Wednesday, February 20, 2008

گفتگو با ی. صفایی

خوانندگان گرامی آقای ولدبیگی یکی از فعالین جنبش کارگری و دانشجوئی ایران است. حضور در کارخانههائی همچون ایران خودرو دیزل، ماشین سازی پارس، پتروشیمیهای کرمانشاه، کردستان و ایلام، فازهای 4و5 عسلویه در بوشهر و همچنین دانشگاه موجبات ارتباط مستقیم او را با کارگران و دانشجویان فراهم آورده است. شرکت در اعتراضات و اعتصابهای کارگران ایران خودرو دیزل در سال 84، ماشین سازی پارس در سال 85، حرکت دانشجویان در بهار و آذر 85، از دلایل بازداشت و زندانی شدن مکرر وی در سالهای اخیر بودهاند.
آقای ولدبیگی با توجه به سوابق مبارزاتی شما اولین سئوال من این است که:
نقش جنبش چپ در خیزشهای کارگری چقدر توانسته مثمر ثمر واقع شود و شما به عنوان یک فعال کارگری این نقش را چگونه ارزیابی میکنید؟
در پاسخ به این سوال لازم است ابتدا تعریفی دقیق از جنبش چپ داشته باشیم. آنچه که باید باشد در تقابل با آنچه وجود دارد پاسخ این سوال از نگاه من است. جنبش چپ تعریفی به وسعت همه جامعه دارد. ما جنبش چپ را همانی میدانیم که خیل عظیم توده های کار و زحمت را در بر بگیرد. طبیعتاً در این بین اقشار مختلفی وجود دارند که مجموعه اعمال و رفتارشان این تعریف را شکل میدهد و بر پدیدههای اطرافش تاثیر مستقیم میگذارد. جنبش چپ که پرچم آزادی و رهائی مردم را در دست دارد چیزی خارج از مردم و توده ها نیست، بنا براین با هر فشاری به رفاه، آسایش و معیشت مردم از جانب دولت خیزشهای کارگری نیز با پتانسیل و انگیزه بیشتری به میدان میآیند و مبارزه خود را با ماهیتی طبقاتی سازماندهی میکنند، تا جائی که جنبش چپ، امروز علنی تر و رادیکال تر با سوسیالیسمِ، آلترناتیو خود را مشخص کرده و در مقابل حاکمیت ایستاده است. با این توصیف باید بگویم، جنبش چپ همانی است که در خیزشها و اعتراضات به میدان میآید. جنبشی که از جانب روشنفکران سعی دارد خود را به کارگران بچسباند و تئوریهایش را به ایده سرسخت و نفوذ نا پذیر توده ها تبدیل کند، جنبش چپ نبوده، نیست و نخواهد بود بلکه جنبش ژنرالهای بی ارتش است که جائی در بین خواست اصیل کارگران ندارد. از این رو پیشروی خود کارگران برای به دست گیری امور و تصمیمات و تلاش هرچه بیشتر برای بالا بردن سطح آگاهی توسط کارگران در چند دهه اخیر و معرفی رهبران خود چشم اندازی روشن را در مقابل ما قرارداده است. نقش عملی شدن آگاهی کارگران در به دست گیری اعتراضات و خیزشهای اجتماعی بسیار امیدوار کننده است. این را میشود در مراسم یک مه،8 مارس و روز دانشجو در سالهای اخیر مشاهده کرد.
ضعفها و قوتهای جنبش کارگری و همینطور جنبش دانشجویی را چگونه میبینید؟
مبحث ضعفها و قوتهای جنبش کارگری بسیار مفصل تر از پاسخی کوتاه است. از این رو من فقط بخشی از این بحث را از دید خودم عنوان میکنم. بخشی از این ضعفها مربوط به عدم شناخت از جایگاه اجتماعی و پائین بودن آگاهی مبارزه با ماهیت طبقاتی است. آنچه باید از تودهها و خیل کارگران برخیزد مبارزه متحدانه، متشکل و آگاهانه است. این امر همانطور که علم رهائی طبقه کارگر نیز به روشنی به آن اشاره کرده، چیزی جز مبارزهای سیاسی و سازماندهی شده در قالب حزب کارگران نیست. آنچه متاسفانه بیش از هر چیزی جنبش کارگری ایران را در خود محصور و شکننده کرده، صنفی جلوه دادن مبارزات و اعتراضاتشان است. امری که با کوچکترین فشاری از جانب حاکمیت از طرف کارگران برای رد اتهام اعلام میشود. کارگران باید بدانند که سیاسی بودن، تشکل مستقل و سراسری داشتن در قالب اتحادیه و نهایتاً حزب داشتن برای کسب قدرت و اعمال مستقیم اراده اکثریت در اداره جامعه جرم نیست بلکه راه رهائی است. طبقه سرمایه دار در صدد است تا کارگران را در قامت بردگان مزدی به اسارت و صدقه طلبی بکشاند و در این میان تلاش دارد نهادها و سازمانهای خود را در قالب سندیکاهای رنگی به کارگران بفروشد. جنبش کارگری ایران هنوز تحت تاثیر جریانات سیاسی و طرز تفکر و سنتها از مسیر اصلی مبارزه فاصله دارد. اما همانطور که گفتم، نقش آگاهی طبقاتی به سرعت دارد به پیش میرود و به نیروی مادی تبدیل میشود. ضعف کارگران در نداشتن حزب، اتحادیه و نهادهای مستقل و علنی برای پیشبرد اهداف و خواستهای خود چیزی شبیه آنارک و سندیکالیسم و یا اکونومیسم در جنبش کارگری غرب است با این تفاوت که این وضعیت در ایران محصول یک مسیر معین مبارزه کارگری نیست بلکه جای پای جریانات سیاسی و ظاهراً کارگری در درون هستند که خواستار تمامیت و یا حفظ بخشی از حاکمیت موجود میشوند. این مسیر سیاسی که در به بند کشاندن کارگران به نام و اعتبار جنبش چپ اصرار و تلاش دارد، کارگران را با تعاریفی همچون " کارگر باید به دست خود رها گردد " به پیشگاه قانون و دولت میبرند. چنین جریانی سابقاً کارگریسم نامیده میشد که امروز نیز به وضوح میبینیم در جریان فشارهای حاکمیت با تعاریفی همچون حمله نظامی، انتخابات، تحریم اقتصادی و ... در کنار حاکمیت میایستند و خواهان حفظ آن با عبور از گرده کارگران میشوند. نداشتن شوراهای کارگری، عدم برگزاری مستمر و پیگیر مجامع عمومی و تصمیم گیری برای اداره سرنوشت و معیشت کارگران در هر محیط که پایه های هر مبارزه مستقل و کارگری است خود تاثیر همان خط استحاله چی و تعدیل گرای دوم خرداد و جنبش ملی – اسلامی است که بسیار با خواستهای سندیکائی در غرب متفاوت است.اما در پاسخ به بخش دوم باید بگویم که کارگران مسیر بازتر و روشن تری مقابل خودشان دارند. کافی است به اتفاقات اطراف خودمان نگاهی گذرا بیاندازیم، میبینیم که پیشروی آگاهی تودهها و فشار آنها به حاکمیت کار را به جائی کشانده که معلمان در اعتراضات خود علناً با پلاکادهای سرخ فریاد میزنند "سوسیالیسم به پا خیز برای رفع تبعیض" و یا خواسته دانشجویان در سراسر ایران "یا سوسیالیسمِ یا بربریت "است. زنان نیز در این بین و در بطن همه این اعتراضات نقش کلیدی و اصلی را ایفا میکنند. من در چند کشور منطقه کار و زندگی کردهام اما در هیچکدام طبقه کارگر به اندازه کارگران ایران رادیکال، سکولار و متعّرض نبودهاند. امری که به نظر من رابطه مستقیمی با فضای بعد از انقلاب 57 دارد، انقلابی که با خواستههای تودهای و برای رفاه و آسایش بیشتر و برای خدمت به مردم به خیابانها کشیده شد اما پس از انحراف از مسیر خود به دامان جنبش ملی- اسلامی خزید. تبعات این اوضاع و خفقان بیش از حد جمهوری اسلامی در اشکال و ابعاد گوناگون موجب شده تا مردم تحلیلی عمیقتر و منطقی تر نسبت به اوضاع خود داشته باشند. کارگران در این چند ساله همیشه در کشاکش با دولت بودهاند و این وضعیت موجب بی اعتمادی مردم و نا امن شدن اوضاع برای حاکمیت شده است. مذهب، ناسیونالیسم، فدرالیسم، میلیتاریسم و ...در میان کارگران منزوی و پوسیده شدهاند و جای آن را مفاهیمی همچون آزادی و برابری گرفتهاند. این امید به آینده...این نگاه طبقاتی کارگران به شرایط...اینگونه معرفی آلترناتیو در اعتراضات و پتانسیل بی پایانی که در لایههای زحمتکش دیده میشود، همگی از نقاط قوت جنبش کارگری در ایران است. قدر مسلم وظیفه سنگینی برای اتحاد، مبارزه و پیروزی داریم.وضعیت جنبش دانشجوئی نیز تحت تاثیر این فضا قرار دارد. دانشجویان به عنوان ظریفترین و آگاهترین لایه جنبش کارگری پایه های تئوری این جنبش را تقویت میکنند تا دو قطبی جامعه با پولّاریزه بیشتری نسبت به تسلط اکثریت به حرکت درآید. دانشجویان در این وضعیت در نقش رهبران سیاسی وارد میشوند و مبارزه اجتماع را به دانشگاه نیز میکشانند. اما این وضعیت موجب میشود که سطح بالای آگاهی و مطالبات رادیکال دانشجوئی در انتقادات و پلمیکهای سیاسی موجب دوری از کارگران و اقشار ضعیف جامعه شود تا جائی که بحثها و جدلهای بین فعالین بیشتر شبیه تصفیه حساب شخصی میشود که کسی از خارج نمیتواند منشا و موضوع آن را به درستی درک کند. جنبش دانشگاه نیز همانند جنبش کارگری خود را پیش کشیده است اما هنوز فاصله زیادی با ادبیات و بطن خواستههای کارگران دارد. اما این ضعف در سوی دیگر خود بعد وسیعی از قدرت را به نام جنبش چپ دانشگاه زده است. ما در سالهای اخیر شاهد بوده ایم پلاکادهای سرخ و مطالبات رادیکال در قلب حاکمیت و در مقابل چشمان نهادهای دولتی دانشجوئی همچون دفتر تحکیم وحدت بالا میرود، سرودهای فاشیستی همچون "ای ایران" مجال خواندن نمییابند و از پرچم و بیرق ناسیونالیسم عظمتطلب ایرانی خبری نیست. فعالین علنی چپ دانشگاه فراخوان میدهند و تجمع برگزار میکنند، همه اینها محصول تلاش و مبارزه است تا جائی که تئوری بیش از سایر جاها در جنبش کارگری به نیروی مادی تبدیل شده است.
ـ وضعیت جنبش کارگری در حال حاضر چگونه است؟ آیا در حرکتهای اعتراضی توانستهاند به اهداف خود برسند؟
جنبش کارگری در حال حاظر از لحاظ رفاه اجتماعی بسیار تحت فشار است و این امر مسئلهای است که توام با فضای اختناق و سرکوب نوعی از ذهنیت را برای کارگران برای حفظ حداقل به وجود میآورد که مانع تقویت نقاط قوتش میشود. اما این مسئله پتانسیل بخش هوشیار و پیشرو کارگران را برای سازماندهی و تعرض آزاد میکند و این به نفع حاکمیت نیست.در مورد تحقق خواستههای کارگری هم باید گفت تا حدود زیادی کارگران به خواستههای خود رسیدهاند که البته در برخی موارد عدم رادیکالیسم و مشکلاتی که در بالا اشاره کردم باعث شده است که حاکمیت به عنوان بزرگترین کارفرما با پرداخت هزینه های زیاد برای خاموش کردن اعتراضات به برخوردهای شخصی و ارعابآمیز با فعالین و رهبران کارگری میپردازد. نمونه بارز آن را در اعتصاب کارگران نیشکر هفت تپه ملاحظه فرمودید.
با توجه به دستگیریهای اخیر انتظار شما از نیروهای فعال سیاسی خارج از کشور چیست؟ آخرین خبرهایی که در مورد این دستگیری ها دارید چه هستند و آیا امیدی به آزادی شان هست؟
درحال حاظرتعداد زیادی ازدانشجویان با قراروثیقه آزاد شده اند و درهفته اخیر تمامی رفقا توانستند با خانوادههای خود ملاقات داشته باشند. طبق آخرین اطلاع به دست آمده به زودی وثیقههای بیتا صمیمی و آناهیتاهمتی نیز مشخص خواهد شد. این در حالی است که همچنان بهروز کریمی زاده ،پیمان پیران،بهزاد باقری و ...تعداد دیگری از رفقای ارزشمند ما تحت شدید ترین برخوردهای روحی و جسمی قرار دارند. تلاش حاکمیت برای اعترافگیری جرمهای غیر سیاسی ازاین عزیزان و مصاحبه تلویزیونی نشان از فشاری غیر انسانی دارد. در سوی دیگر نیز در سراسر دنیا آکسیونها و اعتراضاتی با فراخوان دانشجویان، سازمانها، احزاب و چهرههای اجتماعی برگزار میشود که موجبات فشار روی حاکمیت را فراهم آورده است. از این رو باید در انعکاس اخبار دانشجویان و کارگران تلاش فراوانی کنیم تا جمهوری اسلامی نتواند به راحتی به این عزیزان فشار آورده چهره آنها را به اشخاصی غیر اجتماعی تغییر دهد. اجرای احکام شلاق برای کارگران شرکت کننده در مراسم روز جهانی کارگر در سنندج نیز که به فراخوان اتحادیه سراسری کارگران اخراجی و بیکار بود نمونهای دیگر از تعرض افسار گسیخته رژیم به کارگران است، امری که بردگی دوران مدرن را تصویر میکند. باید به این توحش افسار زد. 5ـ برای مقابله با مشکلاتی که سر راه جنبش دانشجویی و همچنین جنبش کارگری وجود دارد چه راه کارهای را پیشنهاد می کنید و بنظر شما ریشه این مشکلات در کجا است؟جواب این سوال را میتوان از کمی بالاتر متوجه شد. نداشتن تشکل مستقل سراسری، برقراری شوراهای محلی برای تصمیم گیری، برگزاری مجامع عمومی و همچنین یکدست نبودن در طرح خواستها و مطالبات و وجود گرایشات ضد کارگری در بدنه جنبش دانشجوئی و کارگران همگی از دردهای مشترکی سخن میگویند. آنچه قدم اول برای مقابله با تعرضات به مردم زحمت کش است داشتن اتحاد در قالب نهادها و اتحادیه های سراسری است. این امری است که میتواند گامی در جهت مبارزه ای اصولی و در نهایت رسیدن به پیروزی باشد.
آقای ولدبیگی شما یکی از فعالین جنبش زنان هشت مارس در ایران هستید، دستاوردهای این جنبش در ایران چه بوده و تا کنون چقدر توانسته خود را در محیط سرکوب و خفقان رژیم نشان بدهد؟
وضعیت زنان نیز به طبع از وضعیت جنبش کارگری تبعیت میکند. مشخصاً موضوع این سوال روی 8 مارس و دستاوردهای آن در ایران است. 8مارس به عنوان نماد مبارزه زنان کارگر در آمریکا در قلب حاکمیت سرمایه در دنیا شناخته میشود. حضور پررنگ فعالین 8 مارس و برپائی مراسم گرامیداشت جایگاه زن در این روز خود نشان از هوشیاری زنان در مبارزه خود برای احقاق جایگاه انسانی شان است. 8 مارس زمینه مبارزات زنان شده است. امروز دیگر مناسبتهای مذهبی و مراسم سنتی و سلطنتی جایگاهی در میان زنان ندارند. شناساندن و بزرگداشت 8 مارس به عنوان روز زن در ایران از سوی مردم نیز جنبه دیگری از تعرض طبقه کارگر به حاکمیت است. محیط خفقان و سرکوب میتواند روی کیفیت کار تاثیر داشته باشد اما نمیتواند کمیت را زیر سئوال ببرد. از این رو این بعد مبارزه نیز با توجه به همه فشارها، چه از جانب حاکمیت و چه از جانب جریانات رفرمیستی جنبش زنان به پیش میرود. شما نتایج آن را میتوانید در ادبیات اعتراضی و خواستههای اخیر جنبش زنان ببینید.
ـ راه کارهای حمایت از جنبش زنان را چگونه ارزیابی می کنید و آیا کمپین یک میلیون امضا می تواند این جنبش را به پیش ببرد؟
جنبش زنان در ایران نیاز به تلاش و مبارزه بیشتری دارد. زنان علاوه بر ستم طبقاتی از نابرابری جنسی هم رنج میبرند. رهائی از این وضعیت امری است که نه با ترحم و نه با صدقه طلبی متحقق میشود بلکه با شناختن ریشه مشکلات و دست بردن به آنها امکان پذیر است. جنبش زنان باید بر تقویت خواستهای سکولار، برابری طلبانه و انسانی خود تکیه ورزد و از نفوذ جریانات رفرمیست در درون خود جلوگیری نماید. برابری جنسی به معنای برابری بی قید و شرط زن و مرد شناخته میشود و هرگونه تخفیف در این زمینه تنها مجال دادن به استیلای نظمی است که میخواهد زن را خوار و پست بشمارد. کمپین یک میلیون امضا نیز در این بین ادامه خط جریان سیاسی مشخصی است که قصد حفظ و تعدیل نظم موجود را دارد. چنین جریاناتی از جانب تمامیت و یا بخشی از حاکمیت به صورت علنی و یا غیر علنی حمایت میشوند از این روست که کمپین یک میلیون امضا مجال فعالیت یافته است. ما قبلاً هم از فوائد و مزیتهای رفرم در جنبش کارگری در همه ابعادش صحبت کردیم. بحثی که در اینجا هم صادق است، همین است. کمپین یک میلیون امضا قصد دارد زن و مرد را با تعریفی یکسان به پیشگاه قانونی نا برابر ببرد. قانونی که قانونگذارش بنا را بر فقه و شرع مینهد بیمار است و نمیتواند میزان این جدل باشد. کمپین یک میلیون امضا محفلی برای تجمع روشنفکران دینی و یا همان خط استحاله چی دوم خرداد است که تحت تاثیر برابری طلبی زنان گردن به این نقش نهاده تا به نام تغییر برای برابری از جنبش زنان انرژی و نیرو گرفته و به دنبال تامین نیروی انسانی با موضوعیت زنان در توازن قوای سیاسی و کورس رقابتی در حاکمیت باشد. این چنین تلاشهائی نه تنها به آشکاری از قبل شکست خوردهاند بلکه نمیتوانند توجیه مناسبی برای تخفیف در معنای برابری به دلیل فشار و خفقان حاکمیت باشد. نگاهی گذرا به عملکرد این جریان میتواند به روشنی ماهیت رفرمیستی و غیر طبقاتی آن را نمایان کند .بنابراین کمپین یک میلیون امضا با تعریفی که در منشورش دارد نمیتواند راهبر و پیشرو جنبش زنان در ایران باشد.
-شما چقدر توانستهاید نیروهای مردمی را در نهادهای اجتماعی سازماندهی کنید و اگر جوابتان مثبت است دستاوردهای این مبارزات چه بوده و چقدر توانسته تاثیر بخش باشد؟
برای اینکار تلاش زیادی کرده ایم. اما اینکه تلاش ما چقدر توانسته در سازماندهی و پیشروی پدیده ها به نفع کارگران پیش رود را تنها میتوان از روند مطالبات و تاثیر مستقیم آن در زندگی و معیشت روزمره شان دید. این دید تا زمانی که آگاهی طبقاتی به نفع حکومت کارگران نباشد نیاز به یک نگاه ماکرو و ابژکتیو دارد، نمیشود از روند فعالیتها و دستاوردهای آن انتظار بازده در کوتاه مدت را داشت.
ـ طبقه کارگر ایران از نبود یک آلترناتیو رهبری کننده رنج می برد، شما که خودتان از فعالین بودهاید و در کارخانه ایران خودرو با بیش از .........هزار کارگر در ارتباط بودید، آیا این خلا را احساس نمیکردید؟ با توجه به همه پارامترهای که میشناسید، آینده طبقه کارگر را چگونه ارزیابی می کنید؟
نبود ظاهری یک آلترناتیو رهبری کننده در داخل کشور بواسطه شرایط موجود در ایران طبیعی است. طبقه کارگر در ایران خواسته خود را با سوسیالیسمِ معرفی کرده و طبعاً این آگاهی و خواست طبقاتی محصول مبارزه بخش اعظمی از رهبران و مبارزان این طبقه است. چیزی که در این سوال مطرح است اینکه این رهبری وجود ندارد. اما دید من اینگونه نیست به دلیل اینکه مبارزه سیاسی در ایران در قالب احزاب امکانپذیر نیست و این موجب میشود که بخش عظیمی از نیروهای متخصص ما خارج از کشور باشند و از ارتباط مستقیم با کارگران محروم باشند. این فضا محیط را برای نیروهای اپورتونیستی که میخواهند به اعتبار این جنبش جایگاهی برای خود کسب کنند باز میکند و موجب میشود که با تقبیح مبارزه حزبی و سازماندهی شده در تلاش باشند تا جریانات مسموم را وارد این جنبش کنند. من از دو دیدگاه آلترناتیو کارگران را مثبت ارزیابی میکنم. اول اینکه کارگران در انتخاب آلترناتیو، سوسیالیسمِ را انتخاب کردهاند و دوم اینکه پیوند عمیقی بین فعالین و کارگران این جنبش با کارگران وجود دارد. کافی است همین دانشجویان در بند را از نزدیک بشناسید تا این ارتباط را از نزدیک احساس کنید. باید بدانیم اگر امروز سوسیالیسمِ از معنای خلقی و مذهبی خود خارج شده و به علم رهائی طبقه کارگر تبدیل شده است، امری که به ندرت در کشورهای منطقه دیده میشود محصول رابطهای نزدیک، واقعی و علمی بین رهبران سیاسی طبقه کارگر با بدنه آن بوده است. شاید روند مبارزه و چشم انداز پیروزی کند پیش رود و سختی کار مایوس کننده باشد اما به پیش میرود. این سرسختی و ایستادگی از خصوصیات مبارزه کارگران در مقابل سرمایه داری است که در هر شرایطی حفظ میشود و به کار خودش ادامه میدهد.
ـ آخرین سئوالم این است که با توجه به اینکه جنبش دانشجویی چپ قد علم کرده، آینده این جنبش و پیوند آن را با جنبش کارگری و همچنین جنبش زنان را چگونه بررسی می کنید و بطور کلی وضعیت چپ را در ایران چگونه ارزیابی می کنید؟
جنبش چپ دانشجوئی تبلور آگاهی طبقاتی کارگران در دانشگاه است. اگر در چند سال اخیر به فضای دانشگاهها توجه کرده باشید به راحتی میبینید که یک سر اعتراضات در بخشهای مختلف همچون کارگری، زنان و حتی معلمان در دانشگاه بوده و پرچم آن امروز با شعار "آزادی و برابری" و "سوسیالیسم یا بربریت" در دانشگاه بلند شده است. پیوند جنبش دانشگاه با جنبش زنان و کارگری از مطالبات و خواستههای دانشجوئی در سالهای اخیر بوده و هست. گامهای عملی این مطالبه را در یک مه،8 مارس و 16آذر به وضوح میبینیم. در تجمع 13 آذر امسال بخش عظیمی از نیروها را زنان تامین کرده بودند. برابری زن و مرد در تعداد هم موج میزد، امری که در تجمع دفتر تحکیم وحدت به هیچ عنوان دیده نشد. این نشان میدهد در تعریف دقیقتر از دانشجو، دختران و به طبع جنبش زنان نیز وجود دارد پس نیازی به تزریق پارامترهای این پیوند از خارج به بدنه دانشجوئی نیست. در بخش کارگری نیز وضع به همین منوال است. شما بارها در بیانیههای دانشجوئی این موضوع را مطالعه کردهاید که دانشجو فی النفسه یک طبقه قائم به ذات نیست بلکه بخشی از تعریفی وسیعتر به نام طبقه کارگر است. اخبار را که ورق بزنید، میبینید دستگیرشدگان روز یک مه امسال دانشجو بودند. چشم انداز جنبش چپ در ایران به اعتقاد من روشن است به اعتبار اینکه مارکسیسم به عنوان علم رهائی طبقه کارگر پیش زمینه تحرکات اعتراضی مردم ایران شده است، راست با تمامی تعاریف و هزینههایش هر روز از جامعه دورتر و منزوی تر میشود و هر روز تصور یک دنیای بهتر برای مردم زمینی تر و ملموس تر. همه جا به محفل تظاهر تئوری تبدیل شده است و این به تشدید آگاهی طبقاتی و در نهایت تبدیل شدن به نیروی مادی کمک میکند.
با مهر و سپاس فراوان از شما
ی. صفایی20 فوریه
2008
منبع سایت گزارشگران:

No comments:

 
[Valid RSS]