تنها اصل صحيح، نزديكترين صفبندى اتحاديهها با حزب است(ولاديمير.ا.لنين)
از نشريه جوانان كمونيست شماره 348
جنبش كارگري در آستانه تحولي عظيم قرار دارد؛حظور قدرتمند كارگران در عرصه تعيين سرنوشت خود و شكل بندي آينده اي انساني و سوسياليستي اميدها را در دل زنده ميكند.همه اميد به سوسياليسم،برابري،رهائي و... امروز توسط كارگران وتوده هاي كار وزحمت نمايندگي ميشود. اما پيشروي واستحكام اميد در دل كارگران نياز به ترسيم و ترغيب كارگران رو به افقي كمونيستي دارد.نداشتن چشم انداز وديد گسنرده اي از اوضاع براي ترسيم مبارزه اي بي امان در تقابل با بورژوازي در ميان فعالين ومبارزان كارگر تنها ميتواند به نفع گسست صفوف كارگران و پيشروي بورژوازي تمام شود.سوسياليسم افق كارگران است و اين گرايش عظيم جنبش كارگري، امروز در قامت رهبر خواستهاو منافع افتصادي وسياسي راديكال مردم به ميدان آمده .طرح خواستها و شعارهاي كارگري در بياني صنفي اما با محتوائي سياسي نشان از گسست پيوند با شيوه هاي پوسيده و عقب مانده مبارزه و گامي به پيش در توازن قوا دارد.كارگران به ميدان آمده در اول مه ها و ساير اعتراضات به خوبي اين امر را نشان دادند كه طبقه كارگر امروز در بستري راديكال وبا موضعي روشن نسبت به گرايشات راست و توده ايستي و جنبش ملي اسلامي به اعتراض،سازماندهي اعتصاب و مبارزه ميپردازند. اما گرايش چپ و سوسياليستي كه قويترين و با نفوذترين گرايش در درون جنبش كارگري است در سوي ديگري از مبارزه خود با رگه هائي ازمحافل پراكنده سنديكاليست، قانونگرا، طرفدار پوشش بي طرفي، ضد تحزب كارگران، مخالف دخالتگري مستقيم توده كارگران، طرفدار مماشات با ارگانهاي حكومتي و...روبروست.
انتقاد «لنين» به اكونوميستها و نارودنيكها اين بود كه آنان با مطرح كردن جدائى مبارزه اقتصادى از مبارزه سياسى، به جنبش كارگرى پشت كرده و سياستهاى بورژوا_ليبرالى و زد و بندهاى شبه پارلمانى را در بين كارگران گسترش مىدادند.امروز نيز جريانات رنگارنگى در جنبش كارگرى وجود دارند كه به نام «كارگر» خاك به چشم كارگران مىپاشند، مانع گسترش مبارزه راديكال كارگران در زمينههاى اقتصادى و سياسى مىشوند، اين مبارزات را از هم جدا مىكنند، و به احزاب كارگرى كمونيستى و فعالين آن برخورد خصمانه مىكنند. نمونه اي از تلاش اين جريانات را ميتوان در بر افراشتن پرچم مرگ بر تحزب و زنده باد تشكل ديد. به نظر آنان، تشكلهاى كارگرى بايد مستقل از احزاب كمونيست باشند. اين جريانات، كمونيستها و احزاب كمونيستى را به باد ناسزا مىگيرند و آگاهانه يا ناآگاهانه، عملا در تبليغ عليه آرمانهاى جنبش كارگرى و كمونيستى با بورژوازى همصدا مىشوند. اين بحث، اصولا در راستاى اهداف و منافع بورژوازى است. چرا كه در تاريخ جنبش كارگرى ايران، اين بورژوازى بوده كه هميشه سعى كرده طبقه كارگر را از آرمان و اهداف و احزاب طبقاتىاش جدا كند. آن تشكلهاى كارگرى كه سعى مىكنند، اثبات نمايند كه به هيچ حزب و سازمانى وابستگى ندارند، نسبت به طبقه كارگر صادق نيستند. اگر نام كارگر را از ادبيات آنان حذف كنيد، آنچه باقى مىماند سياستهاى يك جريان بورژوائى است كه در خدمت آبادى، استقلال، و توسعه اقتصادى «وطن» است.تصويه حساب با چنين گرايشاتي نياز به وحدت بيشتري دارد،كه ما در بيان اجتكاعي تر آنرا تحزب ميناميم. تحزب براي كارگران حياتي است . تشكلهاى تودهاى واقعى كارگران، يعنى تشكلهايى كه دفاع از منافع و مصالح راديكال سياسى و اقتصادى كل طبقه كارگر را وظيفه خود قرار مىدهند، از كمونيسم و احزاب كارگرى كمونيستى نيز حمايت مىكنند و در مبارزه خود به آنها اتكا مىنمايند. در دنياى امروز، اين فقط احزاب كارگرى كمونيستى هستند كه به عنوان بخشى از طبقه كارگر، هم خواهان بيشترين بهبود در وضعيت معيشت طبقه كارگر مىباشند و هم كارگران را براى انقلاب اجتماعى و به دست گرفتن سرنوشت خود سازمان مىدهند. جنبش طبقاتى كارگران و احزاب كارگرى كمونيستى، دو جنبش جدا از هم نيستند. برعكس، آنان افق و اهداف مشتركى را دنبال مىكنند و هدفى جز برانداختن بورژوازى، لغو كار مزدى، مالكيت خصوصى، و ايجاد يك جامعه نوين انسانى ندارند. كمونيستها، مسائل حقوقى و تشكيلاتى، تشكلهاى كارگرى را رعايت مىكنند. آنان با تمام قواى خود سعى مىكنند كه افق و سياستهاى كمونيستى بر مبارزه جنبش كارگرى و تشكلهاى تودهاى طبقه كارگر متناظر باشد . هدف و وظيفه فعالين احزاب كارگرى كمونيستى در تشكلهاى كارگرى، دفاع از جزئىترين مطالبات اقتصادى كارگران گرفته تا اشاعه كمونيسم، و سازماندهى آنان براى انقلاب ضدكاپيتاليستى است.«لنين» در اثر معروف خود، «چه بايد كرد؟»، در مورد مبارزه اقتصادى و اتحاديهاى تذكر مىدهد كه: «... فقط كنگره لندن و كنگره بينالملل سوسياليست اشتوتگارت، مرا به اين نتيجه رساند كه بىطرفى تريديونيونى به عنوان يك اصل، قابل دفاع نيست. تنها اصل صحيح، نزديكترين صفبندى اتحاديهها با حزب مىباشد. سياست ما بايد نزديكتر كردن اتحاديهها به حزب و پيوند آنها با آن باشد. اين سياست بايد مصرانه و با پشتكار در تبليغ و آژيتاسيون و فعاليتهاى سازمانى ما ترغيب شود. بدون اين كه سعى كنيم فقط شناسايى نظريات خودمان را بدست آوريم و بدون اين كه كسانى را كه داراى عقايد متفاوتى هستند، از اتحاديهها بيرون كنيم.»( اتحاديههاى كارگرى_لنين، صفحه 57، مراجعه شود به صورت جلسات كنگره دوم 1903، ژنو، 1904 )تنها از طريق رشد و گسترش گرايش كمونيستى در درون طبقه كارگر است كه همبستگى طبقاتى كارگران افزايش مىيابد و قدرت پرولتاريا تحكيم مىيابد، نه از طريق گرايشات ديگر. بنابراين، بسيار روشن است كه جرياناتى كه قضيه را وارونه جلوه مىدهند، امر ديگرى را دنبال مىكنند. هدف اين قبيل جريانات، متحد ساختن كارگران و تقويت مبارزات اقتصادى و سياسى آنان نمىباشد، بلكه سياست سازش طبقاتى و ائتلاف با نيروهاى رنگارنگ بورژوازى و سهيم شدن در گوشهاى از حاكميت را دنبال مىكنند. نظريهپردازان تشكل مستقل كارگرى، با بحثهاى گنگ و غيرمستدل خود تنها باعث تنگتر شدن محيط تنگ خود مىشوند. اگر بحث بر سر جنبش طبقاتى مستقل كارگرى است، كه بايد طبقه كارگر را براى سرنگونى نظام سرمايهدارى و ايجاد يك جامعه نوين انسانى سازمان داد، قاعدتا به احزابى نياز است كه در متن پيشبرد مبارزه طبقاتى در هر كشور، پرچم وحدت و منافع مشترك كارگران سراسر جهان را به دست گيرند و در همه مراحل مبارزه طبقاتى، مصالح كل جنبش طبقه كارگر را نمايندگى كنند،امري كه امروز توسط حزب كمونيست كارگري در همه عرصه ها ديده ميشود.برافراشتن پرچم سكولاريسم در دنيا،تثبيت و تسلط جنبش كودكان مقدمند،پاسخي منطقي و اگاهانه به احتمال حمله نظامي با اعلان جبهه سوم،داشتن پلاتفرمي روشن وهدفي سراسري براي انزواي جمهوري اسلامي در عرصه جهاني به خكم آپارتايد جنسي عليه زنان،حظور لحظه به لحظه در مبارزات كارگري،دانشجوئي و تلاش براي به دست گيري اعتراضات مردمي ،همگي نشان از مبارزه سرسخت وخستگي ناپذير حزب كمونيست كارگري دارد.جنبش سوسياليستي بسيار جلوتر از نسخه هاي راست و محفلي ،متعرض است...اما اين تعرض چيزي شبيه متاستاز سرطان است و هر لحظه ابعاد وسيع تري از جامعه را در بر ميگيرد.وظيفه حزب تسريع در گسترش خواستهاي انقلابي كارگران است،در اين بين جنبش كارگري ميتواند و بايد بطور همه جانبه تري سراسري و تعرضي عمل كند. نه فقط ايفاي نقش اساسي كارگران در صحنه سياسي جامعه، بلكه حتي عقب راندن قطعي تهاجمات كنوني كارفرمايان و دولت اسلاميشان، با جنبش سراسري و تعرضي و توده اي كارگران امكان پذير است. چنين تحولي در توازن قواي كنوني در جامعه كاملا امكان پذير است. مبارزه براي خواستهاي سراسري اي مثل افزايش چندين برابر دستمزدها، حق اعتصاب و حق تشكل و پرداخت فوري و بي قيد و شرط دستمزدها و لغو قراردادهاي موقت و كار پيماني، انحلال شوراهای اسلامی و "خانه کارگر"، و عليه بيكاري و اخراج، محوري ترين و فوري ترين خواستهاي كارگران براي يك حركت فراكارخانه اي و سراسري را بيان ميكنند. جنبش كارگري ميتواند و بايد چنين تعرض متحدانه اي را با شركت و دخالت توده وسيع كارگران در سراسر جامعه حول اين خواستها به جريان اندازد. . دامن زدن به جنبش شورايي و جنبش مجامع عمومي. شوراها و مجامع عمومي ابزار اصلي دخالتگري توده كارگران در سرنوشت خويش و در سرنوشت جامعه هستند. آلترناتيو كارگران راديكال و سوسياليست براي متکي کردن مبارزات کارگري به قدرت متحدشان و به حاشيه بردن گرايشات قانون گرا و تصميم گيري از بالاي سر کارگرو جلوي صحنه سياسي آمدن و دخالتگري قدرتمند تر طبقه کارگر، شوراها و مجامع عمومي است. مجمع عمومي امروز يك سنت شناخته شده و يك ابزار مهم در بسياري از اعتراضات كارگران است. امروز بيش از هر وقت زمينه براي دامن زدن به جنبش شورايي و تبديل مجامع عمومي کارگري به رکن هر گونه تشکل کارگري و تحميل آن به دولت فراهم است. کارگران کمونيست بايد تلاش کنند که توده هرچه وسيع تري از كارگران را به مطلوبيت جدي شوراها و مجامع عمومي براي دخالتگري هرچه وسيعتر و مستقيم تر در سرنوشت امروز خويش و در سرنوشت كل جامعه آگاه کنند، به امكانپذيري برپايي منظم مجامع عمومي و رفتن به سمت تشكيل شوراهاي كارگري واقف کنند و فعالانه به اين جنبش پا بگذارند.
چنين مبارزهاى، به احزاب كارگرى كمونيستى نياز دارد.
انتقاد «لنين» به اكونوميستها و نارودنيكها اين بود كه آنان با مطرح كردن جدائى مبارزه اقتصادى از مبارزه سياسى، به جنبش كارگرى پشت كرده و سياستهاى بورژوا_ليبرالى و زد و بندهاى شبه پارلمانى را در بين كارگران گسترش مىدادند.امروز نيز جريانات رنگارنگى در جنبش كارگرى وجود دارند كه به نام «كارگر» خاك به چشم كارگران مىپاشند، مانع گسترش مبارزه راديكال كارگران در زمينههاى اقتصادى و سياسى مىشوند، اين مبارزات را از هم جدا مىكنند، و به احزاب كارگرى كمونيستى و فعالين آن برخورد خصمانه مىكنند. نمونه اي از تلاش اين جريانات را ميتوان در بر افراشتن پرچم مرگ بر تحزب و زنده باد تشكل ديد. به نظر آنان، تشكلهاى كارگرى بايد مستقل از احزاب كمونيست باشند. اين جريانات، كمونيستها و احزاب كمونيستى را به باد ناسزا مىگيرند و آگاهانه يا ناآگاهانه، عملا در تبليغ عليه آرمانهاى جنبش كارگرى و كمونيستى با بورژوازى همصدا مىشوند. اين بحث، اصولا در راستاى اهداف و منافع بورژوازى است. چرا كه در تاريخ جنبش كارگرى ايران، اين بورژوازى بوده كه هميشه سعى كرده طبقه كارگر را از آرمان و اهداف و احزاب طبقاتىاش جدا كند. آن تشكلهاى كارگرى كه سعى مىكنند، اثبات نمايند كه به هيچ حزب و سازمانى وابستگى ندارند، نسبت به طبقه كارگر صادق نيستند. اگر نام كارگر را از ادبيات آنان حذف كنيد، آنچه باقى مىماند سياستهاى يك جريان بورژوائى است كه در خدمت آبادى، استقلال، و توسعه اقتصادى «وطن» است.تصويه حساب با چنين گرايشاتي نياز به وحدت بيشتري دارد،كه ما در بيان اجتكاعي تر آنرا تحزب ميناميم. تحزب براي كارگران حياتي است . تشكلهاى تودهاى واقعى كارگران، يعنى تشكلهايى كه دفاع از منافع و مصالح راديكال سياسى و اقتصادى كل طبقه كارگر را وظيفه خود قرار مىدهند، از كمونيسم و احزاب كارگرى كمونيستى نيز حمايت مىكنند و در مبارزه خود به آنها اتكا مىنمايند. در دنياى امروز، اين فقط احزاب كارگرى كمونيستى هستند كه به عنوان بخشى از طبقه كارگر، هم خواهان بيشترين بهبود در وضعيت معيشت طبقه كارگر مىباشند و هم كارگران را براى انقلاب اجتماعى و به دست گرفتن سرنوشت خود سازمان مىدهند. جنبش طبقاتى كارگران و احزاب كارگرى كمونيستى، دو جنبش جدا از هم نيستند. برعكس، آنان افق و اهداف مشتركى را دنبال مىكنند و هدفى جز برانداختن بورژوازى، لغو كار مزدى، مالكيت خصوصى، و ايجاد يك جامعه نوين انسانى ندارند. كمونيستها، مسائل حقوقى و تشكيلاتى، تشكلهاى كارگرى را رعايت مىكنند. آنان با تمام قواى خود سعى مىكنند كه افق و سياستهاى كمونيستى بر مبارزه جنبش كارگرى و تشكلهاى تودهاى طبقه كارگر متناظر باشد . هدف و وظيفه فعالين احزاب كارگرى كمونيستى در تشكلهاى كارگرى، دفاع از جزئىترين مطالبات اقتصادى كارگران گرفته تا اشاعه كمونيسم، و سازماندهى آنان براى انقلاب ضدكاپيتاليستى است.«لنين» در اثر معروف خود، «چه بايد كرد؟»، در مورد مبارزه اقتصادى و اتحاديهاى تذكر مىدهد كه: «... فقط كنگره لندن و كنگره بينالملل سوسياليست اشتوتگارت، مرا به اين نتيجه رساند كه بىطرفى تريديونيونى به عنوان يك اصل، قابل دفاع نيست. تنها اصل صحيح، نزديكترين صفبندى اتحاديهها با حزب مىباشد. سياست ما بايد نزديكتر كردن اتحاديهها به حزب و پيوند آنها با آن باشد. اين سياست بايد مصرانه و با پشتكار در تبليغ و آژيتاسيون و فعاليتهاى سازمانى ما ترغيب شود. بدون اين كه سعى كنيم فقط شناسايى نظريات خودمان را بدست آوريم و بدون اين كه كسانى را كه داراى عقايد متفاوتى هستند، از اتحاديهها بيرون كنيم.»( اتحاديههاى كارگرى_لنين، صفحه 57، مراجعه شود به صورت جلسات كنگره دوم 1903، ژنو، 1904 )تنها از طريق رشد و گسترش گرايش كمونيستى در درون طبقه كارگر است كه همبستگى طبقاتى كارگران افزايش مىيابد و قدرت پرولتاريا تحكيم مىيابد، نه از طريق گرايشات ديگر. بنابراين، بسيار روشن است كه جرياناتى كه قضيه را وارونه جلوه مىدهند، امر ديگرى را دنبال مىكنند. هدف اين قبيل جريانات، متحد ساختن كارگران و تقويت مبارزات اقتصادى و سياسى آنان نمىباشد، بلكه سياست سازش طبقاتى و ائتلاف با نيروهاى رنگارنگ بورژوازى و سهيم شدن در گوشهاى از حاكميت را دنبال مىكنند. نظريهپردازان تشكل مستقل كارگرى، با بحثهاى گنگ و غيرمستدل خود تنها باعث تنگتر شدن محيط تنگ خود مىشوند. اگر بحث بر سر جنبش طبقاتى مستقل كارگرى است، كه بايد طبقه كارگر را براى سرنگونى نظام سرمايهدارى و ايجاد يك جامعه نوين انسانى سازمان داد، قاعدتا به احزابى نياز است كه در متن پيشبرد مبارزه طبقاتى در هر كشور، پرچم وحدت و منافع مشترك كارگران سراسر جهان را به دست گيرند و در همه مراحل مبارزه طبقاتى، مصالح كل جنبش طبقه كارگر را نمايندگى كنند،امري كه امروز توسط حزب كمونيست كارگري در همه عرصه ها ديده ميشود.برافراشتن پرچم سكولاريسم در دنيا،تثبيت و تسلط جنبش كودكان مقدمند،پاسخي منطقي و اگاهانه به احتمال حمله نظامي با اعلان جبهه سوم،داشتن پلاتفرمي روشن وهدفي سراسري براي انزواي جمهوري اسلامي در عرصه جهاني به خكم آپارتايد جنسي عليه زنان،حظور لحظه به لحظه در مبارزات كارگري،دانشجوئي و تلاش براي به دست گيري اعتراضات مردمي ،همگي نشان از مبارزه سرسخت وخستگي ناپذير حزب كمونيست كارگري دارد.جنبش سوسياليستي بسيار جلوتر از نسخه هاي راست و محفلي ،متعرض است...اما اين تعرض چيزي شبيه متاستاز سرطان است و هر لحظه ابعاد وسيع تري از جامعه را در بر ميگيرد.وظيفه حزب تسريع در گسترش خواستهاي انقلابي كارگران است،در اين بين جنبش كارگري ميتواند و بايد بطور همه جانبه تري سراسري و تعرضي عمل كند. نه فقط ايفاي نقش اساسي كارگران در صحنه سياسي جامعه، بلكه حتي عقب راندن قطعي تهاجمات كنوني كارفرمايان و دولت اسلاميشان، با جنبش سراسري و تعرضي و توده اي كارگران امكان پذير است. چنين تحولي در توازن قواي كنوني در جامعه كاملا امكان پذير است. مبارزه براي خواستهاي سراسري اي مثل افزايش چندين برابر دستمزدها، حق اعتصاب و حق تشكل و پرداخت فوري و بي قيد و شرط دستمزدها و لغو قراردادهاي موقت و كار پيماني، انحلال شوراهای اسلامی و "خانه کارگر"، و عليه بيكاري و اخراج، محوري ترين و فوري ترين خواستهاي كارگران براي يك حركت فراكارخانه اي و سراسري را بيان ميكنند. جنبش كارگري ميتواند و بايد چنين تعرض متحدانه اي را با شركت و دخالت توده وسيع كارگران در سراسر جامعه حول اين خواستها به جريان اندازد. . دامن زدن به جنبش شورايي و جنبش مجامع عمومي. شوراها و مجامع عمومي ابزار اصلي دخالتگري توده كارگران در سرنوشت خويش و در سرنوشت جامعه هستند. آلترناتيو كارگران راديكال و سوسياليست براي متکي کردن مبارزات کارگري به قدرت متحدشان و به حاشيه بردن گرايشات قانون گرا و تصميم گيري از بالاي سر کارگرو جلوي صحنه سياسي آمدن و دخالتگري قدرتمند تر طبقه کارگر، شوراها و مجامع عمومي است. مجمع عمومي امروز يك سنت شناخته شده و يك ابزار مهم در بسياري از اعتراضات كارگران است. امروز بيش از هر وقت زمينه براي دامن زدن به جنبش شورايي و تبديل مجامع عمومي کارگري به رکن هر گونه تشکل کارگري و تحميل آن به دولت فراهم است. کارگران کمونيست بايد تلاش کنند که توده هرچه وسيع تري از كارگران را به مطلوبيت جدي شوراها و مجامع عمومي براي دخالتگري هرچه وسيعتر و مستقيم تر در سرنوشت امروز خويش و در سرنوشت كل جامعه آگاه کنند، به امكانپذيري برپايي منظم مجامع عمومي و رفتن به سمت تشكيل شوراهاي كارگري واقف کنند و فعالانه به اين جنبش پا بگذارند.
چنين مبارزهاى، به احزاب كارگرى كمونيستى نياز دارد.