.امر دیگری که جالب توجه است و تحکیم در توهم آن و با علم به عمق این بد فهمی همچنان بر ان پا فشاری میکند انتخابی بودن اعضای انجمن اسلامی است که با اکثریت آراء ،به اصطلاح اعتراضات و خواسته های دانشجویان را نمایندگی میکنند.اما این امر بر تمامی دانشجوان روشن است که انتخابات انجمن اسلامی پلی تکنیک امری با برنامه قبلی و با رایزنی ها و لابی های فراوانی توسط رتبه داران تحکیم صورت میگیرد.از این رو از دست دادن پایگاهی به نام پلی تکنیک برای تحکیم بسیار حیاتی و غیر قابل باور است و در تلاش است با ایجاد فضاهای آوانتوریستی وغیر رادیکال و کاملا همسو با رسانه هائی همچون صدای آمریکا و بی بی سی در کنار دوستان انحصار طلبشان چپ را به آتش بکشند.اما کمونیستها در مقابل همه انگ ها وآزارها در صف اول مبارزه برای آزادی و برابری ماندند و امروز به جائی رسیده اند که نهادهای راست، چه اصولگرایان و چه دو خردادیها از شبح لنین و چه گوارائیسم میهراسند. جامعه به پیش میرود و مطالباتش را میخواهد .این جنبش از پائین تقویت میشود ،از دل توده های زحمت و کار بر آمده و حمایت میشود و برای وصول موفقیت در برقراری آینده ای روشن و انسانی ناگزیر از راست و تحکیم و امثالهم عبور میکند.این مطالبات و خواسته ها که در دانشگاهها ،در کارخانه ها در اعتراضات زنان ودر میان مدافعین حقوق کودک میبینیم، از آن جبهه سومی است که دارد فریاد میزند.اما در این میان پاسیفیسم نیز در باتلاق خود دست و پا میزند.ابراز اینکه تعدادی از دانشجویان مهربان و خوش قلب که تنها دغدغه آنها آزادی همکلاسیهایشان است و آمده اند تا در نهایت حسن نیت برگزار کنندگان تجمع به احمدی نژاد و شاهرودی نامه بنویسند جزو این دسته هستند.اما اصلاح طلبان که درآستانه انتخابات برای مقابله با اصولگرایان به یک نمایش تبلیغاتی نیاز داشتند مثل همیشه از بستر تحکیم استفاده کردند و این نقش را به انجمن اسلامی پلی تکنیک دادند. در این میان تلاش دو خردادی های شکست خورده برای اصلاح طلب نشان دادن مردم در رسانه های داخلی و خارجی با شوک سرخ فعالین چپ راه به جائی نبرد.این جریانات زمانی رخ داد که راست و شکست طلبان با تمام توان 16 آذر ووقایع آن را اتفاقی و بدون سازماندهی و پایگاه میخواندند. جنبش سوسیالیستی در داخل و خارج ایران تحت تاثیر استیلای کاپیتالیسم و با سازمانیابی خودش در این شرایط افق متفاوتی را پیش رو دارد و آلترناتیو متفاوتی را طلب میکند. دانشجویان چپ دانشگاههای ایران نیز، متاثر از جنبش ضد سرمایه داری در سراسر دنیا و افول نظم نوین جهانی ،به سوی سازماندهی و تشکل های مستقل خود پیش میروند،امروز در آستانه ایجاد یک تشکل مستقل سراسری دانشجوئی وبرپائی مجامع عمومی هستیم.آنچه واضح و روشن است چرخیدن جامعه در مجموع به چپ و یکدست شدن مطالبات مردم در اعتصابها و اعتراضات مردمی است. آنچه از رفتار تحکیم و برخوردهایش برمیآید ،خداحافظی با قلب تپنده جنبش رادیکال دانشجوئی برای برقراری جامعه ای آزاد وبرابر در اعتراضات دانشجوئی است.از این رو به تمامی نیروهای راست و دفتر تحکیم نیز باید بگویم نقشی که به شما داده شده راهی است که قبلا دوستان سوسیال-دموکرات پیموده اند .خوش خدمتی در این راه کوبیدن آخرین میخها بر تابوت جریان لیبرال و راست دانشگاه است.با چنین تواصیفی تحکیم نه تنها نمیتواند نماینده جنبش رادیکال و آزادیخواه دانشگاه باشد، بلکه کاملا نهادی در راستای قوانین نا برابر وضد انسانی راست در همه اشکالش است.بنا براین به همه دوستان راست وتحکیمی اعلام میکنیم 16 آذر جائی برای ابراز شعارهائی همچون رفراندوم،دموکراسی پارلمانی و سرودهای فاشیستی همچون ای ایران نیست...

Wednesday, October 24, 2007

احمدی نژاد با چه اجازه ای به دانشگاه تهران می آید؟

بالاخره بعد از کشمکشهای تبلیغاتی احمدی نژاد در دانشگاه کلمبیا و سپس نشست سازمان ملل سخن گفت.سران آمریکائی با ترتیب دادن برنامه دانشگاه کلمبیا قصد داشتند جنایات جمهوری اسلامی را پیش از سخنرانی احمدی نژاد در سازمان ملل به جهانیان یادآورشوند،در همین راستا و در زمانی که احمدی نژاد جهانیان را به آغوش اسلام دعوت میکرد مجلس نمایندگان آمریکا لایحه تروریستی خواندن سپاه را با اکثریت قاطع آرا از نظر گذراند تا در عین اعمال سیاستهائی برای تحریمهای بیشتر علیه ایران زمینه را نیز برای گسترش تنفر وانزجار جامعه جهانی از جمهوری اسلامی ایجاد کند .آنها قصد داشتند تا با اشاره به جنایتهای جمهوری اسلامی در زمینه اعدامها و موضوعاتی همچون دستیابی به انرژی هسته ای و هولوکاست وی رابه چالش بکشند.لی بولینگر در سخنان خود احمدی نژاد را یک دیکتاتور کوچک وستمگر خواند وبا اشاره به نقض حقوق آمریکائی-ایرانی هائی همچون تاجبخش ،عظیما واسفندیاری از وی به شدت انتقاد کرد.بولینگر با حمله به مواضع ضد اسرائیلی جمهوری اسلامی ،نهایت نگرانی خود را از برخورد با اقلیتهای مذهبی در ایران ابراز داشت، و احمدی نژادرا با قوانین حقوق بشر مصوب سرمایه داری مرتجع جهانی محکوم کرد.وی از احمدی نژاد خواست که به مانند آمریکائیها این آزادی را محیا سازد تا وی با دانشجویان ایران صحبت کند.تمامی دغدغه های رئیس دانشگاه کلمبیا متوجه دفاع از سیاستهای جنگ طلبانه آمریکاو گاها فقط "دولت احمدی نژاد" میشد.احمدی نژاد نیز در جواب وی سخنانی مشابه در دفاع از سیاستهای خود وجمهوری اسلامی ارائه داد.احمدی نژاد سخنان بولینگر را بی احترامی به شعور حاظرین خواند و اعلام کرد که جواب سخنان وی را نمیدهد بلکه سخنانی را ارائه میدهد که از قبل آماده کرده بود؛وی در این نمایش میدیائی که توسط سران آمریکائی ترتیب داده شده بود در نقش یک کمدین موجبات تفریح حاظرین را به ارمغان آورد.اظهار اینکه در ایران همجنس باز نداریم اوج شیرین کاریهای دیکتاتور جیبی بود.اما در حاشیه این گفت و گو تعداد زیادی از دانشجویان ایرانی وآمریکائی در یک تریبون آزاد شرکت کرده و به ارائه بحث پرداختند.حاشیه ای که در واقع نکته اصلی و قابل تامل این دیدار بود.در این تریبون دانشجویان وجوانان آمریکائی با انتقاد از سیاستهای جنگ طلبانه و تروریستی هر دوکشور راه حل های خود را ارئه دادند .استفاده ابزاری هر دو طرف این دعوا از فضای دانشگاهها زنگ خطری را برای دو کشور به صدا در میآورد.احمدی نژاد که چندی پیش در پلی تکنیک تجربه تلخی را کسب کرده بود ،این بار در حرکتی مشابه از طرف آمریکائیها در فضای دانشگاه مورد اعتراض و بی مهری جوانان آمریکائی وایرانی قرار گرفت اما طرف دیگر این جنگ نیز از اعتراض جوانان سراسر دنیا و مخصوصا حاظرین در محل در امان نبود. دراین روزمخالفت با سیاستهای جنگ طلبانه و تروریستی دو طرف این دعوا از سوی جوانان و دانشجویان ایران و آمریکا محکوم شد .هر دوکشور از دانشگاه به عنوان تریبون سیاستهای ضد انسانی خود استفاده میکنند که با اعتراضات دانشجویان مواجه میشوداما در این میان مسلما فضای اعتراضی ایران با آمریکا متفاوت خواهد بود. جنبش ضد سرمایه داری در هر دو کشورمنتقد وضعیت موجود است؛اماآنچه کار را برای احمدی نژاد دشوارتر میکند اینکه درایران یک قطب سوسیالیستی قوی در دانشگاه زنگ خطر را در یک قدمی حاکمیت به صدا در آورده است،رو در روی حکومت اعتراض میکند و قدرت سیاسی میخواهد.وقایع اخیر در دانشگاههای ایران همگی از پیشروی این نیروی سوسیالیستی در توازن قوا با رژیم خبر میدهد.تلاش جمهوری اسلامی برای نظامی کردن فظای دانشگاه در جهت تبلیغات ضد انسانی خود در سال جدید ابعاد دیگری دارد که مشخصا با جریمه های سنگین انظباطی ،زندان ،شکنجه و اخراج خود را نشان داده است. احمدی نژاد در اول مهر به تمامی نهادهای دانشگاهی دستور اکید صادر کرده تا با محدود کردن فضای سیاسی و اعتراضی دانشگاه ،بستر مناسبی برای حضور دولت و حکومت در دانشگاه ایجاد کنند.اما دانشجویان دانشگاههای مختلف در اطلاعیه ها وپیام های خود به جمهوری اسلامی تذکر داده اند که محیط دانشگاه فضای مانورهای دیکتاتوری سرمایه دار اسلامی نیست.مطالبات رادیکال دانشجوئی در میان سطور اطلاعیه ها دیده میشود ؛اما نکته حائز اهمیت تاکید هر چه بیشتر دانشجویان آگاه وپیشرو برپیوند جنبش دانشگاه با سایر جنبش های اجتماعی ست.وجود این آگاهی و این خواست دانشجویان موجب میشود که دانشگاه فقط مکانی برای اعتراضات صنفی دانشجویان نباشد، ما به درستی میدانیم که دانشجو طبقه نیست ؛از این رو امسال بیش از 3.5 میلیون دانشجو به نمایندگی از مردم ستمدیده، دولت فقر وبیکاری ، حکومت نابرابری و ستم طبقاتی را به چالش ومبارزه میکشند.در این میان احمدی نژاد قصد دارد به بهانه شرکت در مراسم آغاز رسمی سال تحصیلی جدید روز 9 مهر ماه در دانشگاه تهران حضور یابد.وی که دولتش را مهرورز نامیده بود میخواهد به استقبال مهر برود.مهری که با بی مهری تمام که نه، با بی احترامی و تعرض، با شکنجه و زندان آغاز شده است.احمدی نژاد خود را و جمهوری اسلامی را به دوئل با جنبش دانشجوئی دعوت کرده واین طبعات سنگینی را برای جمهوری اسلامی به دنبال خواهد داشت.سوال اینجاست احمدی نژاد با کدام پشتوانه وآبروئی میخواهد تجربه تلخ 20 آذر راتکرار کند؟ او مزه برخود دانشجویان آگاه را در پلی تکنیک چشیده است.چنین برخوردی با عمید زنجانی در مراسم معارفه دردانشگاه تهران ودر شیراز با باهنر وپور محمدی نیز انجام شد.این باراحمدی نژاد میخواهد در قلب دانشجویان ، سیاستهایش را برای شیفتگان اسلام سیاسی وتروریسم ارتجاعی در سراسر دنیا مخابره کند.سران دانشگاه از برخورد دانشجویان با چنین نمایشهائی هراس دارند، به همین خاطر عمید زنجانی ریاست دانشگاه تهران که در اوایل قیام "رئیس کمیته انقلاب اسلامی در منطقه ژاله وفرح آباد "بوده است؛ در گفته های اخیر خود به دانشجویان توصیه کرده است که از وقایع پلی تکنیک درس بگیرند وبدانند که چنین برخوردی با مسئولین عواقبی این چنینی در بر خواهد داشت.در سوی دیگر نیزآستان بوسان رژیم و روسای سینه چاک دانشگاههای تهران درپوشش نمایندگان جامعه دانشگاهی ایران به کمک احمدی نژاد رفته اند وبا سوالاتی به مراتب احمقانه تر از سخنان بولینگردر راستای انجام وظیفه خود به جمهوری اسلامی در نامه ای ازرئیس دانشگاه کلمبیا خواستند که در سفر خود به ایران از نزدیک با نمایندگان دانشگاههای ایران به بحث بنشیند و پاسخگوی 10 سوال آنها باشد.جالب است که پاسخ تمامی سوالات این حضرات را هر کودکی میداند.اینها سوالات ودغدغه های دانشجویان ودانشگاههای ایران نیست،لطفا این حضرات از منبر دانشگاههای ایران پائین بیایند وبه اخطار دانشجویان پلی تکنیک توجه کنند که باید دانشگاه را به صاحبانش باز گردانند.طراحان این سوالات هدف خاصی را دنبال میکنند وآن توازن قوا در مبارزه با همتای آمریکائی خودشان است .روسای دانشگاههای هر دو کشور خارج از مباحث انسانی، علمی و دانشگاهی که در شان یک انسان آزاده وفهیم باشد تنها به رو کردن ماهیت خود و خدمت کردن به نظام ننگینشان میپردازند .و در این میان دانشجویان دو کشور مطالبات دیگری را دنبال میکنند،افق دیگری را برای خود متصور هستند ودغدغه های متفاوتی در سر دارند.جالب است که روسای معتبر ترین دانشگاههای ایران همچون تهران،شریف،علم وصنعت،پلی تکنیک،شهید بهشتی و...با تمام توان وقوای خود با این سوالات به جنگ سیاستهای آمریکا رفته اند.سوالاتی که امروز در ایران یک بقال،نانوا،خیاط و یا راننده تاکسی جوابش را میداند.پیشنهاد میکنم این روسای تشریفاتی و انتصابی کمی به نشریات دانشجویان دانشگاههای خود سر بزنند تا نقد سیاسی را یاد بگیرند،تا بدانند که مشکل امروز دانشجوی ایران با آمریکا این نیست که چرا رسانه های آمریکا علیه احمدی نژاد هیاهو میکنند؟ یا اینکه چرا آمریکا در جنگ به عراق بمب میداد؟ و یا چرا آمریکا دولت مصدق را سرکوب کرد؟.مشکل دانشجویان ایران با آمریکا همان مشکلی است که با جمهوری اسلامی نیز دارند همان نقد طبقاتی ای است که شبح اش بر روی سر خود رژیم نیز به پرواز درآمده . ازاین رو چنانچه قرار باشد گروهی ،شخصی و یا سازمانی با جامعه دانشگاهی ایران صحبت کند باید با دانشجویان واساتید واقعی و مبارز دانشگاه بحث کند و جوابگوی آنان باشد.جامعه دانشگاهی ایران وکلای خودرا نه از میان گنجی ها وعبادی ها انتخاب میکند ونه جنایتکاران دیروز را در پوشش نمایندگان امروز خود میپذیرد.تلاش برای نفوذ حاکمیت در دانشگاه واستفاده ابزاری از این محیط انسانی ومبارزاتی برای اعمال سیاستهای ضد انسانی محکوم به شکست ودست وپا زدن دولت در باتلاق آگاهی است.اما احمدی نژاد قصد دارد در دانشگاه تهران دستاوردهای نیویورک را برای ایرانیان شرح دهد و با ایجاد فضائی کاملا آرام ومساعد به ایراد سخنانش بپردازد ، حضرات جمهوری اسلامی باید بدانند که سخن چرانی هایشان به درد دانشگاه نمیخورد ،اینجا دانشگاه است نه سفر استانی به مناطق محروم کشور و نه وراج خانه ای به نام سازمان ملل.احمدی نژاد و سخنانش برای دانشگاههای ایران و سوالات دانشجویان ایران بسیار کوچک است .ادبیات وی بر پایه تحقیر ونفی انسانهاست،سخنان او تنها به مضاق چماق به دستان بسیج ومزدوران سپاه پاسداران اسلامی میخورد نه فعالین جنبش آزادی خواهی و برابری طلبی .احمدی نژاد در سخنان نشست سازمان ملل خود از زنانی دفاع کرد که هنوز به شیوه قرون وسطائی سنگسارشان میکند ،از حقوق بشری صحبت کرد که فرزندان آفتاب وباد را در توده های خاک خاوران دفن میکند،از هویت ،ملیت و فرهنگی گفت که فرزندانش را دسته دسته به دار میکشد ،از فقر و محرومیت وتضاد طبقاتی ای سخن گفت که خود کارگران وستم دیدگانش را به زندان وشلاق وشکنجه محکوم میکند.از فریب و تزویر ودروغ گفت که خود نماینده شایسته آن در سازمان ملل بود،از نقض قوانین و حقوق بین المللی گفت که خود سردمدار پایمال کردن آن است،از تهدید و ترعیب نظامی گفت که خود هر روز زیر گوش کوچک و بزرگ جامعه ، پچ پچ که نه، فریاد میزند و درنهایت احمدی نژاد از عدم توانائی ساز وکارهای بین المللی برای مهار مشکلات ورفع چالشها گفت و جواب همه اینها را در کتابهای آسمانی و عجل فرجهم داد.بله احمدی نژاد مدافع نابرابری زن و حقوق خانواده به عنوان کارخانه تولید نیروی کار است،خانواده و ارزشی که درآن زنان به اندازه نصف بیضه مردان ارزش دارند .بله جمهوری اسلامی مدافع حقوق بشرمدل اسلامی است که در آن هم جنس باز وجود ندارد.حقوق بشری که در آن مسلمان بر تصرف جان ومال غیر مسلمان ولو با کشتن اش محق است.حقوق بشری که مخالفان سیاسی اش را در کوره های آهک پزی میسوزاند .فرهنگی که هر دقیقه از رادیو،تلویزیون ومطبوعاتش برای نقب زدن به کانالهای کثافت ارتجاع و کهنه پرستی استفاده میکند.فقر و تضاد طبقاتی ای که مردم در اسارت اش خودرا به آتش میکشند. تزویر ودروغ وریا ئی که از سر و روی حاکمان آز و سرمایه میبارد. روابط بیمار بین الملل و تهدید نظامی ای که خود علمدار رشید اش!! است.نا کار آمدی وبی لیاقتی ای که خود شایسته ترین مصداق آن است.جالب است که جانیان بشریت متمدن در سازمان ملل برای یکدیگر از قانون وحقوق بشر صحبت میکنند .تلاش گردن کشان سرمایه داری چه به شکل اسلامی و چه در سیاق آمریکائی برای به مسلخ بردن کارگران وزحمت کشان جامعه در برابر تعاریف اپورتونیستی از حقوق بشر و قانون است.عمر این لفاظی ها به پایان آمده،احمدی نژاد با حقوق بشر اسلامی ،در مقابل حقوق بشر آمریکائی صف میکشد،در حالی که حقوق بشردر زندانهای گوانتانامو واوین در جنگهای عراق ولبنان به دار آویخته میشود.احمدی نژاد با این کوله بار قصد رفتن به دانشگاه تهران را دارد،دانشگاهی که در 16 آذر سراپا شعله های سرکش اعتراض بود.اما لازم است به عنوان دانشجوئی از نسل امروز که طعم حقوق بشر را در اوین و زندانها و شکنجه گاه های جمهوری اسلامی چشیده است به ایشان یاد آوری کنم که همین دانشجویان 16 آذر وانقلابی بودند که سنگ جنبش دانشجوئی را در همان بدایت امر تاسیس دانشگاه تهران بنا نهادند. مبارزه امروز دانشجویان در تمامی عرصه ها محصول سالها خشت روی خشت گذاشتن رفقائی است که گرچه امروز یادشان در خاطرمان است اما راهشان ادامه دارد، چون هنوز سرمایه داری ادامه دارد چون هنوز ارتجاع مذهبی ادامه دارد و چون مادامی که اکثریت بردگان مزدی اسیر هیولای دست ساز خود هستند این مبارزه ادامه خواهد داشت.احمدی نژاد باید متوجه باشد که پرونده جنبش دانشجوئی اسنادی از مبارزه خونین هزاران دانشجوئی را درخود دارد که هر کدام منادی انسانیت وآزادگی بوده اند.دانشگاه تهران در بدایت امر با پدیده برابری واهی ومبارزه ضد سرمایه داری عجین بوده است.سخنان احمدی نژاد در دانشگاه کلمبیا مصداق کامل این ضرب المثل بود که "موش تو سوراخ نمیرفت ،جارو به دمش میبست" ؛او که خود با جائی در میان دانشگاه ودانشجو ندارد این بار مهمان نیز دعوت میکند. این اخطار را قبلا در پلی تکنیک داده بودیم و این بار نیز به احمدی نژاد یا هر شخص دیگری از صدر تا قعر این نظام میگوئیم که به دعوت چه کسی به دانشگاه میروید؟و با چه اجازه ای مهمان دعوت میکنید؟برای کدام مخاطب سخنرانی میکنید؟جوانان ،دانشجویان وزنان امروز را به کدام افق و آینده بشارت میدهید؟جواب جنبش آگاه و مبارز دانشجوئی به چنین برنامه هائی از پیش روشن است.دانشگاه مکانی برای اشاعه آزادگی و انسانیت مدرن ومتمدن است نه تریبونی برای ترویج تروریسم وکشتار واستبداد،دانشگاه سرمایه بی سرمایه گان است .مادامی که دانشجویان ،کارگران،زنان و فعالین حقوق آزادگی و انسانیت در زندانهای سرکوب و خفقان چه در جمهوری اسلامی وچه در آمریکا به سر میبرند ،فضای دانشگاهی امنیتی برای سران جنایت جهانی ندارد.این جنگی است که شیپورش را خود حاکمان اسلامی وآمریکائی در دو بعد داخلی و خارجی زده اند. اینها بازی با زمان است ،جمهوری اسلامی میداند که با چه نیروئی سرنگون خواهد شد ... برخورد غیر انسانی وغیر حقوقی رژیم با دانشجویان،روزنامه نگاران و فعالین سیاسی اجتماعی نسبت به زندانیان ایرانی- آمریکائی مهر تائیدی براین آگاهی درونی است.تعیین قرار وثیقه های سنگین برای جوانانی از نسل کار وزحمت به معنای بیم وهراس از آزادی اندیشه و عصیان است.













 
[Valid RSS]