Sunday, December 2, 2007

آقای زر افشان منزلت؛معیشت یا انرژی هسته ای کدام یک حق مسلم ماست؟شما کجا ایستاده اید؟

چند روز دیگر 16 آذر است…اما ما ،دانشگاه وجامعه در این تحولات سرنوشت ساز کجا ایستاده ایم؟کافی است اخبار و وقایع را دنبال کرده باشیم تا با پدیده ای به نام جنگ و ترس از خطر احتمالی آن رو به رو شویم.جنگ و موضوع ترس از آن تبعات گوناگونی را به دنبال داشته است .از گیج خوردن چپ سنتی و سوسیالیسم ضد امپریالیستی دهه 50-60 گرفته تا "شورای ملی صلح" دو خرداد ؛از اعلام مواضع سازمانهای معلوم الحالی همچون توده و اکثریت گرفته تا اعلام جبهه ضدجنگ زرافشان وآفیشهای 16 آذر…همگی خواسته و ناخواسته در یک مسیر گام بر میدارند.در اینکه حمله آمریکا به ایران خطری دور از محتمل که نه، نزدیک و ملموس است شکی نیست اما پراتیک ما به عنوان کمونیستها و سوسیالیستهای عصر حاضر چیست؟ چقدر از سوسیالیستهای بلشویکی انقلاب اکتبر عقب تر هستیم ؟ناسیونالیستهای خلقی بازمانده از کتیبه های سرمایه داری دولتی شوروی ومائویسم پوسیده چین در این شرایط مجددا دست به جیب شده و این بار کالائی را با نام جنبش ضدجنگ وصلح طلبی به بازار میآورند ؛غافل از اینکه این کالا خریداری ندارد.رفقای مردم دوست وریش سفیدان قبیله آدم خوبها کمی به اطراف خود نگاه کنید و ببینید که مردم از جنگ چه میگویند؟خوب گوش کنید ...درست است نه جنگ ، نه بمب را مردم میگویندومعیشت ،منزلت حق مسلم ماست را به جای انرژی هسته ای حق مسلم ماست فریاد میزنند.مردم پاسخ خود را به جنگ و عربده کشیهای دو طرف این دعوا داده اند ودر این میان صلح طلبی شما در بهترین حالت به نفع جمهوری اسلامی تمام میشود.نه به جنگ، نا خودآگاه به حفظ شرایط موجود کمک میکند.کافی است کمی به آفیشهای 16 آذر دانشگاه نگاه کنیم تا رد پای این عقب ماندگی را ببینیم.از سوسیالیسم یا بربریت از آزادی و برابری به صلح طلبی رسیده ایم."نه جنگ" میخواهد محور مطالبات امسال 16 آذر دانشگاه باشداما این خواسته ای است که متعلق به اپوزیسیون داخلی و پسر عموی انحصار طلب دو حکومت ایران و آمریکا است. دو خرداد در این طرف و دموکراتها در آن طرف.این ابزار برای تمامیت ویا تعدیل وضعیت موجود با اسم رمزهائی همچون مدنیت،صلح و دموکراسی وحقوق بشر به میدان میآیدو در این میان هیچ بعید نیست چندی دیگر آمریکا از فرط خوشحالی جایزه دیگری را برای این حرکت ،این بار مشترکا به شیرین عبادی و ناصر زرافشان اهدا کند،چرا که با حرکت خود فضائی را ایجاد میکنند که در آن دیگر بدون حمله به جمهوری اسلامی میشود فعالیتهای هسته ای خاورمیانه را نیز کنترل کرد.آمریکا با یک جمهوری اسلامی رام شده وسر به راه هیچ مشکلی ندارد اما همه مشکل اینجاست که جمهوری اسلامی مدام یک سرش در عراق ، سوریه، لبنان و فلسطین است و حتی به این فضا هم راضی نمیشود.

آمریکا به ایران نیاز دارد تا همچنان با بهانه کنترل فضای هسته ای، مبارزه با تروریسم اسلامی و برقراری دموکراسی وحقوق بشر روی سر مردم قداره بچرخاند و عربده بکشد.آنچه مشخص و واضح است اینکه ایران میتواند بر اداره عراق یا افغانستان تاثیر زیادی داشته باشد و این آمریکا را آزار میدهد.فرار از باتلاق عراق و خروج از آن نیاز به ایجاد تشنج و بحران در منطقه دیگری دارد اما ایران نمیتواند گزینه مناسبی برای این خواسته باشد.چرا که در ایران یک قطب قوی چپ و سوسیالیستی وجود دارد که به هیج وجه این قدرت در عراق و افغانستان دیده نمیشود.تفاوتی که سوسیالیسم و پیشروی آن درایران با سایر نقاط دنیا دارد این است که سوسیالیسم در جای خود ایستاده است...همانجائی که باید باشد که همانا ایجاد خطری مدام برای سرمایه داری و بشارتی روشن برای باز گرداندن اختیار به انسان است.تفاوت در اینجاست که مردم ایران سوسیالیسم همین امروز را میخواهند،قدرت سیاسی را میخواهند و جلوی راه خود دو راهی سوسیالیسم یا بربریت را قرار داده اند.و این کار را نه تنها برای جمهوری اسلامی ،بلکه برای هر رژیم سرمایه داردیگری با طول و عرض متفاوت سخت و طاقت فرسا میکند.حمله به ایران جمهوری اسلامی را به عنوان قربانی سیاستهای جنگ طلبانه آمریکا جاودانه میکند وفضای جهانی تروریسم اسلامی و جنبش ضد امپریالیستی را به شدت بر علیه آمریکا میشوراند.حمله به ایران بعید نیست، اما افتادن در دام هیاهوی طرفین این دعوا، برخی از رفقای خوش قلب همچون زرافشان را مجاب میکند با نام سوسیالیسم و جنبش "صلح خواهی طرف سوم" به ساز این ارکستر خوش آهنگ برقصند و نا خواسته آب به آسیاب جمهوری اسلامی بریزند.مخالفت با جنگ و صلح طلبی در بهترین حالت و نیت ؛گرفتن اجازه از سرمایه داری جهانی به نمایندگی آمریکا برای سرنگون کردن رژیم به دست خود مردم است .

اما سرنگونی خود موجب تعریف کردن مبارزات رفقا در خطهای متفاوتی شده است.سرنگون خواهان یا مشخصا چپهای سرنگونی طلب از جنبش سرنگونی سخن میگویند و هر گونه مخالفت با جنگی را مختوم به سرنگونی رژیم با دستان خود میبینند...امری که امروزحلوای نقد مبارزه است و رفقا به نسیه حمله نظامی میفروشندش.در این توازن قوا، طرف اصلی جبهه سوم یا همان طبقه کارگر در حال حاضر و در اولین گام جمهوری اسلامی است ،مبارزه ای که همزمان در بطن خواستگاه طبقاتی خودش در عناد با سرمایه داری جهانی نیز هست.رها کردن سرمایه داری داخلی با توجیه مبارزه با جبهه بزرگتری از اردوی سرمایه به نام آمریکا امری نامعقول ومریض است.نهایت دیدگاه های این دسته به اینجا ختم میشود که مگر جمهوری اسلامی محصول آمریکا نیست؟ پس با زدن آمریکا جمهوری اسلامی نیز قاعدتا میریزد و با این تحلیل مریض پشت انتخابات میروند و در نهایت "کمیته انتخابات آزاد "را از دل خود بیرون میدهد تا مجانینی همچون توده و اکثریت را پشت سر دو خرداد و استحاله چیان قبیله "سید خندان " به صف کند.اما چپ وقطب کمونیستی کارگران خواستگاه خودرا دنبال میکند وجنبش خود را فارغ از رقابت و کورس با دو خرداد پیش میبرد.مردم ایران جواب خودرا به جنگ داده اندو رفقای عزیز خلقی ما دارند از انتهای این صف میخ را از سر تخت به زمین میکوبند و گویا فراموش کرده اند وظیفه کمونیستها کندن کانالهای رادیکالسم کارگری بر پایه تحلیلهای مارکسیستی و لنینیستی پیشا پیش توده هاست.این رفقا بر این گمانند که این مردم نمیفهمند و حالیشان نیست،پس" ما سرسپرده مردم و منافع مردم هستیم. و مبنا و ضابطه تشخیص درستی یا نادرستی مواضع ما منافع مردم است. و هیچ چیز و هیچ خطری برای مردم الان بیش از دامن زدن به این تنش و احتمال نظامی شدن این بحران نیست. بنابراین من باز هم تأکید می‌کنم نیروهای دلسوز و آگاه و مردم دوست باید هرچه در توان دارند در درجه اول در متشکل کردن خودشان و بعد بردن این آگاهی به جامعه که عواقب این داستان، عواقب سر و ساده‌ای نیست. تا جامعه با واکنش خود در مقابل این موج مسموم بایستد." (گفتگو زرافشان با رادیو پیام آزادی 22 می 2006، پرانتز از م.ص)"

متشکل کردن نیروهای دلسوز وآگاه چیزی شبیه به تامین ارتشی از مردان قوی قبیله برای مقابله با قوای خارجی را تداعی میکند که ریش سفید قبیله فراخوان آن را داده است.اما در جواب به این رفقا باید گفت قطره آبی در خانه تان ریخته و درقامت یک مور بی دست و پا فریاد میزنید دنیا را آب برد.خیر عزیزان خود را با مردم هماهنگ کنید ... آنچه قرار است خودتان را با آن مسلح کنید و سپس برای جامعه به ارمغان ببرید در دل جامعه است ...آب در کوزه و شما گیج میخورید ...مردم خیلی فراتر از شما پیش میروند مگر اینکه خودتان را از جامعه دور و منزوی ببینید که در این صورت پیشنهاد میکنم وقایع اخیر را باز بینی کنید تا متوجه شوید نه سونامی احمدی نژاد طرفی بست و نه اعدامهای با نام ارذل واوباش...البته اعتراف به دوری از جامعه شهامت میخواهد مخصوصا اگر قبلا لازمه مبارزه را حظور فیزیکی در میان جامعه دانسته باشی .رفقا دیگر بس است!! محمود صالحی و منصور اسانلو را دریابید ،در مقابل شلاق و شکنجه کارگران و زنان بایستید از اعدام و سنگسار بگوئید از حقوق کارگران و تشکلهای مستقل بگوئید .خود را حول مطالبات خود سازمان دهید.نگران از دست رفتن جبهه دفاع از صلح نباشید که در نهایت در هیبت کاریکاتورهائی مثل آخوندهای میلیتانتی و یا تروتسکیستهای حزب اللهی با تی شرت سفید در صفوف اول اعتراضات ضد امپریالیستی تصویر میشوید.بعید میدانم این رفقا از درک این مسئله که دشمن دشمن من دوست من است عاجز باشند.یا شاید شرایط ایجاب میکند عاجز باشند.امری که یقه موجودیت خیلی از رفقای کمونیست غیر کارگری را میگیرد ،اثبات موجودیت خود با واقعیتی قدرتمند است.رفقائی که 16 آذرهای سرخ و سوسیالیستی را نمیبینند ،عزیزانی که یک مه و مراسم های مختلف با بهانه های گوناگون و با مضمون چپ و سوسیالیستی را نمیبینند ،اعتراض به اعدام و سنگسار را و در یک کلام رشد و پیشروی سکولاریسم توده ای را نمیبینند برای توجیه خود باید مدام توضیح پس دهند .باید مدام کمونیست و سوسیالیت بودن خود را یاد آوری کنند تا مبادا فراموش شوند که این کمونیستهای خانه نشین نیز موجودیت دارند.اما با مرزی به پهنای نیل که عصای موسی نیز نمیتواند از آن عبور کند.رفیق خانه نشین عزیزی که اعتقاد دارد سوسیالیسم مردم را رم میدهد ،سوسیالیسم سم توده هاست (گویا از این را از گفته های مارکس :مذهب افیون توده هاست استنتناج نموده است) ،راست رهبر اعتراضات است و از ابتکاراتی همچون مجلس موسسان و رفراندوم و دموکراسی سخن میگوید تا در نهایت بگوید نمیشود ،نکنیم و به ارتش شکست طلبان بپیوندند،نیز با فریاد وا مصیبتا که جنگ است سر میدهد وآیه های قوم پرستانه تلاوت میکند.اما رفقای صلح طلب ما برای چنین گامهائی باید نعلینهای سوسیالیستی را جلوی در جامعه در بیاورند چرا که این مسیر آنها را ناگزیر از قرار گرفتن در کنار جمهوری اسلامی میکند.اگر کمی تحرکات دیپلماتیک سران رژیم را ببینیم مشخصا تلاش برای رایزنی بر سر توافق دیده میشود،همه تلاش بر سر این است که طرف گفت و گو کیست؟ با کی باید معامله کرد؟.اما از سوی دیگر پرونده ایران پشت درهای شورای امنیت منتظر است و این یعنی نباید از این خطر غافل شد...اما وظیفه ما به عنوان کمونیست چیست؟ فراخوان به مردم برای صلح یا اینکه مردم خودتان قدرت را به دست بگیرید؟ کدام یک؟

No comments:

 
[Valid RSS]