Tuesday, April 29, 2008

كارگران وتحزب كمونيستي


تنها اصل صحيح، نزديك‌ترين صف‌بندى اتحاديه‌ها با حزب است(ولاديمير.ا.لنين)

از نشريه جوانان كمونيست شماره 348



جنبش كارگري در آستانه تحولي عظيم قرار دارد؛حظور قدرتمند كارگران در عرصه تعيين سرنوشت خود و شكل بندي آينده اي انساني و سوسياليستي اميدها را در دل زنده ميكند.همه اميد به سوسياليسم،برابري،رهائي و... امروز توسط كارگران وتوده هاي كار وزحمت نمايندگي ميشود. اما پيشروي واستحكام اميد در دل كارگران نياز به ترسيم و ترغيب كارگران رو به افقي كمونيستي دارد.نداشتن چشم انداز وديد گسنرده اي از اوضاع براي ترسيم مبارزه اي بي امان در تقابل با بورژوازي در ميان فعالين ومبارزان كارگر تنها ميتواند به نفع گسست صفوف كارگران و پيشروي بورژوازي تمام شود.سوسياليسم افق كارگران است و اين گرايش عظيم جنبش كارگري، امروز در قامت رهبر خواستهاو منافع افتصادي وسياسي راديكال مردم به ميدان آمده .طرح خواستها و شعارهاي كارگري در بياني صنفي اما با محتوائي سياسي نشان از گسست پيوند با شيوه هاي پوسيده و عقب مانده مبارزه و گامي به پيش در توازن قوا دارد.كارگران به ميدان آمده در اول مه ها و ساير اعتراضات به خوبي اين امر را نشان دادند كه طبقه كارگر امروز در بستري راديكال وبا موضعي روشن نسبت به گرايشات راست و توده ايستي و جنبش ملي اسلامي به اعتراض،سازماندهي اعتصاب و مبارزه ميپردازند. اما گرايش چپ و سوسياليستي كه قويترين و با نفوذترين گرايش در درون جنبش كارگري است در سوي ديگري از مبارزه خود با رگه هائي ازمحافل پراكنده سنديكاليست، قانونگرا، طرفدار پوشش بي طرفي، ضد تحزب كارگران، مخالف دخالتگري مستقيم توده كارگران، طرفدار مماشات با ارگانهاي حكومتي و...روبروست.
انتقاد «لنين» به اكونوميست‌ها و نارودنيك‌ها اين بود كه آنان با مطرح كردن جدائى مبارزه اقتصادى از مبارزه سياسى، به جنبش‏ كارگرى پشت كرده و سياست‌هاى بورژوا_‌ليبرالى و زد و ‌بندهاى شبه پارلمانى را در بين كارگران گسترش‏ مى‌دادند.امروز نيز جريانات رنگارنگى در جنبش‏ كارگرى وجود دارند كه به نام «كارگر» خاك به چشم كارگران مى‌پاشند، مانع گسترش‏ مبارزه راديكال كارگران در زمينه‌هاى اقتصادى و سياسى مى‌شوند، اين مبارزات را از هم جدا مى‌كنند، و به احزاب كارگرى كمونيستى و فعالين آن برخورد خصمانه مى‌كنند. نمونه اي از تلاش اين جريانات را ميتوان در بر افراشتن پرچم مرگ بر تحزب و زنده باد تشكل ديد. به نظر آنان، تشكل‌هاى كارگرى بايد مستقل از احزاب كمونيست باشند. اين جريانات، كمونيست‌ها و احزاب كمونيستى را به باد ناسزا مى‌گيرند و آگاهانه يا ناآگاهانه، عملا در تبليغ عليه آرمان‌هاى جنبش‏ كارگرى و كمونيستى با بورژوازى هم‌صدا مى‌شوند. اين بحث، اصولا در راستاى اهداف و منافع بورژوازى است. چرا كه در تاريخ جنبش‏ كارگرى ايران، اين بورژوازى بوده كه هميشه سعى كرده طبقه كارگر را از آرمان و اهداف و احزاب‌ طبقاتى‌اش‏ جدا كند. آن تشكل‌هاى كارگرى كه سعى مى‌كنند، اثبات نمايند كه به هيچ حزب و سازمانى وابستگى ندارند، نسبت به طبقه كارگر صادق نيستند. اگر نام كارگر را از ادبيات آنان حذف كنيد، آن‌چه باقى مى‌ماند سياست‌هاى يك جريان بورژوائى است كه در خدمت آبادى، استقلال، و توسعه اقتصادى «وطن» است.تصويه حساب با چنين گرايشاتي نياز به وحدت بيشتري دارد،كه ما در بيان اجتكاعي تر آنرا تحزب ميناميم. تحزب براي كارگران حياتي است . تشكل‌هاى توده‌اى واقعى كارگران، يعنى تشكل‌هايى كه دفاع از منافع و مصالح راديكال سياسى و اقتصادى كل طبقه كارگر را وظيفه خود قرار مى‌دهند، از كمونيسم و احزاب كارگرى كمونيستى نيز حمايت مى‌كنند و در مبارزه خود به آن‌ها اتكا مى‌نمايند. در دنياى امروز، اين فقط احزاب كارگرى كمونيستى هستند كه به عنوان بخشى از طبقه كارگر، هم خواهان بيشترين بهبود در وضعيت معيشت طبقه كارگر مى‌باشند و هم كارگران را براى انقلاب اجتماعى و به دست گرفتن سرنوشت خود سازمان مى‌دهند. جنبش‏ طبقاتى كارگران و احزاب كارگرى كمونيستى، دو جنبش‏ جدا از هم نيستند. برعكس‏، آنان افق و اهداف مشتركى را دنبال مى‌كنند و هدفى جز برانداختن بورژوازى، لغو كار مزدى، مالكيت خصوصى، و ايجاد يك جامعه نوين انسانى ندارند. كمونيست‌ها، مسائل حقوقى و تشكيلاتى، تشكل‌هاى كارگرى را رعايت مى‌كنند. آنان با تمام قواى خود سعى مى‌كنند كه افق و سياست‌هاى كمونيستى بر مبارزه جنبش‏ كارگرى و تشكل‌هاى توده‌اى طبقه كارگر متناظر باشد . هدف و وظيفه فعالين احزاب كارگرى كمونيستى در تشكل‌هاى كارگرى، دفاع از جزئى‌ترين مطالبات اقتصادى كارگران گرفته تا اشاعه كمونيسم، و سازماندهى آنان براى انقلاب ضدكاپيتاليستى است.«لنين» در اثر معروف خود، «چه بايد كرد؟»، در مورد مبارزه اقتصادى و اتحاديه‌اى تذكر مى‌دهد كه: «... فقط كنگره لندن و كنگره بين‌الملل سوسياليست اشتوتگارت، مرا به اين نتيجه رساند كه بى‌طرفى تريديونيونى به عنوان يك اصل، قابل دفاع نيست. تنها اصل صحيح، نزديك‌ترين صف‌بندى اتحاديه‌ها با حزب مى‌باشد. سياست ما بايد نزديك‌تر كردن اتحاديه‌ها به حزب و پيوند آن‌ها با آن باشد. اين سياست بايد مصرانه و با پشتكار در تبليغ و آژيتاسيون و فعاليت‌هاى سازمانى ما ترغيب شود. بدون اين كه سعى كنيم فقط شناسايى نظريات خودمان را بدست آوريم و بدون اين كه كسانى را كه داراى عقايد متفاوتى هستند، از اتحاديه‌ها بيرون كنيم.»( اتحاديه‌هاى كارگرى_‌لنين، صفحه 57، مراجعه شود به صورت جلسات كنگره دوم 1903، ژنو، 1904 )تنها از طريق رشد و گسترش‏ گرايش‏ كمونيستى در درون طبقه كارگر است كه همبستگى طبقاتى كارگران افزايش‏ مى‌يابد و قدرت پرولتاريا تحكيم مى‌يابد، نه از طريق گرايشات ديگر. بنابراين، بسيار روشن است كه جرياناتى كه قضيه را وارونه جلوه مى‌دهند، امر ديگرى را دنبال مى‌كنند. هدف اين قبيل جريانات، متحد ساختن كارگران و تقويت مبارزات اقتصادى و سياسى آنان نمى‌باشد، بلكه سياست سازش‏ طبقاتى و ائتلاف با نيروهاى رنگارنگ بورژوازى و سهيم شدن در گوشه‌اى از حاكميت را دنبال مى‌كنند. نظريه‌پردازان تشكل مستقل كارگرى، با بحث‌هاى گنگ و غير‌مستدل خود تنها باعث تنگ‌تر شدن محيط تنگ خود مى‌شوند. اگر بحث بر سر جنبش‏ طبقاتى مستقل كارگرى است، كه بايد طبقه كارگر را براى سرنگونى نظام سرمايه‌دارى و ايجاد يك جامعه نوين انسانى سازمان داد، قاعدتا به احزابى نياز است كه در متن پيشبرد مبارزه طبقاتى در هر كشور، پرچم وحدت و منافع مشترك كارگران سراسر جهان را به دست گيرند و در همه مراحل مبارزه طبقاتى، مصالح كل جنبش‏ طبقه كارگر را نمايندگى كنند،امري كه امروز توسط حزب كمونيست كارگري در همه عرصه ها ديده ميشود.برافراشتن پرچم سكولاريسم در دنيا،تثبيت و تسلط جنبش كودكان مقدمند،پاسخي منطقي و اگاهانه به احتمال حمله نظامي با اعلان جبهه سوم،داشتن پلاتفرمي روشن وهدفي سراسري براي انزواي جمهوري اسلامي در عرصه جهاني به خكم آپارتايد جنسي عليه زنان،حظور لحظه به لحظه در مبارزات كارگري،دانشجوئي و تلاش براي به دست گيري اعتراضات مردمي ،همگي نشان از مبارزه سرسخت وخستگي ناپذير حزب كمونيست كارگري دارد.جنبش سوسياليستي بسيار جلوتر از نسخه هاي راست و محفلي ،متعرض است...اما اين تعرض چيزي شبيه متاستاز سرطان است و هر لحظه ابعاد وسيع تري از جامعه را در بر ميگيرد.وظيفه حزب تسريع در گسترش خواستهاي انقلابي كارگران است،در اين بين جنبش كارگري ميتواند و بايد بطور همه جانبه تري سراسري و تعرضي عمل كند. نه فقط ايفاي نقش اساسي كارگران در صحنه سياسي جامعه، بلكه حتي عقب راندن قطعي تهاجمات كنوني كارفرمايان و دولت اسلاميشان، با جنبش سراسري و تعرضي و توده اي كارگران امكان پذير است. چنين تحولي در توازن قواي كنوني در جامعه كاملا امكان پذير است. مبارزه براي خواستهاي سراسري اي مثل افزايش چندين برابر دستمزدها، حق اعتصاب و حق تشكل و پرداخت فوري و بي قيد و شرط دستمزدها و لغو قراردادهاي موقت و كار پيماني، انحلال شوراهای اسلامی و "خانه کارگر"، و عليه بيكاري و اخراج، محوري ترين و فوري ترين خواستهاي كارگران براي يك حركت فراكارخانه اي و سراسري را بيان ميكنند. جنبش كارگري ميتواند و بايد چنين تعرض متحدانه اي را با شركت و دخالت توده وسيع كارگران در سراسر جامعه حول اين خواستها به جريان اندازد. . دامن زدن به جنبش شورايي و جنبش مجامع عمومي. شوراها و مجامع عمومي ابزار اصلي دخالتگري توده كارگران در سرنوشت خويش و در سرنوشت جامعه هستند. آلترناتيو كارگران راديكال و سوسياليست براي متکي کردن مبارزات کارگري به قدرت متحدشان و به حاشيه بردن گرايشات قانون گرا و تصميم گيري از بالاي سر کارگرو جلوي صحنه سياسي آمدن و دخالتگري قدرتمند تر طبقه کارگر، شوراها و مجامع عمومي است. مجمع عمومي امروز يك سنت شناخته شده و يك ابزار مهم در بسياري از اعتراضات كارگران است. امروز بيش از هر وقت زمينه براي دامن زدن به جنبش شورايي و تبديل مجامع عمومي کارگري به رکن هر گونه تشکل کارگري و تحميل آن به دولت فراهم است. کارگران کمونيست بايد تلاش کنند که توده هرچه وسيع تري از كارگران را به مطلوبيت جدي شوراها و مجامع عمومي براي دخالتگري هرچه وسيعتر و مستقيم تر در سرنوشت امروز خويش و در سرنوشت كل جامعه آگاه کنند، به امكانپذيري برپايي منظم مجامع عمومي و رفتن به سمت تشكيل شوراهاي كارگري واقف کنند و فعالانه به اين جنبش پا بگذارند.
چنين مبارزه‌اى، به احزاب كارگرى كمونيستى نياز دارد.

Saturday, April 5, 2008

ناتو سازماندهي ارتش متحد سرمايه داري در مقابل انسانيت زنده

ناتو؟؟؟
ناتو، مهمترين پيمان نظامي جهان است كه با گذشت نيم قرن از تشكيل آن، همچنان پايدار مانده است و با باز تعريف اهداف خود، هر روز گسترش بيشتري مي‏يابد. اين سازمان به تدريج دامنه فعاليتهاي خود را گسترش داده به گونه‏اي كه پس از اروپا،‌ در خاورميانه نيز حضور خود را پر رنگ مي‏كند.ناتو در سال
۱۹۴۹ میلادی با هدف دفاع جمعی پایه‌گذاری شد و هم‌اکنون ۲۶ عضو دارد. پس از قبول كرواسي و آلباني به عضويت ناتو، شمار اعضاي اين سازمان به بيست و هشت كشور مي رسد كه دوازده عضو از اروپاي شرقي خواهند بود. اجلاس سران كشورهاي عضو سازمان پيمان آتلانتيك شمالي - ناتو - با گسترش سپر دفاع ضد موشكي و پذيرش دو عضو جديد موافقت كرده اما از قبول سه داوطلب ديگر عضويت در اين سازمان خودداري ورزيده است.
کشور
آمریکا نقشی کلیدی در این سازمان بازی می‌کند.ناتو در آغاز جنگ سرد و با آرمان مبارزه با شوروی و نفوذ مارکسیسم تشکیل شد.پس از فروپاشی بلوک شرق، این سازمان فلسفه وجودی خود را از دست داد و پس از این تاریخ سران ناتو تصمیم گرفتند ناتو را از حالت نظامی به سیاسی تبدیل کنند.به این مفهوم که ناتو برای دفاع از گرایش لیبرالیسم و گسترش آن به جای گزینه‌های نظامی از توانایی‌های دیپلماسی خود سود برد.در حال حاضر مهم ترین اهداف ناتو مبارزه با تروریسم و ساماندهی به اوضاع در افغانستان است.کشورهای آلبانی، کرواسی و مقدونیه نامزد پیوستن به ناتو هستند.پس از دوران جنگ سرد و فروپاشی شوروی اعضای ناتو تلاش‌های گسترده‌ای در جهت گسترش این پیمان به شرق (جمهوری‌های سابق شوروی) انجام دادند، که با مقاومت شدید روسیه مواجه شد.اما با پیوستن بلغارستان، لتونی، لیتوانی، رومانی، اسلواکی، اسلونی، جمهوری چک، مجارستان و لهستان به ناتو، مسکو عملا از اهداف خود باز ماند.در حال حاضر گرجستان، اوکراین، آذربایجان و ارمنستان نیز تلاش‌هایی برای پیوستن به ناتو را آغاز کرده‌اند.همچنین اعضای ناتو ضمن دعوت از کشورهای ژاپن، کره جنوبی و استرالیا به عنوان عضو ناظر در اجلاس ریگا، بررسی الحاق آنها در سال ۲۰۰۸ را آغاز خواهند کرد.
آخرین تصمیمات ناتو...
روز پنجشنبه، 3 آوريل (15 فروردين)، مقامات آمريكايي كه جورج بوش، رئيس جمهور اين كشور را در اجلاس سران ناتو در بخارست همراهي مي كنند گفتند كه اين اجلاس طرح پيشنهادي آمريكا براي گسترش برنامه سپر دفاع ضد موشكي به اروپاي شرقي را تاييد كرده است.به گفته رئيس جمهور آمريكا، با خاتمه جنگ سرد، هدف برنامه گسترش سپر دفاع ضد موشكي نمي تواند دفاع از اروپا در برابر حملات روسيه باشد بلكه اين برنامه براي مقابله با حملات موشكي كشورهايي مانند ايران به اجرا گذاشته مي شود. آمريكا و جمهوري چك طي بيانيه‌اي اعلام كردند كه درباره طرح سپر موشكي در اروپاي شرقي به توافق رسيدند.بر اساس اين طرح آمريكا ‪ ۱۰‬پايگاه ضد موشكي در لهستان و يك پايگاه راداري در چك مستقر مي‌سازد.آمريكا ادعا مي‌كند كه هدف از اين طرح مقابله با حملات موشكي احتمالي از سوي ايران و كره شمالي است در حالي كه اين ادعا از سوي كارشناسان نظامي و سياسي رد و هدف آن پايگاههاي موشكهاي بالستيك روسيه توصيف شده است .
+پی نوشت.
تلاش برای تخریب سوسیالیسم با اسم رمز شوروی...
چيزى كه هنوز به دنيا نيامده چگونه ممكن است بميرد: كمونيسم نمرده است چون هنوز زاده نشده است.
این سخن درباره سوسیالیسم نيز صادق است. آنچه رسانه هاى غربى تحت نام «دولت هاى كمونيست» و ايدئولوژى رسمى شرق تحت عنوان «سوسیالیسم واقعاً موجود» درباره اش حرف مى زنند، اصلاً وجود خارجى نداشت. آنها را در بهترين حالت مى شد «جوامع در ظاهرغيرسرمايه دارى» نام نهاد كه مالكيت خصوصى را در ابزارهاى اصلى توليد ملغى كرده بودند، اما تفاوت آنها با سوسیالیسم زمين تا آسمان بود _ سوسیالیسم صورتى از جامعه است كه در آن توليدكنندگان متحد و همراه سكان داران فرايند توليد هستند، جامعه اى استوار بر وسيع ترين شكل دموكراسى اقتصادى، اجتماعى و سياسى، جامعه اى همسود كه از يوغ استثمار و ستم طبقاتى، قومى و جنسيتى در هر شكل آن رهيده باشد. محدود كردن مفاهیمی همچون آزادی وبرابری به اسم سوسیالیسم چيزى جز استبداد ديوان سالارانه نيست. همان گونه كه رزا لوكزامبورگ (آن حامى پروپا قرص انقلاب روسيه) در خلال نقدى همدلانه در ۱۹۱۸ [يك سال پس از پيروزى انقلاب] به بلشويك ها هشدار داد: «بدون انتخابات سراسرى، بدون مبارزه آزادانه افكار عمومى، زندگى در يك يك نهادهاى دولتى و عمومى جامعه رنگ خواهد باخت و جز ظاهرى بيرنگ از آن به جا نخواهد ماند كه در آن يگانه عنصر فعال جامعه نظام ادارى و ديوانى خواهد بود.» اگرچه برخى ابعاد تكثرباورى و حكومت مردمى كارگرى در فاصله سال هاى ۱۹۱۸ تا ۱۹۲۳ همچنان باقى ماند، روز به روز اقدامات خودسرانه و سلطه جويانه بيشترى به عمل مى آمد. اين خطاى نابخشودنى _ به اضافه عواملى چون عقب ماندگى، جنگ داخلى، قحطى و مداخله هاى خارجى در اتحاد شوروى طى اين سال ها _ زمينه ساز پيدايش ديوان سالارى بى در و پيكرى شد كه همچون غده اى بدخيم سرانجام حزب بلشويك را فروپاشاند و به پيشوايى تاريخى آن مهر پايان زد.
بورژوازی و کتمان واقعیت...
چيزى كه هنوز به دنيا نيامده چگونه ممكن است بميرد: كمونيسم نمرده است چون هنوز زاده نشده است.سرمایه داری براین تلاش است که سوسیالیسم را مرده جلوه دهد.اين تلاش ازدهه 80 و با پايكوبي احمقانه فوكوياما بر ويرانه هاي مدلي آشكار از سرمايه داري با اسم رمز سوسياليسم در شوروي آغاز شد.در آن زمان فوكوياما با افتخار اعلام كرده بود كه اين پايان تاريخ است وشكست شوروي مبين اين امر حياتي است كه هيچ بديل منظمي به جاي سرمايه داري ليبرال مقدور نيست.بسياري جوهر استدلال فوكوياما را پذيرفتند،اماپست مدرنيسم و ساير مكاتب منتج ازآن مانند نظريه پست كلونيال كه در دانشگاههاي انگليسي زبان ليبرالي از نفوذ زيادي برخوردار بودند،مدتها قبل از فروپاشي ،ابرروايت و ظهور جهاني تكه تكه شده و قطبي را پيش بيني كرده بودند كه در آن صرف ايده ي مخالفت با سرمايه داري ليبرال،خطر تجديد حيات توتاليتاريسم را كه مسئول آشويتس و سياهچال گولاك بود، به همراه خواهد داشت.
فقط يك دهه پس از فروپاشي ديوار برلين و"پايان تاريخ"وعده داده شده توسط فوكوياما،اين درك در حال رشد وجود دارد كه سرمايه جهاني بار ديگر براي پيروزي در عرصه ي استدلال به ميدان امده است...اين درك رشد ميكند كه سرمايه داري بار ديگر براي پيروز شدن در عرصه استدلال مبارزه ميكند.
آنچه به قهقهرا میرود سرمایه داری است نه سوسیالیسم...
اگر سلطه نئوليبرال از بازگشائي ديوار برلين در تاريخ 9 نوامبر 1989 شروع شده باشد،در نتيجه به زحمت ،ده سال،يعني تا مقطع نخستين تظاهرات در سياتل در 30 نوامبر 1999 دوام آورده است.سير نزولي سرمايه داري نئوليبرال موجبات احساس خطر زيادي را براي سردمداران آن ايجاد كرده است.جنبشي حول مخالفت با اين دستگاه عرض و طويل به راه افتاده كه بسياري براي نامگذاري آن اظهار نظر كرده اند.جيوواني آريگي،تونس هاپكينس و امانوئل والرشتاين اين جنبش را ضد سيستمي خوانده اند در حالي كه واضح تر آن است كه بگوئيم جنبش ضد سرمايه داري.فشاراين جنبش كه از اعماق نابرابري و با پشتوانه اي راديكال به ميدان امد تا جائي بود كه جرالد مسينتي رهبر بخش عمومي اتحاديه اي (اي اف اس سي ام ئي)در سياتل گفت:"مجبوريم نامي بر اين سيستم بگذاريم واين كه اين سيستم سرمايه داري شركتي است."بنا بر اين رهبر اتحاديه اي كه به شدت براي حمايت دولت كلينتون برنامه ريزي كرده بود تحت تاثير چنين فضائي دچار تغيير و تحولي ايدئولو‍ژيك در كلام شد.اوج فروافتادن سرمايه داري نئوليبرال را ميتوان درفراخوان دومين مجمع اجتماعي جهان در فوريه 2002 مشاهده كرد:"ما اتحاد گسترده اي از مبارزات و مقاومت خود را عليه سيستمي كه بر اساس تسليم،نژادگرائي،و تحقير استوار است؛نظامي كه منافع سرمايه و مرد سالاري را بر نيازها وآرزوهاي مردم مقدم ميداند،به وجود مياوريم" .
۱۱ سپتامبر و نقش آن در توازن قوا...
اما در همين اثنا ناگهان فاجعه برجهاي تجارت جهاني در آمريكا رخ ميدهد تا فايننشنال تايمز در اولين شماره خود پس از 11 سپتامبردر مجموعه مقالاتي يك شبكه مخفي (القاعده)را كه كشتار جمعي مسافران و خدمه هواپيما،كارگران اداري و آتش نشانان را به عنوان تاكتيك مشروعي ميداند با جنبشي معادل سازد كه آشكارا مبارزه عليه سيستم سرمايه داري را با محوريت برابري در زمينه هاي انساني و اقتصادي اعلام كرده است.تنها يك شارلاتان ميتواند درب و داغان كردن نمايندگيهاي مك دونالد به عنوان نماد سرمايه داري امريكائي ويا داغان كردن چند سيستم خود پردازنده مقابل بانكها را با هدايت و برخورد هواپيماهاي مسافرتي به برجهاي تجارت جهاني يكسان شمارد.تنها سلاحي كه در شورشهاي جنبش ضد سرمايه داري به كار رفت در دست نيروهاي سركوب و پليس بود. اين اتفاقات موجب شد تظاهراتي كه در امريكاي شمالي براي (آي، ام، اف)وگردهمائي عمومي سالانه بانك جهاني در واشنگتن در پايان سپتامبر 2001 زمان بندي شده بود لغو شود. به همين اعتبار، واقعه 11 سپتامبر و تروريسم ساختگي آن ضربه بزرگي به مسير پيشرفت جنبش ضدسرمايه داري داشت.
به بهانه مبارزه با تروريسم،سركوب آزاديهاي فردي و مدني تا شنود مكالمات تلفني مردم پيش رفت.اما اين اعمال خشونتها تنها نقطه مركز اين جنبش را به اروپا و امريكاي جنوبي منتقل كرد تا در جولاي 2001 نخستين مرحله ي فرآيند راديكالي شدن از جنوا به ساير نقاط اروپا مخابره شود.حضور سه-چهار برابري تنها فعالين اين عرصه در دومين مجمع اجتماعي جهان در آغاز فوريه 2002 در پورتو الگره نشان داد كه شعارهاي بيش از نيم ميليون تظاهر كننده در 16 مارس 2002 در بارسلون مبني بر بي تاثيري حركاتي همچون 11 سپتامبر بر جنبش ضد سرمايه داري پايگاهي اجتماعي دارد.ريشه هاي اين جنبش را زماني ميتوان دقيق تر يافت كه آگاه ميشويم طيق پژوهش برانكو ميهائيلوويچ از بانك جهاني ،در سال 1998 درآمد يك درصد از ثروتمندترين جمعيت جهان معادل درآمد 57درصد از تهيدست ترين افراد بود.اين در حالي است كه ضريب جيني(كه درجه نابرابري را اندازه ميگيرد)تا 66درصد افزايش يافته است.با اين وصف نميتوان انتظار داشت ميلياردها نفر با توجيهاتي از قبيل مذهب،ناسيوناليسم،تروريسم و...باور كنند كه:" 1=57" است .
آرایش ناتو پس از ۱۱ سپتامبر تعرضی به جبهه انسانیت...
اما ضربه هاي 11 سپتامبر به همين جا ختم نشد.اين فاجعه باعث شد توازن قوا به نفع سرمايه داري جهاني سنگين شود تا جائي كه برخي از مدافعين جنبش ضد سرمايه داري نيز به حمايت از جنگ در افغانستان پرداختند.11 سپتامبر سبب شده بود عده اي به فكر بيفتند كه به فرض حكومت طالبان در افغانستان سرنگون شده باشد ،تكليف آزادي ورفاه مردم افغانستان به ويژه زنان آن سرزمين چه ميشود؟ بهانه براي ادامه و تقويت جنگ در افغانستان سبب شد تا آمريكا در اقدامي از پيش تعيين شده و هدفدار بر نقويت و تحكيم نيروهاي ناتو در افغنستان وساير مناطق مورد نظر تاكيد ورزد. پس از به اجرا درآمدن طرحهاي اوليه پروژه سركوب جنبش ضد سرمايه داري و به مسلخ بردن آزادي هاي مدني و فردي به نام تروريسم،اكنون نياز به پيشروي بي شرمانه نيروهاي ناتو بود. حادثه 11 سپتامبر نقطه عطفي در تاريخ روابط بين الملل محسوب مي‏شود.. بدون شك اين حادثه بر ناتو نيز بسيار تاثير گذاشته است. تنها يك روز پس از اين حادثه يعني در 12 سپتامبر 2001، موضوع اجراي ماده 5 اساسنامه ناتو در دستور كار قرار گرفت.
اين ماده كه در واقع مهمترين و پايه‏اي‏ترين اساس ناتو است، مي‏گويد: طرفين موافقند كه حمله مسلحانه عليه يكي از آنها در اروپا يا آمريكاي شمالي بايد حمله به همه تلقي شود. در نتيجه موافقند كه اگر اين حمله رخ داد، آنها براساس حقوق دفاع از خود كه ماده 51 منشور ملل متحد نيز ذكر شده، ‌اقدام كنند و يا از كشور مورد حمله واقع شده با ابزارهاي ضروري از جمله نظامي دفاع كنند.
برخي اعضاي ناتو اعلام كردند كه براي نخستين بار شرايط براي اجراي اين ماده آماده شده و اعضاي ناتو بايد به حمايت از آنها بپردازند. در روزهاي نخست فضايي بسيار احساسي بر ناتو حاكم شده بود اما به تدريج اين فضا فروكش كرد زيرا طرف حمله كننده به آمريكا نامشخص بود. با اين وصف از اين مقطع دوره جديد فعاليت ناتو آغاز شد. دو هفته پس از حادثه 11 سپتامبر ميان مقامات آمريكا و ناتو جلسه‏اي برگزار شد و در آن مأموريت جديد ناتو مقابله با حملات تروريستي عنوان شد. از اين رو بود كه نيروهاي ناتو براساس قطعنامه شوراي امنيت مسؤوليت حفظ امنيت در كابل را به عهده گرفتند. با حضور ناتو در افغانستان در 16 آوريل 2003 و با استقرار نيروهاي بين‏المللي كمك به امنيت افغانستان (ISAF) نهادينه شد، اولين مأموريت ناتو در خارج از منطقه حوزه استحفاظي خود آغاز شد. پس از اين ماجرا، نيروهاي واكنش سريع ناتو تشكيل شد و از نظر ساختار نظامي نيز ناتو در سال 2003
تغييرات زيادي را شاهد بود.
ناتو وانقلاب سوسیالیستی در ایران...
بنابراين ناتو در تعريفي دقيقتر سازماندهي ارتش سرمايه داري متحد در مقابل انسانيت زنده است.آمريكا تلاش دارد با نام مبارزه با تروريسم و دفاع از دموكراسي از طريق ناتو، امپراتوري بلامنازع خود را در دنيای ستم و نابرابري سرمايه تثبيت كند.اعمال فشارهاي اقتصادي ونظامي به كشورهاي اروپائي براي عضويت در ناتو سياستي است هژمونيك براي تسلط برسركوب جنبش ضد سرمايه داري جاري دردنيا.همانطور كه بالاتر اشاره كردم پس از 11 سپتامبر مركزثقل جنبش ضدسرمايه داري به اروپا منتفل شد.آمريكا براي تسلط مشروع نظامي خود به تمام دنيا از طريق ناتو وارد عمل شده است.اجلاس ناتو در بخارست و پذيرفتن طرح سپر موشكي آمريكا كه پيش از اين در سال 2001 رد شده بود نشان از آرايش جديتر و پيشروي بيشتر جبهه سرمايه داري دارد.نفسهاي آخر جمهوري اسلامي از درون و فشارهاي توده اي براي تغيير حاکمیت فضاي ايران را آبستن اتفاقات جديدی ميكند.عدم توانائي سرمايه داري اسلامي در اداره مردمي پيشرو با مطالباتي انساني و همچنين غير قابل كنترل شدن مردم به دنبال موقعيتي تاريخي ميگردد تا كار را به نفع مردم يكسره كند وپرچم يك جمهوري انساني و سوسياليستي را برافرازد.به پرواز درآمدن مجدد لنين وسوسياليسم بر فراز ايران اين نگراني را براي آمريكا وساير همپيمانانش در پيمان ننگين وضد انساني ناتو به وجود ميآورد . هر لحظه از ايران اخبار انقلاب سوسياليستي مخابره ميشود.اخبار آزادي وبرابري،اخبار سوسياليسم يا بربريت ،اخبار اعتصاب و اعتراض.طبیعی است که آمريكا و ناتو نگران هستند.نگرانند که ناگهان در تهران تمامي تئوريهاي آنها يك شبه نقش بر آب شود و حكومت متعفن سرمايه توسط جوانان ،كارگران و زنان ايران برانداخته شود.جمهوري اسلامي هرجه باشد سرمايه داري است و پاسدار بخشي از ارزشهاي تئوريك مجموعه واحدي است كه آمريكا در راس آن قرار دارد.وجود يك جمهوري اسلامي رام ومطيع همانند نسخه اي كه براي افغانستان پيچيده شده است نميتواند در سرخطهايش با آمريكا در تضاد باشد.تنها گزینه ای که امریکا از روز اول با آن مشکل خواهد داشت یک جمهوری سوسیالیستی اصیل بر پایه اراده مستقیم مردم است.من فکر میکنم که آرایش تازه ناتو و گردن نهادن اروپا به طرح آمریکا در رابطه مستقیم با خواست و اراده مردم ایران است.اگر 11سپتامبر موجبات حمايت از جنگ در افغانستان واجراي ماده 5 اساسنامه ناتو را فراهم آورد؛امروز چه عاملی تصويب وموافقت طرح سپرموشكي آمريكا را توجيه ميكند؟ جالب است كه همزمان با نشست بخارست ناتوِ... ناگهان از شناسائي و دستگيري شاخه اي از القاعده در تركيه خبر ميرسد و شادمانه ازتصويب طرح سپر موشکی و نصب تجهیزات آن در ترکیه(نزدیکترین مرزهای ایران) به عنوان دستاورد مطلوب سخن رانده ميشود.برافروختن آتش تشنج هاي قومي ،مذهبي افراطي همچون اسلام در اروپا نيز بهانه اي است براي توجيه وتائيد نيروهائي از جنس ناتو در منطقه خاورميانه.در چند روزاخير شاهد پخش فيلمي از سوي خيرت وايلدرز به نمايندگي جناح راست پارلمان سوئد هستيم كه مستقيما باعث تشنج و نا آرامي اسلام گرايان افراطي در مناطق عملياتي سربازان ناتو شده است.پاپ دي هوپ شفر دبير كل ناتو چندي پس از پخش فيلم ناتو نگراني خود را از پيامدهاي آن در افغانستان اعلام كرد.وي كه هلندي است و با خيرت وايلدرز( سازنده فيلم فتنه)در يك خط سياسي و حزبي قرار دارد با ابراز تاسف از فقدان آزادي و دموكراسي در افغانستان اعلام كرد ،افغانستان به عنوان كانون تروريسم اسلامي مادامي كه دارای آزاديهاي تضمين شده اي نباشد شاهد نيروهاي ناتو خواهد بود.

سپر ضد موشکی...


روسیه:[S-400 Triumf]
سامانه‌ چند منظوره‌ دفاعي‌ ‌اس - 400در ارتش‌ روسيه‌ طراحي‌ و ساخته‌ شده‌ است‌.به‌ گفته‌ متخصصان‌ نظامي‌ هر سامانه‌ چندمنظوره‌ دفاعي‌ ‌اس - 400 که‌ بتازگي‌ در ارتش‌ روسيه‌ طراحي‌ و ساخته‌ شده‌ است‌ ‌ مي‌تواند در زمان‌ واحد دوازده‌ هدف‌ پرنده‌ را تا ارتفاع‌ 400 کيلومتري‌ بالاي‌ جو کره‌ زمين‌ شناسايي‌ و نابود کند‌.‌ با اين‌ سامانه‌ دفاعي‌ موشکي‌ مي‌توان‌ موشک‌هاي‌ راهبردي‌ قاره‌ پيما،‌ ماهواره‌هاي‌ نظامي‌ ‌ جاسوسي‌ و جنگ‌ افزارهاي‌ فضايي‌ را در خارج‌ از جو کره‌ زمين‌ هدف‌ قرار داد و نابود کرد‌.‌ ارتش‌ روسيه‌ پيش‌ از اين‌به مدت‌ 18 سال‌ براي‌ مقابله‌ با تهديدهاي‌ هوايي‌ از سامانه‌ پيشرفته‌ "‌اس – 300" استفاده‌ مي‌کرد‌.‌ متخصصان‌ نظامي‌ روسيه‌ مي‌گويند در ده‌ سال‌ آينده‌ در هيچ‌ کشوري‌ براي‌ سامانه‌ دفاع‌ موشکي‌ ‌اس - 400 رقيبي‌ پيدا نخواهد شد و اين‌ سلاح‌ فوق‌ سري‌ ارتش‌ روسيه‌ مي‌تواند جوابگوي‌ تهديدهاي‌ جديد امريکا عليه‌ کرملين‌ در اروپاي‌ شرقي‌ و جهان‌ باشد.در همين حال به نوشته نووستي "مجموعه پدافند موشکی ‌اس - 400 ، تنها دارای یک نقص است، مغز الکترونیک آن قدیمی شده است و از سایر جوانب، برتر از موشك پاتریوت آمریکایی است.
آمریکا:
سپر موشکی آمريكا يك طرح نظامي است كه قرار است در اروپای شرقی مستقر شود و سیستمی را کامل كند که در حال حاضر در آمريكا، گرینلند و بریتانیا مستقر است.در واقع کاخ سفید اعلام کرده است كه قصد دارد سیستم رهگیر موشک در لهستان و تاسیسات راداری در جمهوری چک مستقر كند.روسيه كه خود يك
سامانه‌ چند منظوره‌ دفاعي‌ ‌اس - 400 دارد مخالف طرح سپر موشکی آمريكا است. ناظران سياسي مي‌گويند اصرار بر اجراي طرح سپر موشکی آمريكا ممكن است دو کشور روسيه و آمريكا را به سوي جنگ سرد دوم بكشاند.بي‌بي‌سي در باره اين طرح اعلام كرده است كه 10 رهگیر در منطقه‌ای به بزرگی یک زمین فوتبال در لهستان مستقر خواهند شد و اهداف را در ارتفاع بسیار بالا و از طریق فقط "برخورد صرف" منفجر خواهند کرد.قطعات یک سیستم راداری هم که پیش از این در اقیانوس آرام جنوبی مستقر بود، پیاده شده تا به جمهوری چک انتقال یابد. رهگیرها و رادار احتمالا به یک رادار هشدار دهنده در منطقه قفقاز مرتبط خواهند شد.سیستم سپر موشکی آمریکا برای مقابله با موشک های بالستیک یا قاره پیمایی طراحی شده که بیش از ۵هزار کیلومتر (۳۱۰۰ مایل) برد دارند. تاسیسات زمینی این سیستم فعلا شامل ۸ رهگیر در آلاسکا و ۲ عدد دیگر در کالیفرنیا است.در خارج از خاک آمریکا هم پایگاه های راداری در "فلائینگ دیلز" بریتانیا و تولی در گرینلند – قلمرو کشور دانمارک – واقع شده اند.مقامات رسمی هزینه نهایی استقرار این تاسیسات در خاک اروپا را بین یک میلیارد و 600 میلیون تا 2 میلیارد و 500 میلیون دلار تخمین می زنند.قرار است اولین گروه از رهگیرها سال ۲۰۱۱ قابل استفاده شود. واشنگتن امیدوار است در سال ۲۰۱۳ سیستم به صورت کامل شروع به کار کند.سپر آمریکایی از تمامی هم‌پیمانان آمريكا در اروپا محافظت نمی کند و بخش‌های بزرگی از بلغارستان، یونان، رومانی و ترکیه را بی‌دفاع باقی می گذارد.به همین خاطر ناتو هم تحقیق بر روی توسعه سپر موشکی مخصوص به خود را آغاز کرده تا شکاف های سیستم آمریکایی را بپوشاند. مقامات بریتانیا نیز گفته‌اند احتمالا ایستگاه‌های رهیاب موشک در خاک خود تاسیس خواهند کرد

Tuesday, April 1, 2008

داستان حسنی قوزی و پیغمبر ما


زبونتو گاز بگير، اينكه تو سراغ شو ميگيري حسني قوزي نيس، پيغمبر ماس . سال پيش بود به كشور " زرافشان" اومد و معجزه كرد، يعني همه ما كه گمراه بوديم و از درد كوري رنج ميكشيديم نجاتمون داد و بهمون دلداري دادو وعديه بهشت داد و مارو از اين خجالت بيرون آورد و هميه مردم از جون و دل برايش طلا شوري ميكنن. واسمون وعظ ميكنه و مارو راهنمائي ميكنه . حالا واسه اين نيومدم كه چشممو معالجه بكنم و از آب زندگي اينجا احتياط ميكنم . چون با خودم باندازه كافي آب از كشور زرافشون آوردم، فقط اومدم يه جفت چش مصنوعي بگذارم اشاره كرد به خيكچه اي كه به كمرش آويزان بود. «. شست احمدك خبردار شد و فهميد كه حرف درويش راست بوده . ديگر صدايش را در نياورد و از كسان ديگر هم جويا شد و فهميد حسني كچل هم در كشور ماه تابان مشغول چاپيدن و قتل و غارت مردمان آنجاست و حرص طلا و مال دنيا همه اين بدبخت ها را كور و اسير كرده بايد . بحال برادرهايش دلش سوخت و با خودش گفت "بروم اونارو نجاتشون بدم"... استاد دوا فروش كه آمد بهش گفت : رفيق بيشتر از يك ساله كه زير دس شما كار ميكنم و از وختيكه در اين كشور اومدم معني زندگي و آزادي رو فهميدم . بي سواد بودم باسواد شدم، بي هنر بودم چند جور هنر ياد گرفتم . كور و كر بودم چشم و گوشم در اينجا واز شد، لذت تنفس در هواي آزاد و كار با تفريح رو اينجا شناختم . اما قول دادم، يعني پدرم از من خواهشي كرده، ميباس بعهد خودم وفا كنم . اجازه مرخصي ميخوام . استاد گفت:مگه نميدوني كه آب اينجا رو تو كشور زرافشون و ماه تابون آب زندگي ميگند . یعنی این آب علاج كوري و كري اوناس؟ استاد گفت:يه قمقمه از اين آب با خودت ببر همه شونو شفا ميدي . اما كاري كه ميخوايي بكني خطرناكه، چون كورها و كرها دشمن سر زمين هميشه بهارند و بخون مردمش تشنه هسن . اونم واسيه اينكه ما طلا و نقره رو نميپرستيم و آزادو نه زندگي ميكنيم . اما اونا بخيال خودشون اربابي و آقايي نميكنن مگه از دولت " سر كوري و كري مردمونشون" احمدك جواب داد :«من اينا سرم نميشه، ميباس برم و نجاتشون بدم »
احمدك به اولين شهري كه رسيد ديد مردم همه كور . كثيف و ناخوش و فقير كنار رودخانه اي كه از بسكه خاكش را كنده بودند گود شده بود نشسته بودند و با زنجيرهاي طلا به خانه شان كه كلبه هائي بيشتر شبيه لانه جانوران بود بسته شده بودند . با دستهاي پينه بسته و بازوان گل آلود از صبح تا شام زير شلاق كشيكچي هائي كه دائمًا پاسباني ميكردند طلا ميشستند . زمين بايره افتاده بود، پرندگان گريخته بودند، درختها خشكيده بود . تنها تفريح آنها كشيدن وافور و خوردن عرق بود . دلش به حال اين مردم سوخت ني لبكش را در آورد و يك آهنگي كه در كشور هميشه بهار ياد گرفته بود زد . گروه زيادي دورش جمع شدند . برايش كيسه هاي پر از خاك طلا آوردند و بخاك افتادند و سجده كردند.احمدك به آنها گفت :من احتياجي به طلاي شما ندارم، بگذاريد شمارو از زجر كوري نجات بدم، من از كشور هميشه بهار اومدم و آب زندگي با خودم آوردم . در ميان آنها ولوله افتاد، بالاخره دسته اي از آنها حاضر شدند . احمدك هم قمقمه اش را در آورد و آب زندگي بچشمشان ماليد، همه بينا شدند . همينكه چشمشان روشن شد از وضع فلاكت بار زندگي خودشان وحشت كردند و بناي مخالفت را با پولدارها و گردن كلفت هاي خودشان گذاشتند . زنجيرها را پاره كردند، داد و قال بلند شد و نطق هاي حسني را كه با حروف برجسته منتشر شده بود سوزاندند . خبر به پايتخت رسيد . حسني ياد حرف ديبك توي چاه افتاد كه باو گفته بود «! از آب زندگي پرهيز بكن » حسني و شاه دستپاچه شدند وفورًا فرمان دادند" همه كسانيكه بينا شده اند و مخصوصًا آن كافر ملحدي كه از كشور هميشه بهار آمده تا مردم را از راه دنيا و دين گمراه كند بگيرند و شمع آجين بكنند و دور شهر بگردانند تا مايه عبرت ديگران بشود".
در كوچه و بازار جارچي افتاد كه هر حلالزاده اي شير پاك خورده اي احمدك را بگيرد و بدست گزمه بدهد پنج اشرفي گرفتني باشد از قضا كسي كه احمدك را گرفت يك تاجر كر برده فروش از اهل كشور ماه تابان بود . همينكه ديد احمدك جوان قلچماقي است به جواني او رحم آورد و بعد هم طمعش غالب شد، چون ديد ممكن است خيلي بيشتر از پنج اشرفي برايش مشتري پيدا بكند . اين شد كه صدايش را در نياورد و فرداي آن روز احمدك را براي فروش با غلامها و كنيزها و كاكا سياها و دده سياها به بازار برده فروشان برد . اتفاقًا يك تاجر كر ديگر از اهالي ماه تابان كه تنه توشه احمدك را پسنديد به قيمت بيست اشرفي او را خريد و فردايش با قافله روانه كشور ماه تابان شد. سر راه احمدك ميديد كه بارهاي شتر مملو از ب غلي عرق و لوله هاي ترياك و زنجيرهاي طلا بود كه از كشور ماه تابان مي بردند تا اينكه بالاخره وارد كشور ماه تابان شدند . به اولين شهري كه رسيدند احمدك ديد اهالي آنجا هم بدبخت و فقير بودند و شهر سوت و كور بود و همه مردم بدرد كري و لالي گرفتار بودند زجر ميكشيدند و يك دسته كر و كور و احمق پولدار و ارباب دسترنج آنها را ميخوردند . همه جا كشتزار خشخاش بود و از تنوره كارخانه هاي عرق كشي شب و روز دود در ميآمد . در آنجا نه كتاب بود نه روزنامه و نه ساز ونه آزادي . پرنده ها از اين سرزمين گريخته بودند و يك مشت مردم كر و لال د ر هم ميلوليدند و زير شلاق وچكمه جلادان خودشان جان ميكندند . احمدك دلش گرفت، ني لبكش را در آورد و يك آواز غم انگيز زد . ديد همه با تعجب باو نگاه ميكنند، فقط يك شتر لاغر و مردني آمد بسازش گوش داد.
+ پی نوشت
بسياري از وبسايتها و وبلاگهاي سياسي در ايران و خارج از كشور در دفاع از آزادي بيان و در گفتاري جديد گردش آزاد اطلاعات ،اقدام به پخش فيلم فتنه كردند. جنايات اسلام سياسي بر هيچ كسي پوشيده نيست،اما چه ضرورتي باعث ساخت اين فيلم شد ؟آيا اين جنايات در مقابل ديدگان ميليونها انسان اتفاق نميافتد؟ هرچه به اين فيلم بيشتر دقت كردم چيز جديدي پيدا نكردم .همه نقدي كه وايلدرز سعي در بيان آن دارد،تنها بخشي از روبناي جدالي اساسي تر در بستري ديگر است كه منشا حكومتي دارد.تمام تلاش اين فيلم در به تصوير كشيدن توحش و كشمكش بين اديان خاصي خلاصه ميشود و گاها به مظلوم نمائي برخي از مدلهاي كمتر مجال يافته آنها نيز ميپردازد.آنچه مشخص وواضح است اينكه، هر دوسوي اين فيلم،از جبهه اي واحد برسر استثمار و تحميق توده ها تلاش ميكنند.جبهه سرمايه داري حكومتي!.كوبيدن اسلام سياسي همان مقدار امر روز است كه پرده برداشتن از جنايات سرمايه داري به نام دموكراسي و آزادي كه در پارلمانها فرموله ميشود. ساختن فيلمي از سوي دست راستي ترين جناح دولت در هلند نميتواند مظهري از خواست مردم در ابراز وجود وخواستهاي برحقشان باشد.پر مسلم و واضح است كه هر كسي حق داردعقيده و نظر خود را در هر قالبي بيان كند. بدفهمي از چنين بحثي شايد نياز داشته باشد بار ديگر مفهوم آزادي بيان را تشريح كنيم.آزادي بيان همان آزادي ابراز وجود ،همان آزادي عقيده واختيار درآفرينش پديده هاست.محدود كردن آزادي بيان در قالب آزادي گفتار تنها يك پرت انديشي سهل انگارانه است.آزادي بيان يعني ازادي فرياد زدن اعتقاد،آزادي بيان يعني باز گذاشتن دست توده ها بدون مرز ومحدوده.آزادي بيان مشمول هيچ تقدس و تشرفي نيست.آزادي بيان خواست بي قيد و شرط زمان است.حق آزادي بيان في النفسه فوري است ومنتظرهيچ نظام و تشكيلاتي نميماند.از اين رو نه تنها نماينده پارلمان هلند حق دارد ايده هاي خود را در قالب فيلم ،عكس،نقاشي،گفتار،پوشش و همانطور كه واضح است ظاهر بيان كند،بلكه تك تك مردم دنيا نيز بايد از اين حق در جهت ابراز وجود خود بهره ببرند.بحث بر سر توضح واضحات نيست بلكه نقد من از پراكسيسي به نام دفاع از آزادي بيان درخدمت هرنظام و سيستم سرمايه داري است.آزادي بيان به معناي آزاد گذاشتن افراد در ابراز عقيده هاست،اما باز گذاشتن مسير براي خزيدن سياستهاي منفعت طلبانه نمايندگان حكومتي نه خواست توده هاست و نه ضرورت زمان.نماينده راست گراي هلندي مشخصا با نقد قرآن و كوبيدن اسلام گوئي دست به اكتشافي بس عظيم و خارق العاده زده است كه امروز اينگونه تريبون و محفل در اختيارش قرار ميگيرد.اين نقد از منظر كمونيستي سابقه بسيار طولاني تري دارد.نقد ما از وضعيت موجود به جدال بر سر اديان ختم نميشود، چنين قصدي را هم ندارد.بحث بر سر نقش مذهب در بيگانگي انسان و محصور شدن روز به روز در روابط ميان كار و سرمايه است.در تعريف سوسياليستي، تمامي اديان به مثابه ابزاري در خدمت به بند كشيدن توده هاي كار و زحمت در خدمت سرمايه هستند. كاري كه تانكها و كروزهاي ارتش آمريكا و متحدان اروپائيش درهيروشيما، عراق ، افغانستان و خليج كردند،رهبران مذهبي در شكلي ديگر دركليسا وبر روي منبر و مناره و...فرياد ميزنند.نگراني نماينده هلندي گسترش اسلام و نفوذ ان در سرزمينش است جائي كه فكر ميكند مال او و ساير شركاي هم ميهنش است.اين دغدغه اصلي مردم نيست ،بلكه يكي از مشكلات و معضلاتي است كه سابقا نيز با اسامي ديگري وجود داشته .حال اينكه شمار مسلمانان در هلند در ال افزايش است و اين به مزاق تعدادي در ان كشور خوش نميآيد بحثي ذيگر است كه نه به مردم ربطي دارد و نه منافع اكثريت در گرو صرف انرژي در اين مسير است.افول سياستهاي مدنيت در غرب و سير نزولي آن، موجب شده كه مردم روز به روز با گسست پيوندهاي خود با دولت ،چهره اي عصيانگر از خود نشان دهند.سركشي از هرآنچه خواسته دولت است ،نشان از ابتذال دروني نظامهاي كنوني دارد.سياستهاي غربي،همان تلاش براي حاكميت سرمايه بوده و هست كه با تكرار و بي حاصلگي موجب گريزاني انسانها و در ننتيجه روي آوردن به خطوط قرمزي شده است كه مطلوب دولتها نيست.در اينكه بخش عظيمي از مردم غرب در مقابل دولتها قرار دارند و از لحاظ طرز تفكر و نگرش به زندگي در حال تغيير هستند شكي نيست.اين پديده را نيز ماركس بسيار پيش از اين كشف و به روشني توضيح داده است كه دولتها نهايتا در نظامهاي اجتماعي راهي به جز انحلال نخواهند داشت.موضوعي كه اينجا باز جاي بحث دارد،نشان دادن روي آوري مردم به اسلام است.نشان دادن چنين آمارهائي درنهايت نشانن از يك تصويه حساب قومي و مذهبي دارد و غير مستقيم آب را به آسياب تبليغات اسلامي ميريزد.به نظر من انچه در ميان جنگ نمودارها خودنمائي ميكند،حضور و نقش پررنگ انسانيت،سكولاريسم و آزاديخواهي در سراسر دنياست كه روز به روز قوي تر و قوي تر ميشود نه تعداد مسلمانهاي هلندي.جدالي كه نماينده هلند با اسلام دارد مبارزه اي بر سر منافع است. آنچه در مقابل اين فيلم و در عمق چنين حركتهائي ديده ميشود جايگاه اندكي در ميان مردم دارد و به اندازه چند دهه كهنه و قديمي است. نقد مردم و توده ي كارگران بسيار راديكال تر از آن است كه تنها يقه اسلام سياسي را بگيرد.دولت هميشه عقب تر از جامعه بوده و تلاش دارد خواسته هاي مردم را به تعويق انداخته ،اكثريت را به بردگي و صدقه طلبي دعوت كند.دولت با دستگاه عريض وطويلش در نقش ميخ طويله نقطه اي براي ارجاي محدوديتهاست.جائي كه مفاهيم آزادي بيان و ...مطابق ميل تعريف و تبليغ ميشوند.حق آزادي بيان هماني است كه هركسي بتواند منظور ومفصودش را با جيغ و فريادو با همه دارئي و توانش به ديگران بفهماند.آنچه از نوشته هاي بالا ميخواهم به ان برسم اينكه اولا چنين برخوردي نميتواند تلاش براي آزادي بيان باشد.دوما اينكه چنين فيلمي پايگاه مردمي و آزاديخوانه اي ندارد بلكه هدفش تشويش و مورد توجه قرار دادن سياستهاي پرت و بي اهميت ،شخص،حزب و يا دسته مشخصي است.سرچشمه تلاش بي وقفه و انتظار بي صبرانه كارگران براي ازادي و برابري كه در لايه لايه مبارزاتشان در سراسر دنيا ديده ميشود از چنين نقد ريشه اي وراديكالي است ..تلاش مذهب، جدا از حكومت و فرمانروائي سرمايه نيست آنچه متفاوت است در شيوه هاي بيان است .بحرانهاي دروني نظم سرمايه داري، براي پرت گوئيهايش دستمايه اي به نام تروريسم را ميسازد و همچون پديده اي خارجي به سرزنش و كنترل ان ميپردازد.تروريسم درمعصومانه ترين تعريفش در مقابل نظم كنوني،محصول سرگشتي انسان از خود بيگانه است.تلاش دولتها براي نمايش تروريسم به عنوان پديده اي اجتماعي بيهوده است،چرا كه دير زماني است هوشياري جنبشهاي انسان مدار به شيوه اي متفاوت به موضوعات ميپردازد.جامعه از اين ديدگاه جامعه اي از نظر تاريخي معين ،با ساختارخاصي از مناسبات اجتماعي ميان انسانهاي واقعي برخورد ميكند.مناسبات متقابل "ايده هاي انتزاعي"ويا آگاهي انسان نميتواند به خوبي مفاهيم پديده ها را تشريح كند.آگاهي انسان در خالصانه ترين تعريفش نيز محصول روابط اجتماعي ميان انسانهائي است كه تقسيم كار آنها را در پلكان نا موزون طبقات قرار داده است.شعور انسانها محصول روبط توليديشان است كه بيش ا ز هر چيزي الوده به از خود بيگانگي است.از خودبيگانگي انسان شرح ميدهد كه چگونه روابط ميان شالوده ي مادي زندگي-كار-و فرايافتهاي انسان از خود در مقام وجودي اجتماعي دستخوش تحريف ميشود تا در جوامع سرمايه داري شئ وارگي روابط اجتماعي را بيافريند و اين يعني"فروكاهي سرشت انساني به جايگاه صرف اشياء".در اين تعريف خود دولتها نيز چيزي توليد ميكنند. دولت يا هرگونه نهاد اداري ،حقوقي،سياسي و انتظامي بالاي سر شهروندان با خواستهاي مردم يا سازمان كار برابر انساني در تضادي بنيادي است.وجود دولت گواه وجود طبقات در جامعه و سركوب يك طبقه اجتماعي توسط طبقه ديگر است.دولت پديده اي است كه در دوره مشخصي از تكامل تاريخ بر پايه تضاد غير قابل حل ميان طبقات و به مثابه ابزار سيادت سياسي در اختيار طبقات بالا قرار گرفته است.اما همين دولت نيز گاها با خلق پديده هائي براي ايجاد فضائي مطلوب جهت ادامه حيات انگلي خود اسير ميشود.پديده هائي همچون تروريسم همانطور كه سابقه وكارنامه اش نيز كاملا مبين است،محصول كار دولتها و سيستمهاي حكومتي است. آنچه "كار" توليد ميكند از توليد كننده اش بيگانه ميشود،چون در كالائي "عينيت"ميابد كه فقط تجسم كار مجرد انسان است.در نتيجه تخصيص عين (ابژه)كار در حكم"خارجيت يابي"يا بيگانگي ،تجربه ميشود.آنچه به كارگر تعلق دارد،يعني كار خود او كه در عين (ابژه)تجسم ميابد،از خود وي منفك شده تا در مقابل او قرار گيرد.همانگونه كه در مذهب "انسان هرچه بيشتر به خدا منتسب كند ،كمتر براي خود باقي ميگذارد"،در جامعه سرمايه داري نيز :آن حياتي كه وي به اشياء و پديده ها داده است چونان خصم و بيگانه اي در مقابلش قد علم ميكند"وكارگر زير سلطه محصول خود-سرمايه –ميرود(دستنوشته هاي اقتصادي وفلسفي –كارل ماركس) .افول نظم سرمايه داري محتاج بحران آفريني،ترس و تشنج است تا آنچه عامل سيه روزي مردم ميشود همچنان حضور خود را توجيه كند.اما سرمايه داري گور خود را توسط گوركنانش كنده است.همه انچه كه سرمايه داري ميسازد در خدمت دولت و منافع طبقاتي اش است.

 
[Valid RSS]